آیا تلاش برای فراموشیِ یک خاطره، خودش تبدیل به خاطره‌ای نه چندان دلچسب میشه؟

یکی از جمله‌های فوق‌العاده که در کتاب «جزء از کل» خوندم، این جمله شگفت‌انگیز و عمیق بود:

وقتی این‌همه تلاش می‌کنی یک نفر را فراموش کنی، خود این تلاش تبدیل به خاطره می‌شود. بعد باید فراموش کردن را فراموش کنی و خود این هم در خاطر می‌ماند.

نظرتون در مورد این جمله چیه؟ تجربه‌ای داشتین از این سلسله از «خاطرات تلاش فراموشی»؟

خاطره تلاش برای فراموشی

6 پسندیده

به نظر من کلا باید از فکر فراموش کردن بیایم بیرون چون به هر چیزی بیش تر فکر کنیم بیش تر در حافظه مون موندگار میشه
اگه یه اتفاق واقعا مهم نباشه به مرور خودش فراموش میشه ولی اتفاق هایی که فراموش نمیشن رو باید خوب و درست تثبیتشون کرد حالا چه خاطرات خوب باشند و چه بد
از خاطرات خوب باید لذت برد و از بدها درس گرفت.

2 پسندیده

این موضوع همون چیزیه که زندگی ابناءبشر رو در یک نقطه به هم متصل می‌کنه. بنظرم این تقلای فراموشی تبدیل به‌‌وسواس یادآوری خودآگاه یا ناخودآگاه میشه.شاید فقط حساسیتا رو نسبت به خاطرات،جزئی تر یا دقیقتر می‌کنه.همین، دلیلی برای تثبیت و حفظ هرچه بیشتر اون خاطره میشه.موافقم بااینکه بعضی وقتا فقط باید زجر کشید و به زمان،زمان داد تا همه چیز رو به نقطه صفر تعادل برسونه.
تجربه ی تلخیه.من سعی می کنم این تجربه رو بیاد نیارم.

4 پسندیده