تقسیم‌بندی علم به علوم بنیادی، علوم کاربردی، علوم فنی از کجا میاد؟

تا به حال به دست بندی علوم در ایران دقت کردید؟

  • علوم تجربی
  • علوم انسانی
  • علوم ریاضی و مهندسی
  • فنی و حرفه‌ایی

چقدر به این ساختار بندی علوم اعتقاد دارید؟

اختراع اینترنت برای رضایت فیزیکدان‌ها!

قبل از شروع کردن بحثم یه تجربه شخصی میگم:

من در یک گروه فیزیک زیستی کارهای مهندسی انجام می‌دم. در واقع شبیه‌سازی کارهای آزمایشگاهی انجام شده تو گروهمون رو من بر عهده دارم. مدتی قبل از طرف یکی از بچه‌های نظری کار به من فشار آورده شد تا سلول‌های زیستی رو با یه مشخصه خاص شبیه‌سازی کنم. تا قبل از این با رهیافت‌های قبلی این کار کاملا امکان پذیر بود، ولی او من رو وادار کرده بود که حتما به سمتی پیش برم که مد نظرش بود. کار سختی بود و خوب مجبور شدم به خاطرش یک نرم افزار تجاری رو ارتقا بدم. نتیجه کار این شد که من کلی چیز مختلف یاد گرفتم و مدلی که همکارم می‌خواست آماده شد و او تونست تئوری‌هاش رو روی اون تست کنه. چنین تجربه‌ای رو یک بار از یک مهندس سِرن هم شنیده بودم که چطور مجبور شدن برای راضی کردن فیزیکدانهاا کلا اینترنت رو اختراع بکنن.

اگه به مثال بالا نگاه کنید متوجه می‌شید که راضی کردن آدمهایی که رو علوم بنیادی کار می‌کنند، توسط مهندسین سخته. فرض کنید شما مهندس هستید و قراره جاده‌ای بسازید و یکی از زیست‌شناسان شما رو از خطری که کارتون ممکنه برای یک مار محلی به وجود بیاره آگاه می‌کنه. شما دو تا راه‌حل دارید: یا بهش اعتنایی نکنید و سعی کنید هزینه ها رو پایین بیارید و سود بیشتری ببرید، یا با همکاری با زیست‌شناس یه روش جدید حمایتی برای مارهایی که میخوان از جاده رد بشن پیدا کنید. و بعدشم خوب البته فنی کارها کار رو انجام میدن.

حالا به نظرتون:

  1. تو تصمیم‌گیریهای کلان ایران ماها چقدر این سلسله مراتب رو رعایت می‌کنیم؟
  2. چه علومی علوم بنیادی محسوب میشن و چه علومی علوم فنی؟
  3. چرا مثلا دانشکده ریاضی، اقتصاد، فلسفه و فیزیک تحت عنوان دانشکده علوم بنیادی تو یه دانشکده جمع نشدن؟
  4. به نظرتون ما تعریفمون از علوم رو از کجا آوردیم؟
3 پسندیده

خود این دسته‌بندی به نظرم مشکل بزرگی ایجاد نمی‌کند. اما هدف این دسته‌بندی‌ها به نظرم گم شده است و کمتر کسی به هدف پشت این دسته‌بندی‌ها فکر می‌کند.

یک داستانی از راه‌اندازی دانشگاه تهران به عنوان اولین دانشگاه مدرن ایران نقل می‌شود که نمی‌دانم تا چه حد درست است. خلاصه داستان این است که رضا شاه دستور ساخت دانشگاه را به این دلیل صادر می‌کند که ایران در راه‌اندازی راه‌آهن به نیروی متخصص داخلی متکی باشد.

مشاهده‌ای که از دانشگاه‌های ایران داشتم این بود که هدف کلی دانشگاه حل مسئله نبود بلکه تقلید کردن از خارجی‌ها بود. ما در حال خواندن اپتیک کوانتومی بودیم در حالی که هنوز نتوانسته بودیم ایزارهای اپتیک کلاسیک را خودمان بسازیم. صنعت ما به اپتیک کلاسیک نیاز بیشتری داشت تا اپتیک کوانتومی اما دانشگاه‌های ما دومی را انتخاب کردند چون کلاس جهانی بالاتری داشت. ما حتی در این زمینه‌ها مقاله‌های خوبی چاپ کردیم اما این مقاله‌های با کلاس به هیچ درد خودمان نمی‌خورد.

ما دانشگاه‌ها را از غرب تقلید کردیم اما هنوز هم هدف دانشگاه را درک نکرده‌ایم. این عدم درک فقط مختص مسئولان نیست بلکه بسیاری از استادان، دانشجویان و مدیران دانشگاهی هنوز این موضوع را درک نکرده‌اند که هدف دانشگاه برآورده کردن یک نیاز واقعی است.

1 پسندیده