به نظرتون، یه تحلیل خوب چه ویژگیهایی داره؟

من به خوندن تحلیلهای مختلف علاقه دارم ولی خیلی وقتها مشکلات فلسفی رو پیدا میکنم. تحلیلهایی هستن که بعد از اتفاق افتادن یه رویدادی نوشته میشن (مثلا ورزشی یا سیاسی یا چیزهای دیگه). بعد پر از ارتباط دادن مطالب مختلف به همدیگه هستن. آیا این تحلیل‌ها بیشتر شبیه به توجیه نیستن؟
تحلیل‌های قبل از اتفاقها هم معمولا روی بدیهیات مانور میدن و نکته غیرواضحی دیده نمیشه. البته ته داستان، آدم برای پر کردن وقت، خودش رو با این نوشته‌ها مشغول میکنه. ولی همیشه فکر میکنم، اون کسی که این چیزها رو نوشته، چه فرقی با من یا بقیه داره؟ چه چیزی میتونه بگه که من یا بقیه نمیتونیم بگیم؟

به نظرتون تحلیل خوب چیه؟ کی باید منتشر بشه؟ قبل از رویداد یا بعد از اون؟ اصلا تحلیل به چه دردی میخوره؟ قراره ته این تحلیلها چه چیزی به دست بیاد؟

6 پسندیده

تجربه. تحلیل‌گر تجربه‌ای داره که اون رو از بقیه متمایز می‌کنه. تحلیل دو بخش داره، پیشینی و پسینی.

  1. سعی می‌کنه گذشته رو توضیح بده: چیستی، چرایی و چگونگی‌اش رو.
  2. سعی می‌کنه افق دید رو برای خواننده روشن کنه. در واقع مهارت تحلیل رو به خواننده منتقل کنه.

آقای پویا ناظران توی کانال تلگرام‌شون، یه‌سری موارد برای تحلیل و نقد ذکر کردن که خوندن‌شون شما رو متمایز می‌کنه:

از آزادی بیان دفاع می‌شه چون برای ابراز مخالفت لازمه.
ابراز مخالفت هم برای پیشرفت علم، اصلاح اشتباهات، و مبارزه با فساد لازمه.

IMG_20190514_184254_306

مخالفت می‌تونه به ۷ شکل بروز کنه، اما هر ۷ شکلش ارزش یکسان ندارند.
هر چی از پایین هرم به بالا می‌ریم، رواج اون روش خاص کمتر می‌شه، اما صحت و مفید بودنش بیشتر می‌شه.

از پایین به بالا، «هرم مخالفت» رو بررسی کنیم:

یکم) Name-calling:
این وقتیه که با فحش و بد و بیراه ابراز مخالفت می‌کنیم. مثلا می‌گیم «خیلی احمقی». این رایج‌ترین و غلط‌ترین شکل بروز مخالفته.

دوم) Ad Hominem:
این همون برچسب زدن و انگ زدنه. مثلا می‌گیم، «فلانی لیبراله»، یا مثلا «طرف درس‌خونده انگلستانه»
در اینجا، به جای اینکه به موضوع بپردازیم، به گوینده پرداختیم.
در این شکل، هدف گزارش کردن یک حقیقت نیست، بلکه منحرف کردن توجه مخاطب‌ از موضوع به گوینده‌‌ موضوعه. لذا از القابی که در نظر مخاطب‌ بار منفی داره، استفاده می‌کنیم. مثلا وقتی می‌گیم انگلستان درس خونده، هدف‌مون مرور بیوگرافی طرف نیست، بلکه می‌خواهیم بار منفی «انگلیسی بودن» رو به اون فرد بچسبونیم.

بدین شکل ابراز مخالفت کردیم، ولی نه نسبت به محتوا بلکه نسبت به شخصیت و اعتبار گوینده.
بعد از فحش دادن، این شکل ابراز مخالفت نادرست‌ترین شکله.

سوم) Responding to Tone:
یعنی تمرکز بر لحن گوینده به جای محتوای صحبتش.
مثال: کسی به من اشکالی وارد کرده که واقعا هم وارد بوده. اما واکنش من این بوده که «نحوه صحبت کردن شما توهین آمیزه»، یعنی ابراز مخالفت کردم، ولی نه نسبت به محتوا، بلکه نسبت به لحن گوینده.
این شکل بهتر از شکلهای قبلیه، چرا که به شخصیت گوینده حمله نکردیم، منتها هنوز به محتوا نپرداختیم لذا به پیشرفتی هم منجر نمی‌شه.

چهارم) Contradiction:
این وقتیه که به جزییات حرف مورد مخالفت اعتنا نمی‌کنیم و صرفا موضع مخالف خودمون رو اعلام می‌کنیم.
مثال: کسی گفته که «قیمت انرژی باید شناور بشه تا با تورم، قیمت واقعی‌ش کم نشه». اگر بدین شکل ابراز مخالفت کنیم که «در اقتصاد ما دولت باید قیمت انرژی رو برای مردم ثابت نگه داره»، آنگاه ابراز مخالفت کرده‌ایم، اما با طرح کردن نظر خودمون، نه با تحلیل اونچه باهاش مخالفیم و توضیح علت مخالفت.
همینطور که معلومه، این شکل ابراز مخالفت به بدی سه روش قبل نیست. اما چون تحلیل و واکاوی درش نیست، باز به پیشرفتی منجر نمی‌شه.

پنجم) Counterargument:
این همون مثال نقض خودمونه.
مثال: طرح می‌شه که «آزاد گذاشتن نرخ بهره به تورم بالا منجر می‌شه». اگر بگیم «در آمریکا نرخ بهره آزاده ولی تورم بالا نیست» با این گزاره مخالفت کردیم، منتها با استفاده از مثال نقض.
بر عکس چهار شکل قبل، این شکل مخالفت فایده‌ داره، منتها مخالفت رو از این بهتر هم می‌شه ابراز کرد.

ششم) Refutation:
این زمانیه‌ که گزاره‌های مورد مخالفت رو ردیف می‌کنیم، و توضیح می‌دیم که چه اشکالی درشون می‌بینیم. لازمه این نوع ابراز مخالفت نقل قول کردنه.

هفتم) Refuting the Central Point:
یعنی استدلال علیه نکته اصلی، نه حواشی.
یک گزاره مورد انتقاد، مقدمات و مثالهایی خواهد داشت. در این مقدمات و مثالها، ممکنه اشتباهاتی باشه، لیکن اشتباهات جوری باشند که ناقض مدعای اصلی و محوری نباشند.
در روش هفتم، نه تنها مخالفت مستدل و منطقی ابراز می‌شه، بلکه بجای پرداختن به اِشکالات تک تک گزاره‌ها و مثالها، فقط بر نکته محوری و اصلی تمرکز می‌شه.
مثال: در ابتدای این پست نوشتم: «از آزادی بیان دفاع می‌شه چون … ». می‌شه با این جمله مخالفت کرد چون بهتر بود گفته می‌شد «یکی از دلایل دفاع از آزادی بیان … »
این اشکال درسته، اما ناقض نکته محوری و اصلی این پست نیست. پس در واقع چنین ابراز مخالفتی، از نوع هفتم نیست.
خلاصه اینکه پرداختن به متن مفیدتر از مشغول شدن به حاشیه‌ست.

جمع بندی:

۱. ابراز مخالفت برای پیشرفت جامعه مهمه.
۲. مخالفت می‌تونه به ۷ شکل ابراز بشه.
۳. ۴ شکل اول هیچ نفع و فایده‌ای نداره، و تازه ۲ تای اول مضر و غیراخلاقی‌ند.
۴. اَشکال ۵ تا ۷ مفیدند، و هر کدوم هم جایی دارند. مثلا در یک بستر خاص، شاید روش پنجم بهترین باشه.
۵. منتزع از بستر، هفتمین روش مفیدترین برای پیشرفت علمه. بعد از اون به ترتیب روش ششم و روش پنجم مفیدترین روش‌های بروز مخالفت هستند.

:white_check_mark: عصاره همه این بحث رو حضرت علی در ۱۰ کلمه گفته‌اند:‌ «اُنظُر الی ما قال، و لا تَنظُر إِلی مَن قال». یعنی ببینید چی گفته شده، نه اینکه کی گفته.

3 پسندیده

نکات درستی بود ولی بیشتر به نقد مربوط بود تا تحلیل. نمیخوام پیچیده فکر کنین. مثال ورزشی بیاریم: جام ملتهای آسیا، کسی قطر رو شانس اصلی حساب نمیکرد. خیلیها به شکلی بدیهی روی قدرتهای اصلی مانور میدادن. ولی بعد از جام، همه جا پر شد از این تحلیلها که «چرا قطر قهرمان شد؟» خوب اینکه نشد. همونی که قبل از جام هزار دلیل میاورد برای قهرمانی بقیه، حالا هزار و یک دلیل میاره برای قهرمانی قطر.

من با جمله آخر شما مشکلی ندارم ولی فکر میکنم بهتره که توی بحث وارد نشه چون عملا بحث رو مذهبی میکنه، در حالیکه نیازی به این کار نیست.

3 پسندیده

فکر می‌کنم بهتره دربارۀ ابطال‌گرایی بخونید، بخشی از مشکل‌تون حل می‌شه. همون‌طور که گفتم اون جملۀ آخر نقل قوله و اتفاقاً مضمون‌ش رو نفهمدید. می‌گه «نگاه نکن کی چی می‌گه، نگاه کن ببین چی می‌گه». ربطی به مذهب هم نداره.

2 پسندیده

تحلیل خوب در مسايل اجتماعی ،تحلیلی استکه هر کسی با هر سطح تحصیلاتی متوجه موضوع بشود.

2 پسندیده