قدم اول در شناسایی مشکل در نظام آموزش و پرورش ایران چیست؟

سلام،
هر مشکلی که از هزاران مشکل در آموزش و پرورش نام می‌بریم وقتی ریشه یابی می‌شود به فقدان تفکر سیستمی در تمام صف و ساده دیده می‌شود: هر بخش و هرکس به صورت جزیره ایی به مسائل نگاه می‌کند، بعبارت دیگر هر جزء در درون مجموعه بهم پیوسته که ارتباط متقابل آرند، دیده نمی‌شود. در نتیجه کلیه فرایند آموزش با شکست مواجه می‌شود و خروجی آن دستاورد مورد انتظار را ندارد.

در واقع شناسایی مسئله توسط ذینفعان باید انجام شود و بانک اطلاعاتی در این مرحله تشکیل نمی شود. و اصولا کسانی که از نظام معیوب آموزش و پرورش آسیب دیده اند به عنوان عاملان تغییر، نقشی به آنها داده نمی‌شود.

بحث را از خود دانش آموزان شروع میکنم که اصلی ترین مخاطب و هدف هستند که عموما در لایه های فرایند آموزش نادیده گرفته می‌شوند مثلا در زمان یادگیری آنها، خودشان چقدر نقش دارند و در تکوین مفهوم یا ساده تر بگویم تولید مفهوم و محتوا چقدر سهیم هستند؟

قطعا انتظار می‌رود هر دانش آموخته از مدارس باید یک شهروند خوب و تاثیرگذار در جامعه خود باشد. چقدر آنها را برای این هدف آماده کرده ایم؟ همه اصحاب تعلیم و تربیت این انتظار داریم، اما هیچ راهبردی برای تحقق آن دیده نمی‌شود. همه این‌ها در کلی‌گویی‌ها، بایدها و نبایدها مطرح می‌شود، اما در کاربردی کردن آن بایدها چیزی دیده نمی‌شود.

این روزها راهکار اقدام پژوهی و یا رس پژوهی باب شده اما چقدر افراد بطور حرفه ای تونستند در عمل راهبردهای خود را اشاعه دهند؟ با نمایشگاهی شدن این راهبردها به فقط امتیاز گیری و دیگر هیچ منتهی می‌شود.

5 پسندیده

من فکر کنم برای بررسی سیستمی آ.پ.، از نگاه کارائی، ساختار، ارزیابی موفقیت، اولین قدم تدوین دقیق و عملگرایانه هدف است. اینکه واقعا هدف آ.پ. (به شکل کنونی در ایران) پرورش شهروند خوب برای جامعه باشه، برای من بسیار جای تردید داره. نمیدونم الان به چه صورتی درسها مربوط به علوم اجتماعی در مدارس ارائه میشه، ولی آخرین درس جدی که خودم یادم میاد، علوم اجتماعی دبستان یا راهنمائی بود. این مرحله باید بسیار واقع بینانه انجام بشه تا عملکرد سیستم قابل بررسی باشه.

یکم این نکته گنگ به نظر میاد. دانش آموز به چه شکلی میتونه در تولید محتوا و مفهوم آموزشی سهیم باشه. فیدبک گرفتن از دانش آموز از طریق ارزیابی درست رو میتونم بفهمم، ولی اینکه در تولید محتوای آموزشی سهیم باشه، کمی ایده آل و غیرواقع‌بینانه به نظر میاد.

این نکته مهم نه فقط در آ.پ. که در بسیاری از جاهای دیگه وجود داره. انجام کارهای نمایشی، بیشتر در سیستمی رایج میشه که هیچ عملکردسنج بیرونی برای آدمها وجود نداره. این نوع عملکرد منحرف شده، کم‌کم انباشته میشه و در طی یک نسل خودش رو به شکل فاجعه اجتماعی بروز میده. ولی متاسفانه در قشر معلم و استاد، در دانشگاه یا آ.پ. این آینده نگری، یا وجود نداره یا به شکل رفع مسئولیت توجیه میشه.

1 پسندیده

فکر میکنم اولین قدم در شناسایی مشکل آموزشی ایران اینکه تکلیفمون رو با خودمون مشخص کنیم و بدونیم قراره به سیستممون چی بدیم و چی ازش خروجی بگیریم. واقعیت الان چندین و چند نهاد مختلف خودشون رو متولی آموزش و پرورش میکنند و هر کدوم میخوان به نحوی ایده هایی خودشون رو بسط بدن. اما فکر میکنم قبل از هر چیزی باید بشینیم و تعاریف رو بررسی کنیم
مثلا
دانش آموز کیه؟ جایگاهش چیه؟ حقوقش چیه؟
مدرسه کجاست؟
برای من این تعاریف خیلی مهمه و خیلی به نظرم به ما در جهت برطرف کردن نظام آموزشی کمک میکنه.
مثلا اگر بیاییم بگیم که مدرسه جاییکه وظیفه داره بچه ها رو برای زندگی‌آینده شون آماده کنه اون موقع میشه پرسید یه دانش آموز به چه مهارتهایی نیاز داره تا زندگی‌موفق داشته باشه.
خواهیم دید که در اینصورت تمامی دروس دبیرستان ما به سمت‌کاربردی شدن‌ پیشه میره و چرخه آموزش راه میفته. مثلا اینکه یه دانش آموزی فارغ التحصیل دبیرستان باید بتونه ده دقیقه به دو زبان زنده دنیا صحبت‌کنه و مهارت هایی زندگی و ایجاد رابطه و خرج و مخارج رو داشته باشه.
ولی الان واقعا پا نمی دونیم مدرسه چیه و چه مسئولیتهای رو باید بهش بدیم. مثلا ما الان وظیفه تربیت کردن بچه ‌که بخشی از مسئولیت پدر و مادرها و البته مقید کردنشون به اصول دینی که مسئولیت نهادهایی فرهنگی و استعداد یابی ورزشی که مسئولیت فدراسیونهای ورزشی هست رو در کنار آموزش علوم از مدرسه طلب میکنیم.
فکر‌میکنم قبل از هر چیزی باید با خودم دو دو تا چهارتا بکنیم و یه تعریف مناسب برای مدرسه دانش آموز و پایه هایی مختلف تحصیلی انجام بدیم. بعد به طبع اون برنامه ریزها و طراحی کتاب ها انجام بشه. و البته جز‌نهاد آموزش پرورشم هیچ‌کس در این رویه دخالت نکنه