من آدم احساساتی نیستم

من آدم احساسی نیستم؛ وقتی خانه ی والدینم راترک کردم گریه نکردم؛وقتی گربه ام مرد گریه نکردم؛وقتی درناسا کارپیداکردم گریه نکردم و حتی وقتی روی ماه پاگذاشتم گریه نکردم!!
اماوقتی ازروی ماه به زمین نگاه کردم بغضم گرفت با تردید باپرچمی که بنابود روی ماه نصب کنم بازی می کردم ازآن فاصله رنگ ونژاد و ملیتی نبود ما بودیم و یک خانه ی گرد آبی؛ باخودم گفتم انسانها برای چه میجنگند؟!
انگشت شصتم رابه سمت زمین گرفتم وکره زمین با آن عظمت پشت انگشت شصتم پنهان شد و من باتمام وجود اشک ریختم
نیل-آرمسترانگ (فضانورد)

6 پسندیده

متنی عالی و عجیب از تجربه ی یه شکستن عمیق روحی!

2 پسندیده

مصداق واضح (دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره )
همینکه بالاخره احساساتتون بروز پیدا کرد خوشحال باشید و بدانید با این بال میتوانید جهانهای درون خود را بپیمائید و ناشناخته های عجیب و شگفت انگیزی در خود کشف کنید که حتی پا گذاشتن در آن انسان را به وجد می آورد.

2 پسندیده

من هم یک بار چنین تجربه‌ای داشته‌ام اما از روی زمین.

برای رصد ستاره‌ها به یک کارونسرا در استان سمنان رفته بودیم، جایی که آلودگی نوری نداشت و آسمان پر از ستاره بود. اول با تلسکوپ زحل و حلقه شگفت‌انگیزش را دیدم که واقعا مو به تن آدم سیخ می‌کرد. اما بعد از آن ساعت ۱۲ شب بود که من روی یک تخت چوبی دراز کشیده بودم و آسمان را نگاه می‌کردم.

یک لحظه به طور ناخودآگاه خودم را در فضای سه بعدی ستاره‌ها تصور کردم. انگار که زمینی زیر پای من نبود. فضا به گونه‌ای بود که ناخودآگاه گریه کردم بدون این که اصلا احساساتی شده باشم.

3 پسندیده