صادق هدایت متولد 28 بهمن 1281 در تهران ، نویسنده و مترجم و روشنفکر . آثار زیادی دارد که شامل ترجمه داستان ، داستان کوتاه ، رمان ، سفرنامه و نمایشنامه میشه. خیلی از کتاب های صادق هدایت ممنوعه اند ولی با این حال ، خیلیا صادق هدایت رو یکی از پدران داستان نویسی ایرانی می داندند . صادق هدایت در 19 فروردین 1330 در پاریس خود کشی کرد و همانجا به خاک سپرده شد .
اما سوال ،
به نظر شما اثار صادق هدایت مفیدند ؟
اثار او را چطور ارزیابی می کنید ؟
به نظر شما اثار او باید سانسور شوند ؟
صادق هدایت نویسنده ایی واقع گرا بود یا انسانی بدبین ؟
به نظر من قضاوت دیگران خیلی کار دشواری است، و من پسندیده تر میدانم که به جای قضاوت کسی آثار مکتوبش را مطالعه کنم ببینیم چی چیز های میدانسته و به رشته تحریر در آورده است شاید تجاربی دست گیر مان شود. “نظر شخصی”
سئوال کمی گنگه، از این نظر که واقعگرایی نویسنده تناقضی با بدبین بودن نداره. واقعگرایی عموما به تیپ نویسندگی و نحوی بیان داستان برمیگرده ولی بدبینی به نگاه فرد به آینده. از لحاظ، هدایت یک واقعگرای بسیار بدبین بوده. ولی به دلایلی که در ادامه میگم، این خاصیتها چندان عجیب نبوده و ترکیبی از شخصیت و شرایط اجتماعی زمان هدایت اون و بسیاری دیگه از همنسلانش در ایران و اروپا رو به این سمت برده.
برای درک بدبینی شخصیتی مثل هدایت اول بهتره کمی به تیپ شخصیتی محتملی که داشته نگاه کنیم. در بسیاری از داستانها و نوشتهها و حتی ترجمههای هدایت، تحلیل و پیچیدگی ناشی از شخصیت تحلیلی احتمالی کاملا دیده میشه. این یکی از انتقادهایی که به ترجمههای هدایت گرفته میشه که به جای وفاداری به اصل موضوع تمایل شدیدی داشته که تحلیل و نظر خودش رو در مورد موضوع بیان کنه. اوج این پیچیدگی رو میتونید در بوف کور ببینید که احتمالا کمتر کسی وجود داره که اون رو خونده باشه و فهمیده باشه که هدایت دنبال چه چیزی بوده!
چرا ذهن تحلیلگر همیشه بدبینه؟ این دلایل نسبتا روشنی داره. چند خاصیتی که باعث میشه که ذهن تحلیلگر حتی در شرایط اجتماعی متعادل (چه برسه به شرایط وحشتناک در دوره جنگهای جهانی) بدبین باشه، اینه که تحلیلگر دادههای دنیای بیرون رو میگیره (به همین دلیل عموما واقعگرا هستن) ولی از این دادهها پیشبینی میسازه. سه خاصیت اصلی که در دنیای مدرن باعث میشه ذهن بدبینتر باشه،
-
خاصیت طبیعی ذهن که از بین طیف وسیعی از دادههای مثبت و منفی، معمولا به دادههای منفی توجه و وزن بیشتری میده. این بیشتر به خاطر تمایل ذاتی ذهن به حفظ حیات در برابر خطرات ناشی از دادههای منفی میتونه مرتبط باشه.
-
خاصیت قطعیت به این معنی که ذهن معمولا برای پیشبینی عموما منفی خودش قطعیت قایل میشه و این احتمال که ممکنه در اثر ندانستن شرایط یا اشتباهات دیگه، در پیشبینی اشتباه کرده باشه رو در نظر نمیگیره.
-
فضای رسانهای منفیگرا در دنیای مدرن فضای رسانهای تمایل داره بیشتر روی خبرهای منفی تاکید کنه (چون براساس خاصیت طبیعی ذهن، مخاطب بیشتری داره) و در نتیجه فضای عمومی دنیای پیرامون رو بسیار تاریک جلوه میده.
به این دلیل و دلایل محتمل دیگهای اکثر ذهنهای تحلیلی همیشه به نسبت به آینده بدبین هستن. حالا این بدبینی ذاتی رو در نظر بگیرید در کنار فضای اجتماعی و اقتصادی ناشی از جنگهای جهانی که مصیبت وصف ناپذیری رو در دنیا بخصوص اروپا و ایران به بار آورده بود (فکر کنم درجنگ جهانی اول ایران در حدود ۴۰ درصد جمعیت خودش رو در اثر قطحی و بیماری از دست داد!) کمتر کسی در ایران پیدا میشد که به آینده امیدوار باشه. این فضا در اروپا هم کاملا وجود داشته و نیهیلسم به سبک کافکا رواج شدیدی در این دوران پیدا میکنه.
چرا؟
چرا شک و تردید رو جز ویژگیهای یه ذهن (بدبین یا تحلیلگر) مطرح نکردید؟ شاید چون شک عدم تعادله؛ یه طرفش بدبینی و یه سمتش خوشبینی است! شاید سکون و آرامشی که در قطعیت وجود داره، ذهن رو بازهم به طور طبیعی به این وضعیت متمایل میکنه.
دیگه اینکه آیا اطمینان ذهنی یا روانی که در بدبینی هست، کار رو برای ذهن تحلیلگر آسونتر میکنه؟ مثلاً به جای خوشبینی و اعتماد در شرایطی که دادهها کافی نیست و مخفی و ناشناختنی است (که اغلب به دلیل پیچیدگی ذهن و روان بشر اینطوره)، میشه بدبین بود و اعتماد نکرد و از ضررهای احتمالی در امان ماند.
با دو سه بیت از حضرت مولانا نظرم رو میگم :
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد / به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد(گلهای تر=میوه های آبدار)
درین بازار عطاران مرو هرسو چو بیکاران / به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد / نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد
نکات روانی که مطرح کردید تا حد زیادی درسته. کمی باید در این مسئله عمیق بشیم و دقیقتر صحبت کنیم. معمولا انسانها برحسب شخصیت و توان تصمیمگیری، به فهم یا قضاوت تمایل دارن (J یا P در تیپهای شخصیتی). برای اکثر انسانهایی که به قضاوت تمایل دارن، این قطعیت در پایههای قضاوت وجود داره و خیلی سخت میشه اونها رو دچار شک کرد. در واقع نمونه مفید این انسانها، افراد متخصص قوی هستن که به تخصصی که دارن ایمان کامل پیدا میکنن و این ایمان اجازه نمیده به چیزی فراتر از اون فکر کنن.
در واقع خصوصیت قضاوت ذهنی یک مزیت عمومی قویه که به تصمیمگیری کمک زیادی میکنه و به قول شما
جلوی ضررهای احتمالی رو میگیره. ولی در شرایطی که همه چیز از نظر ذهنی منفی میشه، خود این خاصیت اجازه نمیده فرد به مسیرهای امیدوارکننده و متنوع فکر کنه. سلاح ذهنی که در زمانی به حفظ و پیشبردن انسان کمک میکنه، در شرایط سخت دقیقا برعکس عمل میکنه و باعث نومیدی و نابودی میشه.
اکثر آدمهای تحلیلی و بدبین تمایلی به پذیرش اعتقاد عمومی اجتماع ندارن و فکرهایی رو گسترش میدن که در زمان خودشون خیلی مورد تقبیح قرار میگیره ولی بعدها در زمانی که اعتقاد عمومی جامعه سست میشه، تمایل اجتماعی به سمت این افراد زیاد میشه. به همین دلیل آدمها بدبین و تحلیلی شاید به خودشون شک نداشته باشن ولی شک بسیار قویی نسبت به بقیه دارن.
همین خاصیت هم برای هدایت برقراره، حتی به جامعه روشنفکری زمان خودش بسیار مشکوک بوده و احتمالا (براساس تحلیل شخصی از بوف کور) بوف کور هدایت یک داستان عشقی یا غمانگیز و پوچگرایانه نیست بلکه یک نقد شدید به تاریخچه روشنفکری زمان خودش در قالب استعاره و سورئاله.
هدایت یکی از شناخته شده ترین نویسندگان ایرانی در خارج کشور است. این یک دلیل می تواند کافی باشد که ما ایرانیان به او افتخار کنیم . قضاوت شخصیت صادق را بر عهده ی روانشناسان می گذارم اما درباره ی آثار او می گویم که شان صادق در ادبیات بسیار بالاست و البته که می توان بسیار از او یاد گرفت . چگونه آثار یکی از پررنگ ترین چهره های ادبیات داستانی معاصر ایران نمی تواند مفید باشد؟
آثار او به ویژه برای نوگامان ادبیات داستانی و همین طور برای کنجکاوان گذشته ایران بسیار مفید است چرا که چهره ی مردمان و افکار و عقایدشان در آثار هدایت واقعگرايانه توصیف شده است.
هدایت همین طور از اولین کسانی است که اشعار خیام را جمع اوری کرد .او اگر به داستان نویس مشهور است اما بسیار آثار تحقیقی از او به جا مانده است مانند فواید گیاه خواری و…که حتما مفید هستند.
او در آفرینش داستان ها و خلق قهرمانهایش بسیار هنرمند است و کم نظیر؛ در انتخاب واژگان و توصیف ها نیز خارق العاده می نماید.
اما هنر و هنرمند فقط وقتی سانسور می شوند که در جامعه فرهنگ مردم به سطح درست نرسیده باشد . در جامعه ای که انسانها هنوز به درک کافی از هنر نرسیده باشند سانسور جایگاه می یابد زیرا طاقت شنیده شدن مخالف وجود ندارد.
ذهن هوشمند و فرا زمانی هدایت بسیار پیش از رویداد ها متوجه خطر می شود او درست مانند انسانی است که روی نردبان ایستاده و پشت دیوار را می بیند . دست و پا می زند که انسانهای دیگر را از پشت دیوار خبر کند اما انگ بدبینی می خورد و هیچ کس او را باور نمی کند. شاید اگر مردم زمان هدایت هشدارهای او را جدی می گرفتند و باورش می کردند امروز ایران ما گونه ای دیگر بود .
من ضد هدایت نیستم ولی ادبیات قوی رو با تفکر قوی یکسان نمیبینم. همانطوری که اگر کسی صرفا بخواد به خاطر شاعر بودن از مولوی یا حافظ تفکر بیرون بکشه، به نظر کار جالبی نیست. قدرت ادبیات شخصی مثل هدایت قابل انکار نیست ولی سطخ بینشی که آثارش وجود داره رو خیلی بلندمدت نمیبینم. بیشتر دنبال استنتاج نومیدی از تاریکی زمانه خودش بوده و این به نظر کار چندان عمیقی نمیاد. در قیاس با اینکارها به طرز تفکر کسانی نگاه کنید که نگاه غیربدیهی به زمانه خودشون داشتن، مثل کامو که مثبتاندیشی در عمق تاریکی دوران خودشون رو به دنیا اضافه کردن.
اگر منظورتون از فرازمانی بودن ستیز با دین و ملیگرایی شدید باشه، این مختص هدایت نبوده. اگر به تاریخ روشنفکری زمان هدایت و حتی زمان مشروطه نگاه کنید، میبینید این بیشتر مُد روشنفکری زمانه بوده و هدایت از این نظر چهره شاخصی هم به حساب نمیومده. بیشتر شهرت هدایت از نظر سبک فکری، به خاطر متاثر شدن از کافکا به عنوان یکی از غولهای ادبیات اگزیستانسیالیم (اصالت وجود) به دست اومده. کافکا هم به بدبینی شهرت داره و این رو به عنوان ارث در مکتب خودش به جا گذاشته.
منظور بحث روی خوب یا بد بودن نیست، منظور جایگاهیه که به فرد میدیم و زمینهای که قرار بهش افتخار کنیم هست. از نظر ادبی، بوف کور به تنهایی برای افتخار کافیه و نیازی به بقیه کارهای هدایت نیست ولی این مسئله نباید به پرستش غیرمعقول منجر بشه.
ولی این مسئله نباید به پرستش غیرمعقول منجر بشه.
[/quote]
دوست گرامی ممنون از یادآوری درست و به جای شما . پرستش غیر معقول را هیچ منطقی وجود ندارد.
من با قضاوت شخص صادق از اینکه ضد دین و ملی گرا بوده موافق نیستم اگرچه می دانم بسیاری از ایرانیان نقد خود رابا کنکاش از زندگی شخصی نویسنده آغاز می کنند اما بر این عقیده هستم که هیچ کس نمی تواند با بررسی زندگی شخصی به درستی از افکار نویسنده سردربیاورد . وقتی پای اثر نویسنده در میان باشد کار از این هم سخت تر می شود چرا که اثر بازتاب تفکرات فردی نویسنده نیست بلکه محصول درهم آمیزش تجربیات و آموخته های اوست. من در اثار هدایت بیش از ضد دین ، ضد خرافه می بینم . تفکری حاکی از سرگشتگی و ذهنی پر از سوالات خیام گونه . به راحتی می توان به خیام و هدایت برچسب ضد دین زد و این در تاریخ ادبیات ما سابقه دارد اما من به شخصه به تمام هنرمندان سرزمینم افتخار می کنم نام انها را بزرگ می دانم چرا که اگر من ایرانی به هنرمندم اجر بنهم جهان نیز در برابر این بزرگان کلاه احترام از سر برمی دارد.