حل مسئله با روش های علم فیزیک

یکی از روش های حل مسائل فیزیک، “ابتدا تبدیل مسئله به ساده ترین حالت ممکن” است.
به عنوان مثال، برای بدست آوردن انرژی های یک ذره در مکانیک کوانتمی، اول فرض های زیر در نظر گرفته می شه:

  1. ذره آزاد است. یعنی هیچ مانعی (پتانسیل های مختلف)، حرکت ذره رو محدود نمی کنه.
  2. ذره با محیط هیچ برهم کنشی نداره. کاملا از جهان اطراف منزوی است.

تنها در این صورت است که می شه جواب اولیه ای (دقت جواب بستگی به مسئله داره) برای مسئله بدست آورد، در غیر اینصورت سختی و پیچیدگی اجازه حل مسئله رو نمی ده.

بعد از اینکه جواب اولیه بدست اومد، به تدریج پیچیدگی لازم برای نزدیک شدن به مسئله واقعی قدم به قدم به اون اضافه می شه و جواب بدست اومده با توجه به شرایط جدید مسئله، اصلاح یا دقیق تر می شه.

سئوال
آیا می تونیم مسائل زندگی اطرافمون که خارج از علم فیزیک هستند رو با این روش حل کنیم؟

برای مثال، یک مسئله اجتماعی، شامل پیچیدگی های زیادی است که عواملی از شاخه های مختلف (سیاست، اقتصاد، محیط زیست و …)، در اون تاثیر گذار هستند.

آیا می تونیم مسئله رو بصورت ایزوله و بدون ارتباط با دنیای خارج حل کنیم (سر و صدا های اطراف رو خاموش کنیم) و بعد از بدست آوردن جواب اولیه، کم کم سر و صدا ها رو به مسئله اضافه کنیم (افزودن آشفتگی ها) ؟

4 پسندیده

این توصیفی که ارائه دادین من رو یاد مفهوم کمینه محصول پذیرفتنی یا Minimal Viable Product در استارتاپها انداخت! وقتی میخوایم برای حل یه مشکل خدمت یا محصولی ارائه بدیم، اول میایم محصولی ارائه میدیم که ساده‌ترین مسئله‌ رو حل کنه و زنده بمونه. با این کار، هم به یه “راه حل واقعی” میرسیم. دو نکته مهم وجود داره:

  1. اگه محصول زنده نمونه داره نشون میده مسئله ی اشتباه رو حل کردیم یا مسئله رو اشتباهی حل کردیم. اینجا دیگه با MVP سر و کار نداریم.

  2. اگه محصول کار نکنه، یعنی هیچ نیازی رو برطرف نکنه، یعنی ما هیچ مشکلی رو حل نکردیم. و اینجا دیگه با PMV سر و کار نداریم.

بعد که به MVP مناسب دست پیدا کردیم بهش فیچر یا خدمات جانبی اضافه میکنیم و اون رو توسعه میدیم تا بتونه مشکلات بزرگتری رو پوشش بده و به یه محصول واقعی و مناسب تبدیلش میکنیم.

2 پسندیده