اینکه روزانه چقدر زباله خشک و تر ،صنعتی،شیمیایی و …وارد زمین میشه و این موادهای تصاعد شده از زباله ها چقدر میتونه علاوه بر زمین به خود ما آسیب بزنه ،باعث شده سازمان های محیط زیست در سراسر کشورهای پیشرفته به خودشون بیان و ببینن که هر چه زندگی پیشرفته تر میشه میزان آسیب زدن به محیط زیست و زمین بیشتر میشه وصد البته هر چه ما مقدرا رفاه بیشتر داشته باشیم باید میزان پول پرداختی هم بیشتر پرداخت کنیم و در قبال این رفاه و پول بیشتری که پرداخت میکنیم قطعا محیط زیست آسیب بیشتری میبینه.
دوستدارم همه پادپرسی ها هر فکر و ایده ای به ذهنشون میرسه که ما کمتر زباله تولید کنیم و در سمت و سوی هوای پاک قدم برداریم بگن تا محیط زیستمون از این بیشتر آسیب نبینه،چون دودش اول به چشم خودمون میره.
امروزه در خصوص وضعیت محیط زیست جهانی (مثل وضعیت آتشسوزی گسترده درجنگلهای آمازون) روی لبه خطر ایستادیم جایی که یک گام فراتر از آن ما را به وضعیت غیرقابل برگشت سوق میدهد. البته پس از اتفاق اخیر در جنگلهای آمازون برخی معتقدند که ما از نقطه بازگشت هم عبور کردیم و در راهی بی بازگشت قدم گذاشتیم. یا برخی تحولات مخرب زیستی قطب شمال و جنوب را برای سال 2070 پیشبینی میکردند ولی در 2018 و 2019 به وقوع پیوستند.
پس در مجموع کار از دست یک گروه ، یک پویش یا جمعیت خارج شده و نیازمند یک اقدام جدی و فوری در سطح کشورهای بینالمللی است. هرچه در این اقدام تاخیر ایجاد شود ، میزان خسارات به صورت تصاعدی افزایش پیدا میکند.
نهایتا باید به یک جراحی عظیم اقتصادی و اجتماعی بپردازیم. یک رنسانس جدید لازم است. شیوه اقتصادی حاکم بر جوامع پیشرفته و مورد تقلید جوامع در حال توسعه برخلاف پیشگوییهای قرن 19 ، نه تنها ما را به سمت بهشتی زمینی سوق نداد بلکه تولید افسارگسیخته و مصرف بیرویه تنها باعث بهرهگیری نامناسب و مخرب از محیط زیست شده و تعادل زیستی در کره زمین را برهم زده . این یعنی نیازمند یک بازبینی اساسی در مفاهیم اقتصادی و اجتماعی هستیم.
تداوم مکانیسمهای فعلی بدون هرگونه اصلاحی تنها به نابود شدن امکان زندگی بر روی کره زمین منتهی خواهد شد. اهمیت توجه جدی به محیط زیست همین است.
شاید تنها پیش بینی بشر راجع به آخرالزمان که درست دربیاد، همین مشکلات روز افزون محیط زیستی باشه. یعنی روزی برسه که برای تهیه آب آشامیدنی با مشکلات زیادی مواجه باشیم بماند که احتمالاً تغییرات آب و هوایی شدید، به دلیل خشکسالی این مشکلو تشدید میکنه.
نمیدونم ولی به نظرم میاد این درد، چندان اثری در پیشگیری از سورفتارهای ما نداره. حدس میزنم بیشترین اثر در روند آسیب زدن به محیط زیست رو نه مشکلات فرهنگی، که منجر به تحرکات فردی میشه، بلکه بیشتر تاثیرات صنعتی و سیاسی در ابعاد وسیع هستن. معدود حرکتهای بین المللی که برای رفع این خطر انجام شده هم تحت تاثیر موانع سیاسی اثر خودشونو از دست دادن: مثل خروج آمریکا از پیمان محیط زیستی. یا انفعال کشور برزیل در مواجهه با آتش سوزی جنگلهای آمازون.
- در کشور ما هم به نظرم همچنان ابعاد سورفتارهای سیاسی و صنعتی خیلی بزرگتر از مشکلات فرهنگی و مخصوص اعضای جامعه س. به عنوان مثال برداشت از آبهای زیرزمینی، سدسازی های زیاد، مشکلات صنعت خودرو، معضلات آلودگی هوای ناشی از صنایع مختلف و …
به عنوان عضوی از جامعه واقعاً نمیدونم کجاها میتونم برای رفع این موانع و کاهش خطرات احتمالی، اثرگذار واقع بشم. به نظرم حرکت های اجتماعی برای مقابله با این سورفتار و سومدیریت خیلی خیلی کندتر از اثرگذاری این موانع هستش.
البته باید این رو هم در نظر گرفت که در صورت حذف حرکتها اجتماعی نظیر پویش های محیط زیستی تنها باعث تشدید روند آسیب به محیط زیست شده ایم و نمیتونم این موضوع رو درنظر نگیریم.