من وقتی که بچه بودم خیلی عالی نقاشی میکشیدم. به نسبت هم سنهای خودم خیلی کارهام عالی بودن طوری که معلمهام هم میگفتن که این بچه خیلی با استعداده. اما الان به دلیل وقفه پیش اومده که به خاطر درس بوده یه طرح ساده هم نمیتونم بکشم.
شاید بهتر باشه اسم اون رو استعداد مرده نذاریم. به نظرم واقعیت اینه که زنده شدن استعدادهای ما رو انتخاب هامون تعیین می کنند. ما با هر انتخابی هزینه ای می پردازیم که خوبه پرداخت این هزینه رو از لحاظ روانی بپذیریم.
شما که استعداد نقاشی داری ولی به دلایلی بهش نپرداختی، در عوض چیزهای دیگه ای به دست آوردی.
حالا می تونید انتخاب های جدیدی داشته باشید. اگر واقعا نقاش خوب بودن رو انتخاب می کنید بدون شک برای اون وقت خواهید گذاشت و دوباره می تونید به اون اندازه که براش تلاش می کنید به مهارتی برسید که ازش احساس رضایت کنید. ولی باید واقع بین باشیم. اگر صرفا به چیزی علاقه داریم ولی نمیریم سمتش یا براش وقت نمیذاریم نباید انتظار پیشرفت در اون زمینه رو داشته باشیم.
معمولا منظور ما از استعداد یک چیز ذاتی هستش، بنابراین خیلی گذشت زمان نابودش نمیکنه، شاید منظور شما مهارته، که کسب مهارت خودش بحث بلندبالایی داره. ولی اگر از دستش دادین، شروع یا ادامه یک کار دیگه که شاید کمی مهارت یا دانش هم درش پیدا کردین یا منابع کسب مهارت بیشتری براش دارین، از ادامه اون کار قدیمی بهتره.
وقتی صحبت از استعداد میکنیم باید سطح و سن رو هم دخیل کنیم. من افرادی رو دیدم که مثلا میگن در برنامهنویسی استعداد دارن، اما علت اون حس مقایسه با اطرافیان هست. در صورتی که در یک چالش واقعی نمیتونن کاری کنن. به محض این که جامعه بزرگتر میشه، احساس ضعف شدید میکنه چون رقیبهای قدر اومدن تو کار.
حتی علاقه یا توانایی انجام شبانهروزی از روی خوشی یک کار هم نشانه علاقه یا استعداد شما نیست! ببینید من میتونم چند شبانه روز بدون خواب بازی کنم یا برنامهنویسی کنم، اما نمیتونم با کمتر از 8 ساعت خواب یک طراحی فوقالعاده داشته باشم یا در زمینه تحقیقاتی خودم کارهای اساسی کنم.
کتابهای زیادی برای استعدادیابی وجود داره که اگر خواستید معرفی میکنم. بعضیهاشون واقعا آکادمیک و عالی هستند و من سالها پیش ازشون استفاده کردم، اما اونها سطحیترین استعدادهای شما رو استخراج میکنن. اگر لااقل زندگینامه کامل حداقل 100 تا از دانشمندان رو بخونید میبینید که به ظاهر هیچ استعدادی در زمینه تخصصیشون نداشتن!
ضربالمثلی هست که میگه «ملوان رو در دریای طوفانی محک بزنید»، پس اگر در زمینهای بدون چالشهای جدی احساس کردید استعداد دارید هول نشید!
شمای امروز با شمای دیروز فرق داره! حوصله، سطح انرژی، توانایی انجام یک کار خاص و … اونایی که زیاد موسیقی گوش میدن یا زیاد کار میکنن خوب میفهمن حرفم رو. بنابراین نمیتونید با دانش سطحی یا علاقه فرضی سرمایهگذاری زیادی کنید.
یک چیزی وجود داره به اسم هزینه فرصت که ما معمولا در نظرش نمیگیریم. گاهی کمی مطالعه و تعمق کمک میکنه کمتر زمانتون رو از دست بدید.
چطور استعداد واقعیم رو پیدا کنم؟
راههایی که به ذهنم میرسه تا استعداد واقعیتون رو پیدا کنید اینا هستند:
هر کاری که بهش بر میخورید سعی کنید با چالشهاش روبرو بشید، لبههاش رو طی کنید، خودتون رو به بیست درصد بالای جامعه برسونید. زود کار مورد نظر رو ترک نکنید. من خودم برای حل یک مسئله ساده 5 ساعت، و هر کار حداقل یک سال رو در نظر میگیرم.
اگر واقعا کشف استعدادتون براتون مهمه به حرف دیگران مخصوصا خانومها یا آقایون به اصطلاح نایس گوش نکنید، اونها سعی دارن توی همه چیز بهتون امید بدن، تقدیرتون کنن و بگن از سایرین بهترید. فقط از آدمهای بیرحم سوال بپرسید! خودتون رو با بیرحمی مقایسه کنید.
حداقلها و استانداردهایی رو برای خودتون قائل باشید. اگر حتی به نقاشی علاقه دارید ولی کتابهای مرجع و زندگینامه کامل ده تا آدم تو اون زمینه رو نخوندید، صحبت از استعداد و علاقه نکنید.
موردهای مختلف رو امتحان کنید و توجه داشته باشید که ممکنه هنوز اون استعداد واقعیتون رو پیدا نکرده باشید، سعی کنید یک استعداد ثابت رو به عنوان کار اصلی انتخاب کنید و سایر موارد رو به صورت جنبی انجام بدید.
کمی در مورد نوشتن طرح تجاری تحقیق کنید و فرض کنید خودتون محصول شرکت نوپای خودتون هستید. پارامترهای لازم برای نوشتن طرح تجاری خیلی به ادم کمک میکنه تصمیمات بلندمدتتری توی زندگیش بگیره. نوشتن یک طرح تجاری ممکنه یک ماه وقتتون رو بگیره ولی خیلی چیزها به دست میآد.
البته موارد خیلی زیادی هست که از حوصله بحث خارجه، شاید جایی ادامهش رو هم نوشتم.
ببینید همین الان که من میرم کلاس طراحی استادم میگه استعدادت خوبه…اون به هرکسی خودش طرح میده اما به من گفت تو میتونی …خودت هرکدومو خواستی بردار…اما من تا کسی بالای سرم نباشه نمیتونم بکشم…یعنی فقط تمرین کردن کافیه؟؟
به قطع تمرین تنها کافی نیست. اما مهمترین چیزه مخصوصا در کسب مهارت.
در مورد خاص طراحی و نقاشی توصیه می کنم حتما کتاب لذت زندگی رو بخونید. زندگینامه ونگوگ هستش. توش خیلی از نقاشای دیگه هم معرفی می شوند. کتاب هنر و زندگی سزان هم قشنگه که هم دوره با ون گوگ بوده.
دوباره متن رو بخونید، ممکنه استادتون از اون آدم های نایس باشه، یا شاید داره تکنیکهای تجاری روتون پیاده می کنه.
@lolmol فک کنم ایده کتابخونی هم بشه به سیستمتون اضافه کنید. ما قبلن انجام میدادیم ولی به دلایل دوری بچه ها امکان حضوری بودن جلسات از بین رفته ولی جو این فضا برا این کار به نظرم مناسبه .
من فقط یک نظر دارم و آن این است که شروع عادت های خوب و ترک عادت های بد هر دو انگیزه های خوب میخواهند!
به نظر من اگر کسی باشد که در شما خلق انگیزه کند شما پس همانی خواهید شد که بودید، مثلاً شما را تشویق زبانی کند، که یک راه رشد استعدار است، و دیگر اینکه کسی پیدا شود که به یکی از اثر های شما ده هزار دالر بپردازد و برای شما بگوید که این نقاشی بی نظیر است! (ولی به شرط اینکه شما از حرف های پشت پرده خبر نداشته باشید که این کار برای تشویق شما است) این زمان است که شما دو انگیزه خوب برای نقاشی دارید و قطعاً نقاشی را ادامه خواهید داد.