تو موقعیت های حرف لازم، چه چیزی ممکنه شما رو به سکوت واداره؟

وقتی که ساکتم احساس قدرت میکنم، چون میتونم بشینم و مشاهده کنم و مطالعه کنم و … . ولی یه وقت هایی هست که لازمه آدم حرفی بزنه، همون وقت هایی که میگن «اگه خاموش بنشینی، گناه است»؛‌ مثلا تو یه تعامل تیمی.

در چنین مواقعی که حرف-لازم هستن، خودم معمولا اگه بخوام بی تفاوتی و بی ارزشی کار رو به طرف مقابلم نشون بدم، هیچ کلمه ای رد و بدل نمیکنم. در غیر این صورت، حتی اگه کلمه کم اورده باشم، صریح عنوان میکنم که من میدونم الان باید حرف بزنم، ولی کلمه ای به ذهنم نمیرسه.

به دلیل این رفتار خودم، زمان هایی که همراهم سکوت بیشه میکنه، احتمال داره این طوری قضاوتش کنم که «کار براش اهمیتی نداره». و این قضاوت آغازی هست برای تخریب اون همراهی و … .

دنبال دلیلی هستم برا از بین بردن این پیش-قضاوت؛ و طبق مشاهده‌هام تو پادپرس، یکی از بهترین دلیل ها این هست که متوجه شم آدمای دیگه مثل خودم نیستن و یا برعکس فهمیدن این موضوع که بقیه هم همین طورن و قضاوتم چندان هم اشتباه نیست.

پرسش

شما تا حالا تجربه ی سکوت در موقعیت های حرف لازم رو داشتین؟ یکی از این تجربه ها رو با گفتن این نکته که «چرا سکوت کردین؟» مطرح میکنین؟

5 پسندیده

بله زیاد پیش اومده گاهی ادم میخواد حرف بزنه ولی یک حس یا یه چیزی درونم میگه ولش کن!اصلا اهمیتی نداره.من هر از چند گاهی نمیدونم چرا سکوت میکنم وبا هیچ کس حرف نمیزنم حتی از اتاقم هم بیرون نمیام وفقط فکر میکنم گاهی باخودم فکر میکنم خب اگه بخوام حرف بزنم چی باید بگم ؟همون حرف های تکراری قدیمی؟واقعاحرفی برای گفتن میمونه؟معمولا دلیل سکوتم رونمیدونم ولی عاشق فکر کردن درمورد ادمام!
گاهی هم توی پادپرس توی بعضی از مسائل شرکت نمیکنم چونکه یا شاید تجربه ندارم ترجیح میدم دیگران بگن من اون هارومرور کنم یا گاهی هم به نظر شما وقتی اهمیت رادر برخی از افرادوچیزها نمیبینم دلزده میشم.

1 پسندیده

بسیار پیش اومده و دلیل عمده اون این بوده که حس میکردم فکر لازم دارم. در مورد آدمهائی که توی شاخه علوم پایه رشد کردن نوعی درونگرائی رشد میکنه که باعث میشه ارتباط با بقیه جامعه سخت بشه. ماها فکر میکنیم که حرف باید ارزشمند باشه در بسیاری مواقع، در حالیکه در جمعهای دیگه این ارزش برای گفتار و احتیاط در ارتباط وجود نداره.

5 پسندیده

جمله ی اخرتون کاملا درست وبود رو منو به پرسیدن واداشت:
پروفسور موری در کتاب سه شنبه ها باموری میگه که مامثل راه رونده ها درخواب هستیم وچون بین عالم خواب وبیداری داریم زندگی میکنیم فکر میکنیم کارهایی که داریم انجام میدیم درست اند.یعنی توی زندگی فقط پیش میریم ولحظه ای درنگ نمیکنیم.حالا این سوال پیش می اد که ایا حرف هایی که توی اجتماع یا همون صحبت های خانوادگی که درمیهمانی ها مطرح میشه ایا میتونن ارزشمند باشن که فرد بخواد به حرف زدن واداشته بشه؟

1 پسندیده

معتقدم قضاوت کردن هم شکل مثبت داره و هم منفی
گاهی اوقات پیش میاد که در تعامل های انسانیم قضاوتی می کنم که نمی دونم درسته یا نه
یکی از راهکارهام اینه:
با کمی خریدن زمان، فکر کردن، سنجیدن شرایط و سعی بر کنترل رفتار و لحن خودم، مستقیم نیتم رو از ادامه ی تعامل به فرد مخاطبم می گم و بعدش خیلی شفاف و مستقیم برداشت و قضاوتم رو میگم و ازش می خوام که قضاوت من رو تایید را رد کنه.
من هم در مواردی این شیوه ی حرف نزدن رو انجام دادم ولی معتقدم شیوه ی حرف نزدن، توانایی “ساختن” رو خیلی از اوقات نداره و عموما در این موارد به “تخریب” بیشتر منجر میشه

1 پسندیده
  1. وقتایی که شخص یا محیط رو از لحاظ علمی خیلی بالاتر از خودم ببینم، ساکتم.
  2. وقتایی که بدونم نوع حرف زدنم خیلی مودبانه و خشک به نظر میرسه، ساکتم.
  3. وقتایی که دارم به شدت به حرفای طرف مقابلم فکر میکنم، ساکتم.

البته اخیرا من دارم تو موقعیت های سکوت-لازم رو خودم کار میکنم😅

3 پسندیده

خیلی، تا حالا با کسایی مجبور بودید تعامل داشته باشید که حرف شما رو نمی فهمند؟
فقط حرف خودشون رو میزنن و کار خودشون رو میکنن؟
میگن با ما حرف بزن ولی وقتی حرف میزنی نمیشنون ؟
شده احساس راحتی کنی و حرف بزنی و بعد پشیمون شی چون نه تنها نفهمیدن بلکه بعدش همون حرفا باعث دردسرت شده ؟
من چند نمونه ازین آدما سراغ دارم که به تجربه فهمیدم که فقط بذارم اونا حرف بزنن و خودم رو بروز ندم. مگر اینکه با احتیاط و نه بانظر شخصی، اینم که میگم خیلی کم پیش میاد. بیشترین حالت من در برابر این آدم ها سکوت بوده و شنونده بودن. هرچند بعضی وقتا میخوان که تو هم حرف بزنی اما بهتر حواستون باشه و زیاد جو گیر نشید:zipper_mouth_face:
نمیدونم این چه مدل شخصیتیه از لحاظ روانشناسی، شایدم یه جور مشکل باشه ولی واقعا تعامل رو مشکل میکنه، یعنی فرد پذیرش نداره و منطق خودشو فقط قبول داره و حتی با اینکه دیگران رو عملا از خودش فراری میده یا وادار به سکوت میکنه بازهم متوجه مشکل نمیشه و ادامه میده به روشش. و تقصیر رو به گردن دیگران میندازه.

4 پسندیده

امیدوارم بی ادبی حساب نشه ولی فکر میکنم فامیل دور درست میگه!fu5676

3 پسندیده

دو چیز طیره عقلست . دم فرو بستن / به وقت گفتن. گفتن به وقت خاموشی