تا حالا شده تو موقعیتی در کار شخصی تون رندی کنین؟ چه جور موقعیت هایی؟

چن دلیل: 1- مردم عادی خطی نگرن. فردا رو مثل امروز میبینن. هر چن تا حدی درسته ولی به این فکر نمیکنن که اگه بعضی شرایط به هم بخوره این وضعیت دیگه نیست.
2- اساسا در فرهنگ ما شرایط رو قراره یکی بیاد درست کنه و خودمون فقط بهتره صبر پیشه کنیم.
3- اگه به تاریخ نفتی نگاه کنید ما تقریبا هیچ مسئله مهمی توی جامعه رو حل نکردیم بلکه خریدیم. از این بابت هم فکر میکنیم در اینده هم به این کار ادامه میدیم.
4- تقریبا همه جامعه غیر از خونه رو جای غریبه و میدان جنگ میبینن. انگار حس میکنن اگه توی جامعه اتفاقی افتاد مهم نیست، میتونن برن توی خونه هاشون.

1 پسندیده

نظر و تجربه من توی اینجور جاهاست. بیشتر اعتراض غیرمستقیم به فشارهای اجتماعیه تا درک مسائل!

1 پسندیده

بله، شده. البته کار شخصی نبوده: یه مدت پیش در کرج. مسیری که تاکسی میگیرم، کرایه ی تاکسی برا مسیر برگشت مشخصه: 1700 تومن.

راننده ها گاهی صد تومن کمتر پس میدن، ولی حواسشون هست که دارن کم پس میدن.

در مسیر رفت، انتظار میره کرایه همین 1700 باشه، ولی بسته به موقعیت رقم های مختلفی برای کرایه میپردازم. اولین بار که سوار تاکسی در مسیر رفت شدم، راننده وقتی 2000 تومن دادم باقی پول رو پس نداد. بهش گفتم کرایه 1700 هست، جواب شنیدم دو تومنه. و من هم دیگه چیزی نگفتم. چند بار دو تومن دادم تا یه بار سوار شخصی شدم و وقتی دو تومن دادم، 500 برگردوند. این بار من چیزی نگفتم!

و خلاصه تا مدتی گاهی 1500 میدادم و گاهی 2000 . و هر بار هم حواسم بود که یه جا دارم دویست تومن دزدی میکنم و یه جا هم اجازه میدم سیصد ازم دزدی بشه!

در هر دو جا معذب بودم. و میدونستم هر دو داره از من/درون من کم میکنه، فارغ از اینکه مبلغ ضرر مادی چندان چیز خاصی نیست.

دلیل اینکه نمیگفتم: 1- وقتی حساب میکردم میدیدم من دارم به طور متوسط همون نرخ 1700 رو میدم و خیلی ارزش نداره وقتی نمیتونم سیصد م رو پس بگیرم راجع به دویستم حرف بزنم! 2- دیالوگ مناسب برا اینکه در هر دو مورد بگم کرایه 1700 هست نه 1500 و نه 2000، و به چیزی که حق خودم میدونم برسم نمیافتم.

الان کاری که میکنم اینه که اگه پول خورد ندارم بی خیال بقیه پولم میشم و به راننده هایی که زیادی بهم پس میدن میگم. در بلند مدت راه حل پایداری نیست. ولی کمتر ازم کم میشه.

1 پسندیده

@lolmol
پس در واقع این حس مظلوم واقع شدن در برخی از بخش های زندگی باعث میشه ادمها به خودشون اجازه میدن تا حقشون رو تو یه جای دیگه بگیرن درسته ؟
شما و یا خیلی از ادمهای دیگه چون حس میکنید ه کرایه بیشتری ازتون گرفته شد میخوایید از صنف رانندگان تاکسی انتقام بگیرید؟
درسته استنباطم یا نه یه مشکل دیگه است.اگه درسته چطور میشه این حس رو تصحیح رد رفتار درست چیه ؟

برای من هم شده. چند مورد رو که به خاطر دارم میگم.

  • یک- یک نفر میخواست دانشنامه اش رو بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه محل تحصیلش که با محل زندگیش تفاوت داشت، تحویل بگیره. قانون میگه برای تحویل، خود فرد باید حاضر باشه ولی این فرد شرایطش اجازه ی سفر رو نمی داد و به این مدرک هم احتیاج داشت. از من درخواست کرد که اگه امکانش باشه بدون اینکه به روی خودم بیارم از این قانون خبر دارم برم مدرک رو تحویل بگیرم. من هم به خاطر رودربایستی با این فرد به این کار تن دادم و با خودم قرار گذاشتم تا وقتی ازم سوال نکنن که دانشنامه مال شماست یا نه منم چیزی نگم! اتفاقا با اشتباه مسئول مربوطه روبرو شدم و بدون اینکه متوجه بشه من فرد مورد نظر نیستم دانشنامه رو بهم تحویل داد.
    بعدا متوجه شدم با گرفتن یک وکالت نامه محضری ساده از فرد مورد نظر می شد همین کار رو به طور قانونی انجام داد ولی من اون موقعداطلاع نداشتم. :frowning:
  • دو- برای گرفتن ویزا از سفارت هند به جهت شرکت در کنفرانس، از طرف منشی کنفرانس دعوت به گرفتن ویزای توریستی به خاطر دیر اعلام شدن زمان پذیرش شدم! علاوه براین دیگران هم توصیه کرده بودن به خاطر وجود یک مرکز هسته ای در هند اقدام به ویزای علمی نکنم. این شد که سعی کردم نیتم از سفر رو تغییر بدم و با قصد سفر توریستی فرم ویزای توریستی رو امضا کنم و در ضمن سفر، کنفرانس هم شرکت کنم!
  • سه- دسترسی به مت ورک یک زمان به طور کامل مسدود بود و این سایت ایران رو تحریم کرده بود. برای کار پایان نامم به شدت لازم داشتم سوالی رو در این سایت مطرح کنم و لازم بود حساب کاربری درست کنم. چون این تحریم رو ظالمانه می دونستم، از فیلترشکن و تغییر آی پی استفاده کردم.

دیروز بحثی با صاحب پست مطرح شد و ایشون از یک نظریه گفته بودن که به این موضوع مربوط بود:‌ نظریه پنجره شکسته

پست و داستان جالبی در مورد این تئوری و یک نمونه استفاده ی موفق از این تئوری برای بهبود وضعیت جرم در نیویورک رو در این پست بلاگ رفتار سازمانی میتونین بخونین.

کلیت این نظریه این هست که جرم های کوچیک رفتار افراد یک سازمان یا یک مجموعه یا یک فرهنگ را تحت تاثیر قرار میده و اگه قراره نظم در یک محیط برقرار شه بهتره از برطرف کردن جرم های کوچیک (یا همون پنجره های شکسته) شروع بشه.

این مسئله یه سوال دیگه تو ذهن من به وجود میاره و اونم اینکه مثلا در مورد فساد اداری تو جامعه ما بهتره رییس های فاسد رو مورد مجازات قرار داد یا کارمندهای دون پایه که رشوه میگیرن؟
یا مثلا در مورد کرایه تاکسی ها باید برای برخورد، در قدم اول به شکایت از تاکسی دارها بپردازیم و یا شهردار فرضا فاسد رو از کارش برکنار کنیم؟

میخوام اینطور بحث مو راه بندازم که اگه کل شیشه‌های یه ساختمون خراب باشه ماها باید اول شیشه‌های لابی رو تعمیر کنیم یا شیشه های مهم تر چون هرکدوم از این موارد یه سری فوائد و مضرات داره . مثلا اگه همه تاکسی دارهای متخلف بازخواست بشن ممکن شهرداری و یا یه رییس از روسای شهری دیگه خلاف نکنه و یا اگه روسای متخلف شهری باز خواست بشن ممکنه دلیلی بشه که دیگه تاکسی دارها کرایه اضافی نگیرن؟

2 پسندیده

مسئله یه مقدار مرغ و تخم مرغ گونه شد، یعنی اینکه اول نقش های کلان سازمانی دچار فساد میشن و باقی سازمان رو فساد میگیره، یا برعکس.

به نظرم اگه کل شیشه های یه ساختمون خراب باشه، و اراده کرده باشیم که خرابی رو رفع کنیم، بهتره از شیشه هایی شروع کنیم که توان جابجایی ش رو داریم. مثلا شیشه ی گنبدی شکل روی سقف به سختی و با کلی ابزار ممکنه قابل جابجایی باشه،‌ ولی اگه از یه گوشه شروع کنیم و شیشه ی کوچکی که در حد توانمون هست رو تعویض کنیم؛ و در عین حال سرعت تعویض شیشه ها بیشتر از سرعت شکستن اونها باشه، اون وقت روزی میرسه که همه شیشه های سازمان غیرشکسته خواهند بود.

1 پسندیده

رندی که با تضییع حقوق بقیه باشه رو نمیپسندم ولی راه های بهتری هم هست مثلا یجا تو ترافیک بودیم من پیشنهاد دادم از کوچه های فرعی بریم زودتر میرسیم و همینطورم شد

1 پسندیده

مردم وقتی می بینند که بی کلاس ترین و … افراد براشون قانون گذاری می کنند و قوانین به عینه به هیچ وجهی تامین کنند رفاه و آرامش اونها نیست کلا همه قوانین رو به مرور زیر پا می گذارند و متوجه نیستند قانون روح زندگی و شالوده هستی بخش زندگی اجتماعی ماست .

1 پسندیده