با استرس‌هاتون چطور برخورد می‌کنید؟

استرس‌های من دقیقا از ترم اول دانشگاهم شروع شد. اونجایی که معدل ترمم شد ۱۲ و خورده‌ای. درست از همون موقع هم استرس من شروع شد هم نگرانی‌های خانواده. اتفاقاتی تو ترم ۲ باعث شد که اوضاع بدتر شه و من حتی مشروط شم. این دو تا اتفاق خیلی من رو نابود کرد، منی که با رتبه ۷۰۰ رفته بودم دانشگاه حالا نمره‌هام اینجوری شده، از اونورم ابراز نگرانی‌های خانواده نه تنها شرایط رو بهتر نمی‌کنه بلکه بدتر و بدتر می‌کنه، البته الان که دارم این پرسش رو مطرح می‌کنم ترم ۷ دانشگاهم. انتظاراتی که از خودم تو دانشگاه داشتم رو برآورده نکردم و کار هم تا الان پیدا نکردم، البته نه این که کار نیست‌ها من هنوز نتونستم کار مرتبط با رشتم رو پیدا کنم. همه و همه‌ی اینایی که گفتم برام یه عالمه استرس درست کرده، تا جایی که الان اصلا نمی‌دونم رشته‌ای رو که قبلا دوسش داشتم رو دوست دارم؟ موسیقی رو چی؟ اصلا هیچی رو نمی‌دونم.

احتمالا خیلی از شماها هم همچین استرس‌هایی دارید یا داشتید. شماها باهاشون چجوری کنار اومدید؟

5 پسندیده

موارد استرس زا رو فراموش میکنم . خودم رو در مقام مقایسه با دیگری قرار نمیدم .به کاری که علاقه دارم مشغول میشم. از کلیشه و چارچوب هایی که منو از خواسته هام دور میکنه رها میشم

4 پسندیده

اتفاقا همین چند وقت پیش یه متنی رو با محتوایی شبیه این خطاب به خودم نوشتم چون منم تو شرایطی هستم که حتی برام میخوان نسخه هم بپیچن:

  1. صبر داشته باش.

  2. همونطور که تو موارد قبلی بوده، همیشه بعد از سختی ها به خوشی و روزای خوب رسیدی. اینبار هم همینطور. همیشه همینطور نمی مونه.

  3. به این فکر می کنم شرایطم میتونست از این بدترم باشه.

  4. این حس خمودگی و افسردگی همیشه تو شرایط فشار وجود داره، اون موقع که متوجه شدین رتبه ۷۰۰ شده، ۹ ماه قبلش چه حسی داشتین؟

  5. طبیعت، پیاده روی، فیلم، دوستای باحال و حتی بی حال فراموش نشه!!!

۷. فکر و تمرکز برای ریختن یه نقشه راه و هدف گذاری برای چند سال پیش رو.

"رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند"

2 پسندیده

خب راستش رو بخواین دوران کنکور من چون می‌دونستم چی می‌خوام زیادم سخت نگذشت، و حقیقتش اینه که انتظار رتبه بهتری داشتم ولی چون بازم به هدفم رسیدم راضی بودم.

همه این کارا رو تقریبا انجام می‌دم. شنا، بیرون رفتن با دوستا، فیلم و …

3 پسندیده

پس احتمالا با روشن شدن تکلیفمون در این مورد تا حدی مساله قابل حل هست.

در مورد خود من کمال گرا بودن هم گاهی اذیت کننده هست و نمیذاره خیلی مسائل رو سر موقع انجام بدم.

1 پسندیده

منم همینطور، همش استرس این رو دارم که نکنه کارم کامل و بهترین نباشه.

1 پسندیده

فرهنگ هلاکویی یه سخنرانی داره به نام استرس. من با شنیدن چند باره‌اش تازه فهمیدم استرس چی هست و منابع استرس‌زا چی هستن و چرا استرس ایجاد میکنن.
از سایت p30download میتونین دانلودش کنین.

2 پسندیده

دنباله‌ی موضوع با استرس‌هاتون چطور برخورد می‌کنید؟:

من خودم از حد متوسط بالاتم در مورد کمال گرایی اما دوستانی داشتم که از من خیلی شدیدتر بودن خیلی تو این مورد خودشون رو اذیت می کردن: مثلا من می پرسیدم فلان موضوع چیه و بعد اونها ساعت ها در اینترنت و … ریز میشدن تا ریشه مساله رو پیدا کنن… خیلی اذیت می شد. تو همه موارد.

اما خودم مثلا جا میخورم وقتی آدم ها رو بی عیب و نقص میخوام و بعد… یا مثلا به تعویق انداختن کارها به این بهانه که فلان مورد تمام و کمال انجام نشده و اینطوری عقب می افتم.

اما خب وقتی کاری هم انجام بدم به قول معروف رضایت نسبی دارن آدما…

نشانه های کمال طلبی مثبت چیه؟ تجربه شخصیتون چی بوده؟ نوع منفیش رو چطور تونستین مهار کنید؟ چه عواقبی داره؟

signs-you-may-be-a-perfectionist-3145233-4b439fdaab36470a930ba2eef8d29fc2

1 پسندیده

من دچار کمال طلبی‌ای هستم که به نظر خودم منفیه، انرژیم رو برای رسیدن به هدف می‌گیره و گاهی اوقات حتی مانع حرکت من به سمت هدف میشه.

من اصلا استرس بهم دست نمیده حقیقتش! حتی گاهی نیاز به استرس دارم تا محرک رفتار هام باشه :neutral_face:

2 پسندیده

من به هر کی میگم باور نمی کنه ولی من توی 99% مواقع استرس ندارم. شاید باورتون نشه ولی من حتی شده توی امتحانات ارشد بدونه اینکه درس بخونم رفتم امتحان دادم و اصلا استرسی هم نداشتم و واقعا نمرات خوبی هم گرفتم. استرس رو باید بتونی مدیریت کنی و این کار رو میتونی با مطالعه روش های مختلف در اینترنت و یا از یه مشاور خوب بدست بیاری

1 پسندیده

منم اکثر اوقات ندارم ولی بعضی وقتا یهو به شدت میاد سراغم وگرنه کلا آدم استرسی‌اس نیستم