قراره هر دو زنده بمونید! به دشمن خود نامه می‌نویسید یا علناً در جبهه می‌جنگید؟

دشمن رو در مقابل دوست در نظر بگیرید؛ یعنی کسی که عمداً و عمیقاً و مکرراً با شما از در نفرت و بی احترامی و تحقیر در میاد.
اگه مجبور باشید باهاش رابطه داشته باشید، چه می‌کنید؟
اصول و استراتژی موفق برای جلوگیری از ادامه ضربه‌های روحی و روانی چیه؟

ravani

پ.ن. این سوال شاید در روابط سیاسی هم مطرح باشه، اما من دنبال استراتژی‌های رفتاری بر اساس شخصیت افراد هستم. سوال خیلی مال خودم نیست فقط به شخصی که با این مسأله درگیره تقریباً نزدیکم، پس بدم نمیاد بحث خوبی پاش شکل بگیره.

5 پسندیده

چقدر دردناكه، تصور كنين مجبور باشين هي شير يا گوشت فاسد و خراب شده بخورين، چه طور ممكنه زنده بمونين؟

حتما چنين رابطه اى كه با حس نفرت و انزجار همراهه رو ترك ميكنم. حالا كه ترك رابطه تو گزينه هام نيست، مبارزه رو انتخاب ميكنم، تا پاى مرگ!

2 پسندیده

خوشایند نیست ولی اونقدرها هم بد نیست که فکر میکنین. در واقع ذهن انسان یاد گرفته با شرایط بسازه و رفتارها و روحیات رو براساس اون تنظیم کنه. چکار میکنم؟ در واقع من خودم رو در جامعه در همین شرایط می‌بینم. انسانهای نه چندان اندکی هستن که همین رفتار رو با من و بقیه دارن، احتمالا برخورد داشتین در جاهای مختلف از کار (بخصوص جاهای دولتی) تا محیطهای مختلف اجتماعی.

بدترین ضربه یک دشمن، به نظرم دشمنی خودش نیست، اینه که توان دوستی با دیگران رو از شما بگیره و تنها و منزوی بمونین. اعتماد به بقیه رو براتون سخت کنه و همیشه فکر کنین که این فرد هم میتونه همونقدر بد و نفرت آور باشه. از این باید پرهیز کنین. اگه به این غلبه کردین، دنیای متعادلتر خواهید داشت که هم دوستان خوب داره و هم دشمنان بد.

خیلی وقتها نمیشه از ضربه‌هاشون فرار کرد چون همه چیز دستشونه ولی ضربه‌های روحی رو میشه با نگاه به کل به جای جزء کاهش داد. یعنی در کنار این افراد دوستها رو هم دید، قدرشون رو بهتر دونست و از بودن باهاشون لذت برد.
در واقع دشمنی بهتون این رو نشون میده که برای ارتباط دوستانه کمتر سخت‌گیر باشین، منعطف و صبور باشین و اشتباهات کوچک دوستان رو راحتتر چشم‌پوشی کنین.

2 پسندیده

در واقع مجبوری مبارزه کنی، ایده‌ و عملت چیه؟
مثلاً با نوشتن، تمام وقایع رو براش بازگو می‌کنی و بهش هشدار میدی که بدونه که شورش رو درآورده و . . . ،
یا
خصوصی باهاش صحبت می‌کنی،
یا
تصمیم می‌گیری در جمع مقابله به مثل کنی،
یا
در غیابش تخریبش کنی،
یا
. . .
کدوم بهتره؟؟؟

خیلی خوب توصیف کردید و نزدیک به واقعیت موجود.
حالا اگه تصمیم بگیرید در مقابل ضربه‌ها واکنش نشون بدید چه راهی رو انتخاب می‌کنید؟

بستگی داره به توان و ریسک. ولی معمولا کسی که دشمنی آشکاری داره، حداقل توانی متعادل داره، آدمهای خیلی ضعیفتر کمتر وارد فاز دشمنی آشکار میشن. منظورم موقعیت هست نه تعریف روحی و روانی ضعف.
چه واکنشی نشون میدم؟ به همین دلیل خیلی سخته تصمیم‌گیری در مورد واکنش. اگر فقط ضربه روحی و روانی هست، واکنش خاصی نشون نمیدم، چون همانطوری که گفتم دیگه خیلی برام اهمیت نداره و سعی میکنم با اهمیت دادن به دوستانم، این کارها رو بی‌اثر کنم.
به نظرم جنگیدن مستقیم با یک آدم بیمار که احساس قدرت داره، فقط ممکنه انسان رو بیمار کنه، فایده‌ی خاصی نداره. بحث یا جدل با این افراد رو هم اکیدا توصیه نمیکنم، چون اگر فهم حداقلی داشتن که از اول این داستان پیش نمیومد.

اگر بیشتر از ضربه روحی و روانی هست و عملا به شکلی زندگی رو داره تهدید میکنه که نمیشه ازش صرفنظر کرد، اون موقع بیشتر سراغ راههای غیرمستقیم میرم، مثلا کمک از افرادی که بتونن اون شخص رو مهار کنن. البته در نهایت انتخاب رویارویی مستقیم هم هست که آخرین انتخاب برای اینکاره به نظرم.

2 پسندیده

به نظرتون با نوشتن، بهتر و منسجم‌تر عمل نکردید؟ و احتمال خطا کمتر نمیشه؟ [1]

احتمال اینکه طرف بارها و بارها بخونه و بدون جبهه گرفتن و در خلوت خودش، بیشتر فکر کنه؟
مثلاً حتی میشه به این فکر کنه (یا خودتون بگید) که این نوشته نسخه دیگری هم داره که مراکز قدرتی که شما می‌تونید ازشون کمک بگیرید هم نشون داده شده یا میشه، یه جور مستند سازیه، چون این آدما اهل انکار هم هستن.


  1. مخصوصا اینکه اون شخص عدم واکنشی رو تابحال از شمای نوعی دیده که تونسته به دشمنیش ادامه بده ↩︎

1 پسندیده

آدمها برای نخوندن حق انتخاب زیادی دارن ولی برای نشنیدن، حق انتخاب کمتری دارن. منظورم اینه که فرد میتونه نوشته شما رو به راحتی دور بریزه ولی حرفهای شما رو ناخواسته گوش میده.
البته منظور من از تقابل، حرکتی برای دفع طرف بود نه توضیح، چون توضیح به کسی که حد و مرزهای زیادی رو رد کرده فایده خاصی نداره.

یک ضرب‌المثل قدیمی هست که کمی مرتبط با این بحثه «لطف مکرر، حق مسلم میشه»، یعنی احتمالا طرف در ذهن خودش با سفسطه دلایل ذهنی برای کار خودش فراهم کرده. شما با توضیح نمیتونین کسی رو که «بدی و دشمنی با شما رو حق خودش میدونه» قانع کنین. به نظرم برخورد باید قهری باشه البته نه لزوما فیزیکی. حتی یک فریاد بلند و کوتاه، در زمان خودش موثرتر از یک نامه و استدلال طولانیه.

برگردیم به سئوال اول: به دشمن خودم نامه نمینویسم، یا در صورت امکان اثرش رو به شکل غیرمستقیم خنثی میکنم، یا به طور مستقیم می‌جنگم، کوتاه، سریع و موثر عمل میکنم تا شوک لازم برای عقب‌نشینی رو به طرف بده.

2 پسندیده

عادت میکنی :slightly_smiling_face:
من باشم با دشمنم حرف میزنم و …

1 پسندیده

چه جوری؟ بهش چیا میگی؟

بستگی به دشمنم داره
من از دشمنی خوشم نمیاد و هر طور شده باهاش دوست میشم…

البته الان که فکر میکنم تو موقعیت هایی بودم که طرف بی دلیل به دوستی رضایت نمیداد و در این مواقع تنها کاری که میکردم مقابله به مثل بود

2 پسندیده

من زیاد در همچین موقعیت هایی گیر افتادم و از راه های متفاوتی جواب گرفتم.

راه حل اول :برای من راه اول صحبت رودر رو و منطقیه، متن برای من هیچ وقت کار نکرده معمولا آدم هایی که من باهاشون مواجه شدم متن ها رو نادیده میگیرند و هیچ واکنشی بهش نشون نمیدند به همین خاطر من پیشنهاد نمیکنم. وقتی با شخصی رودررو صحبت کنید مجبوره همون جا جوابتون رو بده و نمیتونه نادیده بگیره.
راه اول آروم و منطقیه ولی از اون جایی که معمولا انسان های منطقی دشمن آدم نمیشند، معمولا جواب نمی ده. ولی امتحان کردنش ارزشش رو داره.
فقط باید ذکر کنم حرف زدن هم آداب خودش رو داره سعی کنید نشون بدید که درکش میکنید و میشناسیدش و نمیخواید باهاش دشمنی داشته باشید، سعی کنید آروم و با لبخند حرف بزنید و تا حد امکان دور از جمع و همچنین باید حواستون باشه بتونید عصبانیتتون رو کنترل کنید چون اگه عصبانی بشید کارتون اصلا پیش نمیره .

اگه روش اول جواب نداد من دو راه حل متفاوت رو به نسبت شخص استفاده میکنم:

  1. اگه فرد مورد نظر آدم آرومیه و معمولا در موقعیت های رسمی یا پشت سرتون یا در فضای مجازی دعوا راه می اندازه یا توهین میکنه کلا نادیده می گیرمش، این روش به شدت روی این تیپ آدم ها اثر داره البته به طور کامل مسئله رو حل نمیکنه ولی تا حد زیادی از مشغله ذهنی تون کم میکنه و محیط رو آروم تر میکنه.

  2. تیپ دوم آدم های پرسر و صدا اند که معمولا تاحدی محبوب اند یا حداقل گروه خاصی ازشون پشتیبانی میکنه این آدم ها رو باید توی جمع خجالت زده کنید،تریپ آدم های آسیب خورده رو بگیرید (یا حتی اگه محیط مناسبه گریه کنید یا اشک توی چشم هاتون جمع کنید :grin:) و توی جمعی که تعداد زیادی آدم حضور دارند از ایشون به خاطر رفتار هاشون با شما توضیح بخواید یا تقاضا کنید که دیگه این کار رو ادامه ندهند، تازه میتونید بگید که شما از اول حس خوبی به طرف داشتید و اصلا خبر ندارید که چرا باهاتون خوب رفتار نمیکنه ( قشنگ فیلم بازی کنید :sweat_smile: ) این روش کاملا دشمن رو از سر راهتون برمیداره.

درباره آسیب هایی هم که به اعتماد دیگران نسبت به شما وارد میکنه هم باید بگم واقعا جدی بگیریدش من موقعیت های زیادی رو به خاطر این داستان از دست دادم، بهترین راه هم برای جلوگیری از این اتفاق اینه که به افراد ، دوستان یا همکاراتون توضیح بدید که چرا و چجوری اون فرد درباره شما نظر خوبی نداره، بهتره اتفاقاتی که بینتون افتاده رو خودتون برای دیگران تعریف کنید تا تحریف نشد از دور و بریاتون بخواید که اگه چیزی در باره شما شنیدند حتما از خودتون هم بپرسند بعد باورش کنند، ازشون بخواید که بگذارند شما هم داستان رو از سمت خودتون براشون تعریف کنید و درباره شما از خودتون بپرسند.

امیدوارم که تونسته باشم کمک کرده باشم من میدونم که این موقعیت گاهی جدی و سخت میشه و واقعا شاید هیچ وقت نتونید به طور کامل از بین ببریدش ولی میتونید کنترلش کنید که بیش از حد بهتون فشار وارد نکنه یا آسیب نزنه. موفق باشید:blush:

1 پسندیده