هر بار گذرتان به این سوال افتاد، به یکی از تجربه هایتان بیندیشید و آن را بنویسید؛
چه زمان به اشتباه خود اقرار می کنید؟
چه زمان حتی با وجود مدارکی واضح دال بر اشتباهتان آن را انکار می کنید؟
چه موقع در برابر ایراد دیگران موضع تدافعی می گیرید؟
چه زمان به خود می گویید «من هرچیزی را که باید، دربارهی این موضوع می دانم»؛ یا «من هم به اندازهی او میدانم. فکر می کند کیست که عقیده اش را به من تحمیل میکند؟»
کتاب تفکر انتقادی؛ تدابیری برای آگاهانه زیستن و خوب آموختن نویسنده لیندا الدر، ریچارد پل
حتی همین نوشتن و در معرض دیگران گذاشتنش هم تواضع میخواد و این حد از فروتنی رو تو خودم نمیبینم! البته مطمئن نیستم خودافشایی در این حد، معادل تواضع باشه. نظر شما چیه؟
تواضعی فکری یعنی حساسیت داشتن به شرایطی که در آن، فرد با وجود آگاهی از محدودیت دانش خود ممکن است به دلیل خودمحوری دچار خودفریبی شود.
نوشتن اش بیشتر با هدف تحلیل و بررسی دقیق موقعیت هایی است که بیشتر دچار این خودفریبی می شویم.
نمی دانم پاسخ به این سوالات چقدر می تواند مصداق خودافشاگری باشد
شاید. خیلی حالت ادعایی ندارم و در پوزش خواستن حتی اگه من مقصر نباشم معمولا پیش قدم میشم بنا به این اصل که «بحث با احمقها چیزی جز اتلاف وقت و انرژی نیست!» حالا اگه دایره احمقها خیلی وسیع باشه اونوقت فکر کنم دیگه تواضع فکری نباشه. خودپسندی فکری باشه که در کنش آشکار حالت فروتنی به خودش میگیره !!!
همين الان من فكر ميكنم حق با منه و درباره اين موضوع موضع تدافعى گرفتم:
اينكه افراد ضعف يا ايرادهاى خودشون رو بروز بدن، دليل ميخواد. معمولا خودافشايى ها براى جلب همدلى و همراهى مخاطب رخ ميده. در مواقعى هم استاد و يا فرد حرفه اى ترى از لحاظ مهارتى مقابلمون هست و اقرار به ضعف ميتونه كمك كنه به ارتقاى مهارت يا شناخت بهتر از روش هاى مواجهه با ضعفمون.
اينجا من هيچ كدوم از اين دو مورد رو نميبينم. با وجود شكى كه در سودمندى اين كار دارم، به يه مورد واقعى درباره خودم اقرار كردم، تا اگه شك من اشتباه هست، در عمل مشخص شه.