به عنوان معلم برای اولین روز سال تحصیلی چه برنامه ای داری؟

برنامه ای که من چیدم برای دانش آموزان کلاس اول است. در اولین روز قرار نیست درسی داده بشه و لازمه یک سری مهارت ها رو با هم تمرین کنیم.
طرح درس
اهداف کلی:
معارفه دانش آموزان .آشنایی با فرآیندهای کلاس درس. آشنایی با کتاب ها
اهداف جزئی:

  1. دانش آموزان با فرایندهای مربوط به شروع کلاس مثل ایستادن در مقابل معلم و سلام کردن آشنا می شوند.
  2. دانش آموزان می دانند هنگام خروج از کلاس باید اجازه بگیرندو در هنگام خروج نظم را رعایت کنند.
  3. دانش آموزان با فرایند های حین تدریس در کلاس درس آشنا می شوند.
  4. دانش آموزان با فرایندهای ورود به کلاس مثل در زدن ، منظم وارد شدن و به موقع و قبل از معلم در کلاس حضور داشتن آشنا می شوند.
    5.دانش آموزان با همکلاسی ها و معلم خود آشنا می شوند.
  5. دانش آموزان نام کتاب، شکل و اهداف آن را یاد می گیرند.

ایجاد انگیزه
دانش آموزان به شکل حلقه ای می نشینند و داوطلبانه خود را معرفی می کنند. پس از معرفی هر دانش آموز معلم به عنوان تبریک آغاز سال تحصیلی و خوش آمدگویی هدیه ی کوچکی به آنها می دهد.
اجرا
پس از پایان معارفه و ابراز خوشحالی از وجود چنین فرشته هایی، از آنها می پرسم: به نظر شما یک کلاس خوب چطور کلاسی است؟
پس از شنیدن نظرات دانش آموزان مهارت های لازم را یادآوری کرده و با هم تمرین می کنیم:

  1. یک دانش آموز چطور وارد کلاس می شود؟ (چند دانش آموز به عنوان نمونه از کلاس خارج شده در می زنند و وارد می شوند)
  2. وقتی یک بزرگتر وارد کلاس می شود، چه کاری باید انجام دهند؟ (من چندین بار از کلاس بیرون می روم و با ورودم به کلاس آنها برخاسته و سلام می کنند)
    در حین گفتگو مهارت های لازم مثل گوش کردن و … را باهم تمرین می کنیم.
    در ساعت بعد ضمن تکرار و تمرین موارد ذکر شده درباره ی کتاب ها، تصاویر و صفحات ابتدایی آنها با هم گفتگو می کنیم. از چند نفر می پرسم: به نظر شما چطور باید از کتاب هامون مراقبت کنیم؟
    در ساعت بعد از آنها می خواهم خانواده شان را نقاشی بکشند. ( نقاشی ها اطلاعات خوبی از وضعیت خانوادگی دانش آموز به ما می دهد).

ارزشیابی پایانی
مواردی که با هم تمرین کردیم را در رفتار آنها بررسی می کنیم ، در صورت لزوم دوباره آموزش لازم به افراد داده می شود.( از آنها می خواهیم در صورتی که لازم بود، می توانند به دوستشان تذکر بدهند)
ارائه تکلیف
از آنها می خواهیم آنچه یاد گرفته اند را در خانه هم اجرا کنند و برای مادرشان توضیح دهند.
یک فعالیت دست ورزی برای آمادگی دانش آموز برای تقویت انگشتان و عضلات دست آماده می شود.


موضوع مرتبط:
من و کلاس جانم؛ زنگ ریاضی

9 پسندیده

امروز این برنامه اجرا شد. نقد و بررسی آن توسط خودم: :sunglasses:

  1. ایجاد انگیزه: تعداد نیمکت ها کافی نبود. بعضی میزها برای دانش آموزان بزرگ بود و باید تعویض می شد، به همین دلیل ترجیح دادم چینش آنها را تغییر ندهم و به همان شکل کار را شروع کردم.
    در واقع قبل از شروع کلاس باید چینش میزها انجام می شد، اما با وجود تذکرات من تغییری انجام نشده بود.
    بقیه موارد خوب بود.

این گفتگو نیز خوب انجام شد، برخی از مواردی که آنها اشاره کردند:
_ کلاسی است که بچه های خوبی داشته باشه.
_ کلاسی که مرتب باشه.
_کلاسی که به حرف معلم گوش می کنن.

بچه ها در زدن و وارد شدن را خیلی خوب یاد گرفتن، اما در مورد اینکه در مقابل بزرگتر بایستند، حتی در گفتگو هم نتوانستند به این کار اشاره کنند. در تمرینات هم خیلی نامنظم انجام شد. نیاز بیشتری به تکرار دارد.

آنقدر یکی یکی و کم کم رفتند که به ارائه تکلیف نرسیدیم.
بقیه ی مواردی که به آنها اشاره نکردم خوب انجام شد، زمان بیشتری داشتم و کارهایی مثل آموزش خط زمینه، آموزش مداد دست گرفتن، تست برتری طرفی و یک فعالیت دست ورزی هم انجام دادیم.

8 پسندیده

خیلی ممنونم از این مستندسازی عالی :heart_eyes: از روز اول کلاس درستون.

تجربه شخصیم از روز اول کلاس درس به عنوان معلم

یاد کلاس های خودم افتادم. روز اول یکی از کلاس ها چالش و یادگیری این بود که از بچه ها (دانشجوهای ارشد بیولوژی) خواستم فرض کنن من مامان بزرگشون هستم و «سلول» رو برام توصیف کنن.

هدفم صرفا این بود که مجبورشون کنم نگاه ساده تر و عمومی تری به بعضی چیزهای بیولوژی داشته باشن، نگرشی که از نظر من برای طی مسیر در گرایش بیوفیزیک مورد نیازه. باقی کلاس به گفتگو گذشت و تلاش بچه ها برای کمی خارق العاده بودن :wink:

باور دارم بهترین شروع برای یه کلاس، یه پرسشه! چه پرسشی و با چه هدفی به خواسته‌های معلم از کلاس درس بستگی داره. اگه کلاسی با پرسش شروع نشه، احتمالا به این معناس که دانش‌آموز قرار نیست در مسیر درس به شکل خودکفا به تفکر بپردازه و معلم قراره مفاهیم رو بجَوَد و بعد در دهان دانش‌آموز بگذارد! این سبک از سیر شدن رو نمیپسندم.

البته مسیری که شما برای فرایند کلاس درس چیدین، خیلی انسان‌دوستانه‌تر و به قولی user-friendly تر هست. چون به دانش‌آموز کمک میکنه اول با محیط آشنا شه و یخش از طریق این آشنایی برسه. من یه جورایی برای شکستن یخ بچه‌ها اونها رو مینداختم تو آب میگفتم حالا خودتون دست و پا بزنین تا غرق نشین!

خیلی دوست دارم از تجربه‌تون در پادپُرس کمک بگیریم و مسیری که برای کاربران تازه‌وارد در روز اول پادپرس‌بازی‌شون میچینیم رو بازطراحی کنیم.


واقعا بچه های کلاس اولی چنین فکری داشتن؟! کمی ناراحت شدم! یاد پرسش یادگیری نقد معلم افتادم و فکر میکنم اگه دانش آموز سال اول چنین تفکری بدون داشتن پادتفکر در ذهن داشته باشه، کار معلم برای آموزش تفکر انتقادی خیلی دشوار میشه!

7 پسندیده

اغلب در جلسه یا جلسات اول مهرِ ما (مدارس متوسطه معمولی)، بچه‌ها و معلم برنامه ندارند و فقط تا حدودی پایه تدریس مشخص است پس اولین جلسه من به آشنایی و صحبت از قوانین و مرور و بررسی کتاب درسی می‌گذرد، گزارش امروز (ریاضی پایه هفتم):

خودمو معرفی کردم
نوبت معرفی بچه‌ها: یک برگه (امسال دفتر کلاسی سال قبلم رو برداشتم چند صفحش خالی بود، بعضی سال‌ها هم دفتر مدرسه لیست چاپی در اختیارمان می‌گذارد ) در حالی که بچه‌ها یکی یکی با دست خط خودشان اسامی را می‌نوشتن، درباره قوانین کلاس با هم حرف زدیم.

وقتی نوشتن اسامی و صحبت از قوانین تمام شد، بچه‌ها رو در گروه‌های چهارنفری قرار دادم ( هر دو میز پشت هم یک گروه، گروه‌بندی اصلی را باید در جلسات بعد انجام دهم) و هر فصل کتاب رو به یک گروه سپردم تا ببینن چی داره و از چی صحبت می‌کنه، تا اینجا ۴۰ تا ۵۰ دقیقه از وقت کلاس رفته بود، حدود ۱۰ دقیقه هم برای بررسی فصول به گروه‌ها وقت دادم یکی دو دقیقه نشستم یا بدون اینکه حرفی بزنم نگاه کردم یا مشغول رفع ابهام برای بعضی گروه‌ها بودم.

وقت کار گروهی تمام شد و حالا گروه‌ها به نوبت (انتخابم اغلب تصادفی بود ) شروع به صحبت کردن، و اینجا خواستم بچه‌ها قبل صحبت اسم خودشونم بگم. تمام گروه‌ها و اغلب اعضای هر گروه صحبت کردند و در بین حرفاشون هم حرف‌ها و کمک‌ها و نقدهای من. تقریباً ۲۰ تا ۳۰ دقیقه زمان صرف شد.
کلاس ۸۵ دقیقه‌ای با جمع‌بندی من به پایان رسید:

نکته‌ها:
به جز تشویق و حمایت کلامی امتیاز دیگه‌ای در کار نبود، حتماً طراحی مناسب سیستم امتیاز دهی باعث اثربخشی بیشتر است.

تأکید شد که هدف تمرین کار گروهی است و واقعاً هم مشارکت دیده شد و انگیزه‌ها تغییر کرد، یکی از اعضای گروهی که توضیح خوبی ارائه نداد علت را عدم همکاری اعضا اعلام کرد و همین باعث شد اعضای گروه پاداش روانی مثبت دریافت نکنند، به فرد تخریب کننده و افراد متهم به عدم همکاری تذکر دادم که کار هر دو خوب نبود، و چند دقیقه بعد با مشاهده ناراحتی‌شان به گروه دلخوشی دادم که در کارهای بعدی جبران می‌کنند، اما هنوز حس ابهام برایم باقی است.

در خلال کار یا جمع‌بندی تأکید کردم که هدف آشنایی با کتاب است و این که نسبت به درسی که برای بسیاری دشوار است، حس بهتری پیدا کنند. اما واقعاً به کمک من نیاز بود چون صحبت درباره یکی دو فصل برایشان دشوار بود یا بچه‌ها از حرف‌های هم چیز زیادی نمی‌فهمیدند. همین ممکن است حس بدی در دانش‌آموزان ایجاد کند، یعنی باید معلم هوشمندانه کار را به بچه‌ها بسپرد وگرنه حس بیهودگی و اتلاف وقت ممکن است به اصل کار لطمه وارد کند، و به جای افزایش مهارت‌ها باعث پیامدهای منفی و طرد طرح یادگیری گروهی شود.

زنگ اول دیرتر شروع شده بود و زنگ آخر بچه‌ها خسته بودند، بنابراین بنظرم زنگ وسط بهتر از وقت استفاده کردیم. در کل مدیریت زنگ آخر خود چالشی مجزاست.

نکته مهم : همیشه وقت کم داریم و بچه‌ها هم هرچه کم‌سن‌تر باشند زودتر خسته می‌شوند.

6 پسندیده

شاید به این خاطر است که تعریفی که از بچه ی خوب در جامعه داریم این است که باید حرف گوش کن و ساکت باشد.

منم تعدادی دانش آموز داشتم که خیلی پرحرف بودند و یا روی میز می کوبیدند. ولی اگر در کلاس به فرد مورد نظر اشاره کنم، سریعا می گویند: خانم فلانی بود، فلانی زد، فلانی صحبت کرد و …به همین خاطر سعی می کنم اسم نبرم و به طور کلی بگویم: از آن طرف صدایی شنیدم. فلان گروه حواسشون جمع باشه…

3 پسندیده

یاد کلاه گروه بندی تو هاگوارتز افتادم :heart_eyes: الهام گرفتن از این جور داستان ها هم میتونه کلاس درس متفاوتی رقم بزنه. در ضمن اینکه حتی یه جور بازی هست و خودش یخ شکن کار تیمی. و در نهایت یه داستان پشتش هست که بعضی مفاهیم رو تو ذهن افراد القا میکنه.

داستان انجمن شاعران مرده هم در این زمینه الهامبخشه، روش تدریس جان کیتینگ … .

همین داستان ها و بازی ها میتونه به جذاب شدن زنگ آخر هم کمک کنه.

image

3 پسندیده

هیچوقت انگیزه نداشتم برای هری پاتر اما الان دارم، حالا کو وقت، آخرش شاعر مرده میشم یا دیوانه، آخه لاله واقعاً نمی‌دونی استرس وقت تو سیستم ما چقدر کشندست، همین کارگروهی رو به بهونه وقت گیری همه کنار میذارن، خیلی سخته. جواب امروز من به همکارم درباره کمبود وقت این بود که لزومی نداره تمام تمرینای کتاب یا کتاب کار حل بشه و تأیید کرد ولی ترس از امتحان کردن شیوه‌های متفاوت جرأت رو از آدما گرفته، راستش من خودم هم کمی میترسم به خاطر همین سعی میکنم تو پایه‌های پایین‌تر تنوع و تهور رو آزمایش کنم.

3 پسندیده

تو پایه های پایین ترم والا وقت نیست! :wink::disappointed: من ک سال قبل تا لحظه ی آخر ریاضی درس می دادم. البته ی سری ها رو هم میبینم قبل عید کتابا رو تموم می کنن، ولی نمیفهمم دقیقا از چه روشی استفاده می کنن!
شاید من کم تجربه ام :thinking:

2 پسندیده

همیشه وقت کمه ولی تو پایه‌های پایین تر فشار بیرونی مثل امتحان نهایی و کنکور خیلی کمتره.
منم همیشه تا آخرین جلسات در حال دویدنم

2 پسندیده

یه پیام ساده امروز در کانال اکسیژن دیدم که من رو یاد این گفتمان انداخت:

آموزش چیزی است که بعد از فراموش کردن چیزهایی که در مدرسه آموخته‌اید باقی می‌ماند.

با نقاشی پرمفهومی از pawel kuczynski.

4 پسندیده