برداشتم از این حرف این بود که رابطه باید بر اساس خواسته شکل بگیره و نه از سر نیاز. اگه این برداشت درست باشه، من موافقش نیستم.
تعریف خودم از رابطه دوستانه چیزی هست که من و دوستم رو تکمیل میکنه. و این معناش اینه که من نوعی در خودم کمبودی دیدم که به تنهایی سخت ممکنه برطرفش کنم و حالا نیاز به یه نفر مقابلی دارم برای برطرف کردن اون کمبود. روابطی که با ایجاد خواسته در طرف مقابل ایجاد میشه، روابط ناپایدارتری هستم عموما (از نظر من). منظورم روابطی هست که یه طرف ماجرا تلاش میکنه طرف دیگه رو متقاعد کنه برای ارتباط.
در ادامه، و اینکه با رفع اون کمبود ایا رابطه پایدار میمونه یا نه، به نظرم بستگی به دینامیک و رشد دو طرف رابطه داره: اگه هر دو طرف در این رابطه عاطفی رشد کردن و به سطح جدیدی از نیازها رسیدن، اون وقت رابطه هنوز جذابیتهای خودش رو داره. ولی اگه یه طرف کمبودش رفع شد و نیازهای جدیدی پیدا کرد در حالی که طرف مقابل هنوز تو نیازهای قبلیش باقی مونده، اون وقت رابطه محکوم به جدایی هست.
تصور من اینه که رابطۀ عاطفی باید فراتر از دادن و گرفتن باشه، نهاینکه رفع نیازی توش نباشه، منظورم اینه که غیر از چارچوب منطقی چیزی فراتر هم وجود داشته باشه. قطعاً رشد همراستا به ثبات رابطه کمک میکنه و در مواقع تفاوت و تخاصم قراردادها به کمک میآن. تصور میکنم رابطۀ عاطفی ناشی از عادت یا انس باشه، ربای ابراهام تورسکی بهتر توضیح میده.
من گفتم غذا و دارو. بر اساس خواسته و نیاز از کجای این حرف برداشت میشه؟ غذا و دارو هر دو نیاز هستند ولی نیاز اول همیشگی و کاملا نورمال هست و نیاز دوم یک نیاز بر اساس بیماری هست و نه همیشگی هست نه نورمال.
کلا میگم رابطه باید بر اساس نیازهای درست انسان باشه نه نیازهای ناشی شده از مشکل و بیماری.
سوال جالبی هست این موضوع. در پاسخ به این سوال، نظر من اینه که نیاز و خواسته هر دوشون از یه جنس هستند و تمایز گذاشتن بینشون کمی سخت و پیچیده هست.
ما به یه سری از تجربه های حسیمون تو مغزمون برچسب نیاز/ خواسته میزاریم. وقتی به دنبال بر قرار کردن رابطه ی عاطفی با کسی هستیم، گاهی اوقات این برچسب گذاری ها با هم دیگه جور در نمیاد. پس من سعی می کنم که یه جور دیگه به مسله نگاه کنم.
از نظر من، رابطه ی عاطفی وقتی شروع به شکل گرفتن می کنه که هر دو طرف به این اوای ذهنی رسیده باشند که: خواهان تجربه ی این رابطه با تمام تفاسیری که ازش وجود داره، هستند.
فکر می کنم اگر این گام برداشته بشه، دیگه اینکه که تمایل هر طرف چی برچسب زده میشه، تفاوتی ایجاد نکنه.
به نظرم اینکه شما انتظار داشته باشین در شروع یک رابطه ما بر اساس نیاز رفتار نکنیم یه ذره غیر منطقی هس. نیازها و کلا سیستم طبعیت انسانو هل میده، این نیروی نسل بشر هس که باعث تدوام چرخه زیست شده، این طبعیت هس که تحمیل میکنه تولید مثل کنی.
اینم بخشی از انسانیت هس و به تدریج با افزایش درک متقابل و رشد هرم نیاز میتوانیم جلو بریم. باید این هرم نیازها ارضاشون از قاعده هرم شروع بشه، بعد ختم بشه به نیاز های متعالی از جمله لذت های عمیق تفکر و درک متقابل
سرچشمه این موضوع از جایی میاد که ما همه در حال تغییر هستیم نه امروز افکار دیروزمون رو قبول داریم و نه فردا افکار امروزمون رو. پس تا جایی میتونیم ادامه بدیم که مقدور باشه. دست و پا زدن زیاد باعث میشه عمرم هدر بره.