چه وقتایی خرد جمعی بهتره و چه وقتایی خرد فردی؟

ممکنه اشتباه کنم، ولی فکر میکنم استفاده از خرد جمعی فقط در شرایط مشخصی هست که موثره. دوست دارم بفهمم شرایط لازم و کافی برای اینکه تفکر جمعی به خرد فردی بچربه، چیه!

سوال رو خیلی کلی مطرح کردم چون هنوز تو ذهن خودم هم تمیز نشده :sweat_smile: صرفا مشکلاتی مثل کند شدن در اثر حرکت جمعی و یا از دست دادن همراهی تیم در اثر قدم های انفرادی رو چشیدم.

ممنون میشم از تجربه‌هاتون بگین:

  • چه تجربه‌هایی از فکر جمعی موثر داشتین؟ چه جوری حرکت جمعی رقم خورده؟
  • کجاها فکر و حرکت فردی موثرتر کار کرده براتون؟

منظورم از موثرتر، رسیدن به خروجی و نتیجه‌ی بهتر هست.

دنباله‌ی موضوع چه تجربه‌ای در پیروی از جمع داشتین؟
و موضوع چالش آزادی و کنترل جمعی: تحلیلتون از تیراندازی و کشتار جمعی در لاس وگاس چیه؟

به نظر من تنها زمانی باید از خرد جمعی کمک بگیریم که به آن نیاز داشته باشیم. خیلی وقت‌ها یک نفر برای حل یک مشکل کافی است. بنابراین خوب است که ابتدا محدوده‌های کاربرد خرد جمعی را مشخص کنیم.

  • خرد جمعی به حل مشکلاتی که سود جمعی در آن وجود دارد، محدود می‌شود. نمی‌توان خرد جمعی را برای حل مشکل شخصی به کار برد.

  • خرد جمعی تنها در مواردی کاربرد دارد که پاسخ یکتایی برای یک مساله وجود ندارد. استفاده از خرد جمعی برای حل یک معادله با پاسخ مشخص وقت تلف کردن است.

  • اندازه جمع باید متناسب با اندازه مساله باشد. مثلا برای بهتر برگزار شدن یک جشن فارغ‌التحصیلی نیازی به نظرات تمام اعضا نیست چرا که در این صورت مسئله پیچیده‌تر و سرعت انجام کارها کندتر می‌شود. یک جمع منتخب متشکل از چند نفر برای انجام چنین کاری کافی است.

مورد آخر برای خودم همیشه سوال بوده است. اندازه یک جمع را چه طور تعیین کنیم که تعادلی بین برطرف شدن منافع جمع و سرعت حل مساله برقرار کنیم؟ یک نفر ممکن است بپرسد که چرا شورای شهر تهران ۲۱ عضو دارد؟ آیا ۱۵ عضو برای تصمیم‌گیری در مورد شهر کافی نبود؟ این عددها چگونه انتخاب می‌شوند؟

پرسش

محدوده‌های خرد جمعی از نظر شما چیست؟

2 پسندیده

این سوالای آخر چه خوب بودن! :+1:

تعداد اعضا ظاهرا از یه قانون لگاریتمی پیروی میکنه! و تهران هم خارج از قانون هست و به مرور زمان تغییرات خودش رو داشته.


در این مواردی که گفته شد هم ایرادی به خرد جمعی هست:

(یه کم فیزیکی نگاه کردن :crazy_face:): جامعه آماری میتونه نویز و خطا رو از خروجی سیستم حذف کنه. ولی این اتفاق وقتی میفته که داده‌ها همبسته نباشن، در غیر این صورت یه رفتار جدید به عنوان خروجی سیستم در نظر گرفته میشه (در حالی که شاید انتخاب تک تک اجزای اون سیستم، چیز دیگری هست).

این همبستگی، مثلا در یه هیات مدیره همون چیزی هست که به لابی گری مشهوره! یه نفر یا یه گروه میان مخ طرف دیگه رو میزنن و رفتاری که خودشون میخوان رو در انتخاب طرف مقابل القا میکنن و نتیجه ش احتمالا میشه یه تصمیم بد (یا یه تصمیم جهت دار). و یا اخیرا شبکه‌های مجازی، به راحتی میتونن انتخاب افراد رو دستکاری کنن.

این یکی از جاهایی هست که خرد جمعی محکوم به شکسته!


ولی خب ساده تر از این: وقتی قراره مکان زندگی یه خانواده مشخص شه، دیگه نهایتا مادر در تصمیم گیری ها شریکه. و هیچ وقت از بچه ها پرسیده نمیشه که دوست دارن دوستاشون رو ول کنن برن یه جای جدید زندگی کنن!

میفهمم چرا پدر و مادر چنین کاری میکنن و احتمالا خودم هم بودم همین کار رو میکردم.

یا مشابهش تو یه تیم کوچک از افرادی هست که روی یه منفعت مشترک فعالیت میکنن. همیشه نمیشه همه چی رو به مشورت گذاشت. ولی نمیدونم چه جاهایی نمیشه/اشتباهه مشورت گرفتن از جمع و چه جاهایی حتما بهتره مشورت بشه؟

چه معیاری برای تصمیم‌های فردی و جمعی در جمعی با منافع مشترک مناسبه؟

یه مقدار شاید مهمه باشه که نوع کار مشخص بشه. اگر کاری چندجنبه ای باشه مثل کارهای بین رشته ای علمی، معمولا کار جمعی داریم و هر کسی روی یه قسمت کار تمرکز میکنه. بنابراین به صورت بنیادی خرد جمعی وارد نشده! پس بحث بر سر اینه که چند نفر با “طرز تفکر متفاوت” در مورد “یک مسئله تک بعدی” فکر کنن. زبان مشترک توی این مسئله مهمه، به همین خاطر مسئله رو به شکل زیر در نظر بگیریم:

این نظر به شکلهای مشابه، خیلی در مورد خرد جمعی و استدلال پشت اون گفته میشه. ولی یه نکته: خطا و نویز وقتی قابل برچسب زدن میشه که بتونید مسیر جواب رو تشخیص بدید.
به همین خاطر در عمل برخلاف ادعای اکثریت، من فکر میکنم خرد جمعی وقتی به شکل آماری بیان میشه، دیدگاهی رو به دست میده که نزدیکه به دیدگاه “بهتر از بدترین دیدگاه” ولی “دور از موثرترین دیدگاه”، چیزی شبیه به صفر توی حرکت تصادفی. در اکثر موارد ما تجربه خوبی از کار جمعی یا مشورت با یه متخصص در مورد جنبه خاصی از کار رو داریم و اون رو با خرد جمعی اشتباه میگیریم!

بر همین اساس به نظرم اگر که فرد توانائی بالاتر از متوسط در مسئله ای داره، میتونه نظر درستتری از جمع داشته باشه و مشورت با جمع گمراهش میکنه با احتمال خیلی زیاد!

این چیزی شبیه به بحث دمکراسیه و خیلی میشه روی اون بحث کرد ولی معیار به نظرم این میتونه باشه که حقوق کمینه ای برای هر فرد در تصمیم گیری نهائی در نظر گرفته بشه. یا اینکه در رسیدن به منافع مشترک، حقوقی وجود دارند که جمع نمیتونه از فرد سلب کنه مثلا در این مورد

اینجا باید درک بشه که چه حقوقی از بچه قابل سلب هست (مثلا دوستان یا …) ولی امکان آموزش ممکنه قابل سلب نباشه و آدمها این حق پایه رو برای بچه هاشون الان قائل باشن.

2 پسندیده