شده هر دفعه که از یه نفر میپرسین حالت چطوره بگه خوب نیستم و شروع کنه به نالیدن؟ یا مقایسه کردن شرایط خودش با بقیه؟
بنظرتون چرا بعضی از آدما این رفتارو انتخاب میکنن؟
با این آدما چطور رفتار میکنین؟ تا کجا به رابطتون با چنین آدمی ادامه میدید و سعی می کنید طوری روش اثر بذارید که حداقل کمی خوش بینی درش زیاد بشه؟ و از کجا به بعد کمتر ازشون سراغ میگیرید؟
بنظرتون یه آدم حق داره همیشه بناله؟ یا باید طور دیگه ای رفتار کنه حتی اگه شرایطش واقعا بد باشه؟
تا دلت بخواد دور و برم ریخته ، خوده منم یکیش
چند روز پیش رفتم یه دونه شیر کوچولو بگیرم که شد 2 هزار تومن در صورتی که کمتر از یک ماه پیش هزار تومن بود. به فروشنده گفتم دهنشون سرویس این هزار تومن بود که ه ه ، ولی وقتی میرم خونه هیچی نمیگم چون سودی نداره.
یعنی طوری شده وقتی میرم مغازه میگم این قیمتش همونه ؟ بعد فروشنده هم میگه فعلا همونه
برای اینکه بگن، ببین شرایط بده نه من ، تقصیر من نیست دنیا اینطوریه.
بی خیالی ، سعی می کنم به دیگران چیزی نگم ، بیشتر پیش خودم میگم تو روحیه ات و حفظ کن و باهاشون همراهی نکن تا یکم یاد بگیرند.
همیشه نه ، در صورتی باید بناله که نالیدنش سودی داشته باشه ، اگر سودی نداشته باشه اصلا نباید بهش فکر کنه.
اعتراف؟
خب ما که نگفتیم تقصیر اوناست. چرا باید بخوان به ما ثابت کنن؟
نالیدن سودی هم داره؟ من فک میکنم آدم اگه چاره رو میدونه باید بهش عمل کنه. اگه نمیدونه باید سوال کنه و اگه نیاز به کمک داره از آدمش کمک بخواد. ما نه مقام مملکتیم نه روانشناس و نه پزشک… (اینو که مینویسم حس میکنم یکم سنگدلیه)
توی این پست @lolmol در مورد عادت یه کتابی معرفی کردین. آدما بعد نالیدن چه حسی پیدا میکنن؟ این فقط یه عادته؟ چه سرنخی باعث این رفتار میشه؟ بنظرتون چه جایزه ای در قبال این رفتار دریافت میکنن؟ چجوری میشه این عادت توسط ما یا خود فرد تغییر پیدا کنه؟
اینطوری جرم سبکتر میشه.
نه در درجه اول به خودشون می خوان ثابت کنند.
سودی نداره و دقیقا حرفت درسته