ضرب المثل ها می توانند فرهنگ سازی کنند و فرهتگ را از نسلی به نسل دیگه منتقل کنند .
از بدترین ضرب المثل های فارسی می توانم اینها را نام ببرم :
سنگ مفت گنجشک مفت
پول چرک کف دسته
هر ان کس دندان دهد نان دهد
نظر شما چیه؟به نظر شما هم این ضرب المثل ها مشکل افرین هستند ؟شما چه ضرب المثل هایی سراغ دارید که به نظرتون نامناسبند ؟
“مُشت نمونه‌ی خرواره”
باعث میشه صفت/صفات یک چیز/انسان رو به تمام طیف یا جامعه‌ای که درش هست تعمیم بدیم که به نظرم کار اشتباهیه حتی اگه مثبت باشه:
شاید نتونیم لفظ بدترین رو بکار ببریم اما به نظرم موضوع جالب و خوبیه که برخی ضربالمثلهایی که اشتباه هستند رو مطرح کنیم. ضربالمثلهایی که حداقل امروزه با واقعیت همخوانی ندارند و بهتره کمتر به کار بروند.
یک نمونه:
«عقل سالم در بدن سالم»
مثال نقضش هم دانشمند فقید استیون هاوکینگ.
اول اینو بگم که ضرب المثل ها اصولا قاعده منطقی خاصی ندارن مگرنه اسمش میشد ضرب المنطق 
. من میتونم چند تا از از اونایی که واقعا برام عجیب تره بگم ؛
یک بار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک، آخر تو دستی ملخک ؛چون همیشه انسان نمیتونه به یه چیز دست پیدا کنه ! .
بعدی هیچ بقالی نمی گه ماست من ترشه ؛ اینم درست نیست چون بعضیها عیب اشیا و اجناس خودشون رو میگن .
من فکر میکنم اگر در جایگاه درست و با‌توجه‌به داستان و ماجرایی که پشت ضرب‌المثل‌هاست از اون‌ها استفاده بشود اتفاقا مفید هم هستند؛ در واقع من تا الان با ضرب‌المثل بد مواجه نشدم؛ شاید یک سری از ضرب‌المثل‌ها کاربردشون رو از دست داده باشند ولی ازبین رفتن کارآیی دلیل بر بد بودن اون‌ها نیست.
میگن حرف راستو از بچه بشنو؛
خب این اشتباهه چون بچه ها هم(کمتر از بزرگسالها)دروغ میگن.
یا میگن آب که از سر گذشت،چه یک وجب،چه صد وجب؛
خب این هم خودش غلطه،هم تو کاربرد،
کسی که یه وجب آب از سرش گذشته رو غریق نجات میتونه به راحتی نجات بده ولی کسی که صد وجب آب از سرش گذشته رو نه.
یا مثلا ما نمیتونیم بگیم چون این آدم یه امتحان رو خراب کرده،بقیه رو هم خراب کنه چون به هر حال آب از سرش گذشته.
بنظر من بدترین ضرب المثل فارسی (از هرچی که بترسی سرت می اید )است
این جمله بر پایه قانون جذب است که میگوید به هرچیزی که فکر کنی ان را به سمت خودت جذب میکنی که این قانون از نظر علمی تایید نشده است و داشتن این طرز تفکر در کنار نقاط مثبتی که میتواند داشته باشه تاثیرات منفی از جمله تشدید افکار وسوایی و افزایش اضطراب را به دنبال دارد.
به طور مثال کسی که ترس از دست دادن عزیزانش را دارد و افکار منفی در این رابطه دارد با داشتن این طرز فکر که به هرچیزی که فکر کنم برایم اتفاق خواهد افتاد افکار منفی خود را سرکوب میکند و این سرکوبی باعث ایجاد اضطراب در او میشود
در حالی که را رهایی از افکار منفی مواجه شدن با ان است.
