مشکلاتی که یه مدیر با اون دست به گریبان هست شامل چه چیزهایی هست؟

به عنوان یه مدیر کجاها حس کردین که فشار زیادی رو شما هست؟

چطور با اون مواجه شدین و حلش کردین؟

مشکلات مدیریت

دنباله‌ی موضوع مدیران در ابتدای کار خود چه اشتباهات رایجی مرتکب میشن؟

3 پسندیده

#پرسش
اصلا اگر یه مجموعه مدیر نداشته باشه چه مشکلی پیش میاد؟ وظیفه اصلی یه مدیر چیه؟

1 پسندیده

#تجربه
یکی از مشکلات من این هست که نمی دونم برای تشویق یا تنبیه کارکنانم باید چه روشی رو پیش بگیرم. آیا برای کسی که وظیفه اش رو داره انجام میده باید پاداش درنظربگیرم یا خیر.

#پرسش
روش های مبتکرانه برای تشویق یا تنبیه کارکنان سراغ دارین؟ سیستم ارزیابی چی باشه خوبه؟ منظورم اینه چطور باشه تا عملکرد فردی برای خود فرد ملموس باشه و دچار سوءتفاهم و رقابت ناسالم نشیم؟

چماق یا هویج

1 پسندیده

نمی دونم چقدر اهل برنامه ریزی تو زندگی شخصیتون هستین اما فرض کنید بخواید یه هدف سه چهار ماهه برای خودتون بذارید که مثلا نتیجه نهاییش کسب مقام ورزشی تو یه رشته خاص باشه.
آیا بدون برنامه ریزی این کارو انجام میدین؟ به عنوان یه انسان درگیری های مختلفی جز ورزش دارین. آیا برای رسیدن به هدف ورزشیتون نیاز ندارین سایر اموراتتون باهاش هماهنگ بشه؟ چه موانعی بر سر راهتونه؟ کدوم برنامه ها رو باید حذف کنید و کدوما میتونه به هدف شما کمک کنه؟ اهرم هایی که شما رو چندین قدم جلو میبره چی هست؟

به نظرم اگر سازمان رو مثل یه فرد در نظر بگیریم، اهدافی برای خودش داره، حالا کلی بخش ها و امورات هست که برای رسیدن به این هدف باید به صورت هماهنگ و با بیشترین بازده کار کنن. در واقع مدیر به نوعی هماهنگ کننده و تسهیل کننده امور هست. شناخت نقاط ضعف و قوت و راه های بهروری بیشتر جهت رسیدن به اهداف مجموعه.

1 پسندیده

#تجربه
امروز یه قرار جلسه ای با مدیر اداره ای داشتیم. دستور جلسه راجع به هماهنگی برنامه عمومی ای بود که قرار هست قردا اجرا شه . نیاز به تعدادی هماهنگی داره که اگر انجام نشه کیفیت برنامه کاهش پیدا خواهد کرد.

مدیر مربوطه نه تنها حاضر نشد، بلکه به جلسه ی دیگه ای تشریف بردن. این یعنی:

ارزشی برای وقت دیگران قائل نیستن. حالا هماهنگی های فردا رو چه کار کنم؟ :unamused:
باور کن بررسی کنین 90 درصد وقت رو در جلسه بیسر و ته سرمی کنن.

1 پسندیده

یکی از مشکلاتی که خودم همیشه موقع شروع کار و تحویل گرفتن کار باهاش دست به گریبان بودم، تجربه و دانشی بوده که فرد قبل از من کسب کرده و می تونسته اون رو انتقال بده.

#تجربه
جوونی ها می خواستم جایی مشغول به کار بشم، رییس اون شرکت گفت: این خانم که قرار هست جاشون کار کنی 5 سال کارمند من بوده و حالا شما یک ماه فرصت داری تا فوت و فن اون کار رو یاد بگیری. منم قبول کردم. اما از فردا که خواستم این کار رو بکنم اون خانم حاضر به همکاری نبود و با اینکه می دونست به کمکش احتیاج دارم و با به اشتراک گذاری تجربه منو اندازه یک سال جلو می اندازه این کارو نکرد!!!

حالا هم که یه کارمند جدید میاد واسم نمی دونم مکانیزم درست این انتقال چیه تا هم اون زیاد وقت گیر نباشه براش و هم ما دچار مشکل نشیم.

انتقال تجربه فردی

1 پسندیده

بدنه بعضی ادارات دچار کهولت سن هست و این باعث شده به ابزار و تکنولوژی روز آگاه نباشن و بعضی پروسه ها و هماهنگی های اداری دردسر زیادی داشته باشه و نیاز به حضور فیزیکی آدما پیدا کنیم و رفت و آمدای فیزیکی تو این شلوغی های روزمره زیاد شه.

1 پسندیده

یه چیزی که به نظرم میرسه اینه : ما نظام بروکراتیک ضعیفی داریم ! چرا؟ من چند تا دلیل میتونم بیارم که بیشتر حاصل خوندن وتحقیق توی سیستم ادارای ژاپن هست:

  1. قانون مدار نیستیم! قانون اساسا برای این ساخته شده که با چند تا نامه بشه یه طورایی از استثنائاتش استفاده کرد! (همه ی ما هم ازین قضیه استفاده کردیم حتی خود من!)

  2. کارآمد نیستیم! یعنی ما به ازای زمانی که مصرف میکنیم سر کار چیز مفیدی تولید نمیکنیم! رجوع کنید به سرانه ی بازده کاری در دنیا وایران!

  3. و یه بحثی هم که هست تفاوت عمده ای داریم در گروه پذیری با ژاپن یعنی هر چه قدر اونا از اول زندگیشون توی همه جا (مهد، مدرسه،دانشگاه، جامعه و …) یاد میگیرن که “دیگری مهمتر از من است” تقریبا میتونم با جرات بگم (واین البته تجربه ی شخصی منه) که اکثر ما منافع شخصیمون مقدم بر منافع عمومی وملیمون هست! این رفتار رو میتونید تو مدارس هم بررسی کنید! نمونه ی بارزش کنکوره که موفقیت گروهی در اون مهم نیست! اگر دوست من رتبش بالاتر از من بشه به این معنی که من یه رتبه پایین تر از اون می ایستم و الی آخر ! البته من رقابت سازنده رو میپذیرم ولی به نظرم نمیرسه بسیاری از رقابت های ما سازنده باشه!

با این حرفا سه تا مشکل عمده رو برای مدیرا میبینم: 1- بی قانونی،2- ناکار آمدی، 3-گروه ناپذیری

2 پسندیده

#تجربه
اینایی که میگم حاصل تجربیات یه مدیر شهرستانی در حوزه فرهنگ طی چند سال اخیر هست:

  • کمبود اعتبار و بودجه به خصوص تو این شش سال و بنابراین پایین اومدن قدرت تصمیم گیری و برنامه ریزی.

تا چند سال پیش، برای برگزاری برنامه های هنری قسمتی از هزینه های گروه ها رو قبول می کردیم، اما الان قادر به انجام اینکار نیستیم و این روی کیفیت و کمیت برنامه ها اثر گذاشته.

  • حیف و میل شدن همون بودجه اندک در مراکز استان ها و تهران. اولویت بندی مطلوب نداره تخصیص بودجه ها.

  • دغدغه مالی پرسنل و کارمندان

مادرم میگه: اوایل سال های انقلاب و جنگ افرادی زندگی می کردن که برای استفاده شخصی خودشون، اکراه و خودداری داشتن که از وسایل و امکانات دولتی استفاده کنن و وقتی این قضیه رو با شرایط فعلی مقایسه می کنی، می بینی طرف کل یه ساختمان و همراه با متعلقاتش یه جا قورت داده.

  • قبلا نظام فکری آدم ها بیشتر بر اعتقادات دینی و وجدانی بنا شده بود اما به مرور این حالت از بین رفته و باید به فکر جایگزین هایی بود تا عملکرد افراد فارغ از اعتقاداتشون باشه.
1 پسندیده

#تجربه
یه چیزی که من تو خیلی از ادارات دولتی دیدم : خیلی وقت ها مدیرا به یه رسم و عرف اداری و تشریفات اداری اعتقاد ندارن و حتی مضر میبیننش اما چون عرف هست انجام میدن. با اینکه حتی ممکنه انجام ندادنش موجب توبیخ یا ضرری نشه براشون و حتی اگر به صورت ابتکاری روشی جایگزین اون کار بشه ممکنه تشویق هم بشن، اما انگار مقاومتی وجود داره که نمی خوان این کاررو بکنن. تو این راستا ممکنه خیلی هم منابع مالی و طلای زمان و … خرج بشه.

نمونه: مراسم استقبال از فلان مقام دولتی، زدن بنرهای مختلف به مناسبت های متفاوت، بازدید از اماکن و اشخاص خاص. راه های جایگزین اگر باشه عالی هست. منظورم حذف نیست.

1 پسندیده

آره با بخشیش موافقم مخصوصا اینکه نشست های طولانی وخسته کننده باید مثلا هر ساله برگزار بشه ولی

**

سوالی که دارم اینه: چطور میشه یه کاری کرد که هم افراد بالا دستی راضی بشن هم بشه خیلی ازینا رو بی خیالشون شد؟

1 پسندیده