چجوری میشه با فرایند open innovation به جواب رسید؟

شاید اخرین بار نباشه این تجربه که میگم ولی به یادموندنی ترین اخرین بارم بود .
با دوستام داشتیم توی خیابون قدم میزدیم شب تایم اینا، کنار پله برقی یه بچه نشسته بود و با چشمای گریون داشت یچیزی میفروخت و التماس میکرد که بخریم.
خیلی بهم ریختیم هممون و تمام مسیر رو و ساعت ها بعدش داشتیم به این فکرمیکردیم که چرا باید چنین چیزی وجود داشته باشه،چطور یه همچین اتفاقی به این سادگی جلوی چشمامون داره میوفته و ما بی اهمیت از کنارش رد میشیم؟
چرا کاری نمیکنیم؟ اصلا چیکارمیتونیم بکنیم و …
اون شب همه کمر همت بستیم تا اینقد همفکری کنیم تا به نتیجه ای برسیم که چیکارکنیم که اینجور صحنه هایی رو نه ما و نه بقیه ببینن دوباره.
خلاصه تصمیم گرفتیم که بریم و وارد گروه ها و کانون های خیریه بشیم تا هم بتونیم شرایط و مشکلات رو از نزدیک حس کنیم و بشناسیم تا با چشم بازتر دنبال راه حل بگردیم و هم اینکه توی این مدت کاری کرده باشیم .
بعد ازون خیلی اتفاقا افتاد ، خیلی تغییر کرد زندگیامون ،خیلی چیزا یاد گرفتیم و نکته خوب و انرژی بخشش این بود که واقعا داشتیم تغییراتی ایجاد میکردیم و این تغییرات رو میدیدیم و حس میکردیم ،بهترین حس دنیا :slight_smile:

مسئله ای رو که نشه با هوش جمعی حلش کرد مطمئنن با فردی هم نمیشه ، باتوجه به تجربه خودم بنظر تنها چیزی که نیازه انگیزه اس و پشتکار برای حل مشکل مورد نظر

2 پسندیده