همیشه قوه تخیل برام تعجب انگیز بوده و من فکر میکنم بیش از حد درگیر تخیلات هستم. گاه و بیگاه در ذهنم به عالم تخیل وارد میشم و زندگیهای متعددی رو ترسیم میکنم و معمولا در تخیلم سعی میکنم یه شخصیت کامل و یک زندگی کامل رو ببینم. همین مسئله باعث میشه عمدتا نسبت به شرایط واقعا موجود خودم بیگانه بشم و گاهی احساس بدی نسبت به زندگی خودم پیدا میکنم. اینکه میتونم در عالم تخیل موانع رو کنار بزنم ولی در دنیای حقیقی چنین امری (حداقل در پارهای از خصایص درونی و موقعیت محیطی) امکان پذیر نیست و همین گاهی باعث احساس ناراحتی و اندوه در درونم میشه.
آیا تخیل بیش از حد کار اشتباهی است؟ و بیشتر باید درپی واقعیات زندگی بود نه تخیلات؟
شما تا چه حد درگیر ساختن جهانی تخیلی میشید؟
من فردی هستم که تخیلات خیلی عمیقی دارم و به طور کلی در این تخیلات زندگی میکنم. جوابم به سوال شما بله هست، چون واقعا من رو از زندگی واقعی و کارهای ضروری و آنچه باید انجام بدم دور میکنه و باعث شده همیشه در خیالاتم زندگی کنم!!!
هر کاری بیش از حدش بده
برای تخیلتون وقت بذارین مثلا وقتی میخواهید استراحت کنید. ولی جلوی تخیلاتتونو نگیرید بگذارید تا حد امکان عمیق بشه.
سخت گیر هم نباشین حتما که نباید به تخیلات جامه عمل پوشاند.
من بویژه بعد از ورود به دورهی پرتنش توی زندگیم، بسیار درگیر این مسئله هستم. یک دلیلش هم البته میتونه نومیدی از دنیای واقعی باشه. ولی اگر در دنیای واقعی مسیری مناسب برای زندگی دارین، بهتره اون رو به شکلی کنترل شده در بیارین. البته نکته منفی خود این تخیل نیست، نکته منفی، نداشتن ارزش بیرونی برای این تخیله. منظورم اینه که این تخیل تمام زندگی رو درگیر میکنه و فرد نمیتونه تلاشی برای زندگی واقعی خودش انجام بده.
با همین دیدگاه، اتفاقا اگر تخیل به شکلی تبدیل به ارزش بشه، مثلا از طریق داستان یا روشهای مشابه که فرد بتونه از ارزش کسب شده برای زیستن استفاده کنه، الزاما مشکل حادی پیش نمیاد. هرچند بریدن از واقعیت ممکنه خطراتی داشته باشه ولی در کل میزان این خطر چندان با خطرات معمول برای هر روش زیستن دیگهای، تفاوت چندانی نداره.
به نظر من بهتره از تخیلاتتون برای نوشتن استفاده کنید. چون اگه تخیل فوق العاده قوی ای داشته باشید حیفه اگه ننویسیدشون و البته اینکه خود من تخیل رو ترجیح میدم خیلی وقت ها این تخیلات هستن که بهترین واقعیت های زندگی رو میسازن . من که 90 درصد عمرم توی تخیلات خودم بودم و هی فانتزی میزنم و فکر میکنم دنیای تخیل بهتر از دنیای کثیفی هست که خیلی ها خودشونو توش اسیر کردن پس جلوی تخیلاتتون رو نگیرید
نه بابا بلکه فکر میکنم چیز خوبیه. البته بهتره خیلی با وضعیت الان خودمان مقایسه نشوند بلکه با کمک تخیل زندگی ها را تجربه کنیم. یک نمونه تخیل تصویری به عقیده من همین فیلمهای سینمایی هستند.
با @Arta0 موافقم که اگه قدرت قلم خوبی دارید ، داستانها و روایتهای غیرواقعی را رفته رفته بنویسید شاید قدرت نویسندگی خوبی داشته باشید.
بنده هم مثل شما اهل خیالپردازی هستم،
جهانی در ذهن خودم ساختم،
زندگی میکنم،
و باعث میشه غصهها، نگرانیها، استرسها و مشکلات واقعی رو برای مدتی فراموش کنم.
من و خواهرم بازیای اختراع کردیم
به نام بازیِ «تخیل» :
تو این بازی باهم نقش بازی میکنیم و زندگیهای متنوعی رو تجربه میکنیم،
بسته به نوع داستان، یک نفر نقشِ شخصیت یا شخصیتهای اول داستان رو بازی میکنه،
و نفر دیگه نقشِ بقیه شخصیتها (کارگردان) رو به عهده داره.
هیچکدوم نمیدونیم قراره چه اتفاقی تو این داستان بیفته! و این جذابش میکنه!
گاهی داستان بیارزشه و زیاد طول نمیکشه،
ولی گاهی به چند ساعت طول میکشه و ادامهی بازی به روزهای بعدی موکول میشه…