چه چیزای توی اخلاق آدم تاثیر داره؟

اخلاق چیه؟ چه چیزایی اخلاق ما رو شکل می‌ده؟ شما خودت رو خوش اخلاق می‌دونی یا بداخلاق؟ چه چیزی اخلاق شما رو شکل داده؟ آیا شرایط اقتصادی واقعا انقدر تاثیر گذاره؟ یا شایدم نه آموزش می‌تونه حلش کنه؟
اخلاق چیزیه که از نظر من و قطعا همه‌ی شما چیز مهمیه، اولین رکن انسانیته یه جورایی، چکیده‌ی کتاب خداست. همه‌ی ما می‌دونیم چه کاری بده و چه کاری خوبه اما گاهی اون کاری رو که می‌دونیم بده بازم انجام می‌دیم، سوال من اینه که چرا؟

5 پسندیده

به تعریف و نظر خودم دو نوع اخلاق داریم اخلاق ذاتی و اخلاق اکتسابی و فکر شده که اخلاق نوع دوم درصد خطای پایین تری داره
چرا بازم بی اخلاقی میکنیم ؟ چون به اخلاق کاملا آگاه نیستیم و یک چیز جدا می دونیم و نه بخشی از وجودمون.
منم به اون سخن کوتاه که میگه مرنج و مرنجان اهمیت قائلم. واقعیت و چکیده اخلاق همینه منتها با تفکر و جمع بندی علوم انسانی + وجدان بهترین اخلاق میتونه حاصل شه … از طرفی مفاهیم اخلاقی نمیتونن در کمیت جمع شن و این خاصیت اخلاقه . کسی نمیاد از خوبیها و خوش اخلاقی هایی که داشته تعریف کنه یا کسی رو مامور به اندازه گیری اون کنه .

1 پسندیده

خب مثلا شما از اکثر کسایی که متهم به قتل هستن بپرسی می‌گن آدم کشی کار بدیه ولی خب بازم اونا قتل انجام دادن.

2 پسندیده

شرایطش فرق داره مثلا ممکنه یکی در دفاع از خودش قتل انجام بده یکی عصبانیت لحظه ای و عدم مدیریت
صحیح ،یکی هم در اثر بی احتیاطی

1 پسندیده

خب همین دیگه، می‌خوام یک بحثی بشه ببینیم میشه به نتیجه رسید که عوامل محیطی و لحظه‌ای تا چه حد می‌تونه اثر گذار باشه یا نه.

2 پسندیده

خیلی چیزا تو اخلاق آدم تاثیر میزاره مثلا بی خوابی آدم نفهم زندگی سخت درس سخت امتحان و بدترینشم بدبیاری های بانکی و …

1 پسندیده

خب همه‌ی اینایی که گفتین تقریبا میشه شرایط محیطی، من بحثم یکم کلی‌تره
یعنی تاثیر شرایط محیط و ژن و جغرافیا و اینا

1 پسندیده

با ذهن و تجربه من اخلاق و وجدان و ارزش‌های فردی و اجتماعی خیلی به آگاهی و تربیت مربوطه، و البته سطح هوش و سلامت روان و میزان برآورده شدن نیازهای اساسی مادی و معنوی انسان در سطوح مختلف هم زمینه‌های تقویت اخلاق هستند.
مثلا اینکه شما در امانت خیانت نکنید یه ارزش و امر اخلاقیه، هرچی آگاهی‌(تجربه ذهنی)تون بیشتر و تربیت(تجربه عملی)تون قویتر باشه بیشتر در عمق و وجوه امانتداری ریز و دقیق می‌شید و رعایتش براتون آسونتر میشه و در برابر وسوسه‌های خیانت که ممکنه در شرایط نیازهای شما منطقی جلوه کنه، مقام‌تر می‌شید. دست کم وجدان‌تون بیداره و در صورت خطا حس پشیمونی و تلاش برای جبران میشه وسوسه بعدی‌تون. بحث امانت خیلی وسیعه، فاجعه‌بارش میشه مثال فردی که کودکی رو بهش می‌سپارن تا مراقبش باشه و بعد . . . . یا مدیر و مسٶولی که در فضای واقعی یا مجازی به اموال یا اطلاعات مردم دسترسی داره و بعد . . . یا معلم و مربی و استادی که افراد زمان و ذهن و استعدادشون رو در اختیارش می‌ذارن تا کمک کنه به رشدشون و آخر . . . . یا پزشکی که جامعه جایگاه معتبر رو بهش سپرده که مردم برای سلامتشون بهش رجوع و اعتماد کنن و اون جز به سود خودش و مجموعه مرتبط با خودش فکر نمی‌کنه.
یه نمونه تازگی برای خودم پیش اومد:
تیم پادپرس با یه تلاش عالی از کلی آدم پول جمع کرد، برای طراحی کلاس درس ریاضی، خب پول کافی نبود، به ذهنم خطور کرد: تا زمان هزینه کردن‌ها برسه، میشه پول فعلی رو تو بورس برد و سود کرد و کمبود رو جبران کرد، لاله با آگاهی بیشترش این کار رو دور از اخلاق حرفه‌ای دونست، با اینکه توجیه ذهن من این بود که سود به نفع کار ماست، و نه نفع شخصی.
اینجاست که تدوین اخلاق( یا قانون) در سطوح ریز معنی پیدا می‌کنه و مدام باید اصول رو بازبینی کنیم و رشد بدیم.
مثال از اخلاق و حد و مرزهاش فراوونه، من مطالعه ندارم و حس کردم اینجا می‌خواهید تجربه نگاری بشه.

مثلا خیلی قبل فکر نمی‌کردم اگه تو صف جا بگیرند و برند دنبال کارشون و برگردند بده، چند سال پیش از نجمه @najme یاد گرفتم که اگه کسی صف رو ترک کرد و دوباره برگشت باید بره آخر صف.

حالا بیاییم تو خودمون و جامعه ببینیم چقدر حس اخلاقی بودن داریم و چقدر اخلاقی عمل نمی‌کنیم، از روی ناآگاهی یا توجیه تراشی.

شغل من که پر از بی اخلاقی حل نشده است و خودم هم بهش دچارم، من معلم حق دارم به جمع متفاوتی از شاگردام درس و تکلیف یکسان بدم و توقع یکسان ازشون داشته باشم و بعد اونایی رو که به هر دلیلی انجام ندادن بازخواست، توبیخ و جریمه کنم؟

خیلی از بی اخلاقی‌های ما چنان عرف و عادت شده که به سختی قابل تشخیصه.

3 پسندیده

بله دقیقا دنبال تجربه‌ها هستم

با توجه شرایط به شرایط جامعه‌ای که الان داریم من فکر کنم قدرت روحی آدم هم خیلی تاثیر گذار باشه، اینکه این شرایط رو می‌تونی تحمل کنی یا نه از حد توانت گذشته، که اگر دومی باشه ممکنه باعث شه آدم تو یک سری شرایطی دیگه نتونه خودش رو کنترل کنه.

3 پسندیده

فکر میکنم ابهامی خیلی ریز توی سئوال هست که توی پاسخها هم اثر زیادی گذاشته. چیزی که از توضیح میفهم بیشتر خُلق به معنی مود روحی و روانی هست. اخلاق معمولا به آداب پذیرفته شده اجتماعی برمیگرده. هرچند در مواردی با هم مرتبط هستن ولی در بنیان با همدیگه متفاوتن و بهتر این تفاوت رو در نظر بگیریم.

اینجا شما به خُلق و مود روحی می‌پردازین. من فکر میکنم شرایط بیرونی اثرات بسیار زیادی دارن و باید هم بزارن. انسانی که از شرایط بیرونی اثر نپذیره، نمیتونه اثر مفیدی روی شرایط بیرونی بزاره (انسانهای منفک از دنیای بیرون، معمولا اثراتی بسیار مخرب در جامعه ایجاد میکنن!). ولی کنترل نمود بیرونی هم به مسائل فرهنگی ربط داره و هم به مسائل اجتماعی. برای خودم، معمولا خلق معتدلی دارم مگر اینکه شرایط اجتماعی و اقتصادی احساس ناامنی شدیدی بهم بده.

خوب این قسمت کاملا به سمت قراردادهای اجتماعی رفته.
دلایل بسیار متفاوتی میتونه داشته باشه. در جامعه ما، دلیل عمده، زیستن هست. یعنی شما با خوب بودن نمیتونی در جامعه از هم گسیخته زندگی کنی. افراد برای بقا یاد میگیرن که باید بد باشی و این در نهایت تبدیل به فلسفه زندگی میشه.
ولی حتی در جوامع مدرن هم، رفتن به سمت کارهای نامناسب اجتماعی یک وسوسه عمومی هست. بیشتر به دلیل جذابیت این کارها، یا فرار از یکنواختی زندگی قانونمند و اخلاقگرا.

5 پسندیده

مرسی از مطالب خوبتون
عالی بود

1 پسندیده