مهربانی را چطور بیاموزیم؟

شما مهربان هستید؟
چطور مهربان بودن را یاد بگیریم؟

7 پسندیده

قانون کلیش این می تونه باشه. هر کاری که می کنیم بخاطر خودمون باشه نه کس دیگه.

یعنی وقتی من به کسی کمک می کنم ، دلیل کمکم این باشه که خودم از این کار خوشحال بشم نه بخاطر کمک به اون شخص ، تازه از اون شخص هم تشکر کنم که گذاشته من حال خوبی پیدا کنم با کمک کردن بهش.

هر کسی که این حس و داره می تونه به خودش بگه مهربان.

5 پسندیده

بهتره بیشتر توضیح بدم. ناظران در تدریس من گفتند که مهربانی کم است.
خودم هم تا حدودی موافقم.
حال چطور میشود این را حل کرد؟

4 پسندیده

راست میگن. چون شرط اول مهربانی اینه که شخص خودش و دوست داشته باشه تا حاظر بشه برای خودش کارهای خوب انجام بده.
افراد خیلی کمی داریم که خودشون و دوست دارند حالا شما به من بگو شخصی که با خودش مهربان نیست چطور می تونه با دیگران اینطور باشه؟

3 پسندیده

من که خیلی خودمو دوست دارم

2 پسندیده

خب پس مشکل کجاست ؟ حس می کنی مهربان نیستی ؟
کافیه وقتی به کسی لطفی می کنیم اصلا انتظاری از اون شخص نداشته باشیم . این یعنی مهربونیم ولی اگر انتظار داریم این یعنی تاجر مهربونی هستیم و مثل پول که باهاش معامله می کنیم با مهربونی هم معامله می کنیم تا بعدا در حق ما کاری بکنند.

4 پسندیده

این جمله: تدریس تون به نظرم عالی بود اما تو اجرا یک چیزی کم داشت: یه چیزی تو مایه های عشق به دانش آموزان، از ته دل دوسشون داشتن.من همون چاشنی مهربونی رو کم دیدم. سبک تون جدیه.

4 پسندیده

فرشته جان من تصورم اینه که مهربانی و عشق ورزیدن به بچه ها احتمالا مشکلی نداشته ، شاید عبارت کم بودن مهربانی خیلی عبارت دقیقی نبوده.از نظر من ممکنه شیوه ی تدریستون کمی خشک و جدی بوده برای سن دبستان و نیاز به نرمش و ذوق بیشتری داشته برای اینکه دانش آموزان توی سن پایین درس براشون جذاب تر بشه.
من خودم هم این مشکل رو اوایل در تدریس داشتم، از بس کار رو جدی میگرفتم گاهی کمی خشک به نظر میومدم، بعدا متوجه شدم بهترین روش توی تدریس اینه که از اون تیپ جدی فاصله بگیرم و کمی شوخی و نرمش و تعامل با تک تک بچه ها رو چاشنی کار آموزش کنم تا هم خودم لذت ببرم و هم دانش آموزان.

5 پسندیده

من می تونم آدم مهربانی باشم ولی 25 تا بچه رو با هم و به یک اندازه دوست نداشته باشم.
منظور از مهربان بودن که این نیست که روی پیراهنمون آرم هلال احمر و بزنیم و به همه کمک کنیم و همه رو دوست داشته باشیم.

چون گفته سبکتون جدیده ، حس می کنم منظورش این بوده که خیلی مهندسی شده کلاس و اداره کردید و بچه ها این چیزا رو نمی فهمند و باید طوری دیگه باهاشون برخورد کنید مثلا بهشون شکلات بدید از این کارا

منظور اون خانوم نبود مهربانی و عشق و محبت نیست بلکه تظاهر به این چیز هاست یعنی یک معلم تظاهر کنه به این کارها.

4 پسندیده

البته گفت که از ته دل، نه تصنعی و ظاهری.

2 پسندیده

نه نمیشه که . حتی مادر هم موقع تولد فرزندش بهش علاقه ای نداره و علاقه در طول زمان با زحمت کشیدن برای بچه بوجود میاد. حتی من می تونم درک کنم که مادر متنفر هم بشه.
از ته دل نمیشه چندین نفر و دوست داشت چون این خودش یعنی تظاهر ، همه یعنی هیچ کس

2 پسندیده

الان نمی دونم خوشحال باشم یا ناراحت :sweat_smile:

دقیقا

:ok_hand: چه خوب

3 پسندیده

:thinking: جالبه …

4 پسندیده

آره مثلا اگر معلم بچه هایی بشید که چند سال پشت سر هم باهاشون باشید یعنی با شناخت می تونید علاقمند بشید و دوستشون داشته باشید ولی تو زمان کوتاه اونم کلی بچه فضول فکر نکنم بشه واقعا کاری کرد

3 پسندیده

من با این جمله موافق نیستم. دلیلتون برای این صحبت چیه؟
قرار نیست نقش مادر رو برای دانش آموزهامون ایفا کنیم، در حد یک آموزگار میشه همه ی دانش آموزها رو دوست داشت، یعنی من که حسم همواره این بوده ،مطمئنم فرشته جان هم این حس رو داره ولی خب با این موافقم که ویژگیهای فردی متفاوت توی انسانهای مختلف تعیین کننده ی میزان و عمق علاقه ی ما به اونها هست و البته برای تدریس یه مهربانی و علاقه ی معمول و منطقی به دانش آموزان و علاقه به کار کافیه به نظرم.

5 پسندیده

نه منظورم اینه که منطقی نیست که مثلا یک معلم تک تک 25 دانش آموز خودش رو به اندازه بچه خودش دوست داشته باشه.
دوست داشتن و که آره انسان باید انسان و دوست داشته باشه و معلم هم دانش آموز خودش و

3 پسندیده

بله،سپاس از پاسختون :pray: . توضیحتون رو کاملا قبول دارم.

2 پسندیده

من سال اول دبیرستان به خاطر توهین هایی که از معلممون میشنیدم از ریاضی نفرت پیدا کردم، سر کلاس نمیرفتم. یه روز یادمه یه سوال روی تخته نوشته شده بود. من از در اومدم داخل و متوجه تلاش بچه ها برای حل سوال شدم حتی اون دوستایی که المپیاد ریاضی و کامپیوتر بودن داشتن با سوال کلنجار میرفتن من سوال رو که دیدم هنوز روی نیمکت نشسته بودم که فهمیدم راه حل چیه برگشتم گفتم این که خیلی راحته معلممون گفتن بیا حل کن اما اگه نتونستی ازت نمره کم میکنم منم حل کردم موقع نشستن تشویقشون این بود که خوب تو این سوال رو قبلا دیده بودی و بلد بودی. این جور اتفاقات سبب شده بود که از ریاضی نفرت پیدا کنم تهشم با یه نمره درخشان بنده رو قبول کردن که این حس بهم دست داد که خوب مینداختی. سال بعد یکی از مهربونترین و دلسوزترین معلمای دبیرستانم معلم درس ریاضی دوم دبیرستانم شد توی یک سال نفرت کن رو به بی حسی تبدیل کرد. هنوز چهرشون وقتی یه مسئله باحال رو حل میکردیم یادمه یه حسه ایول خیلی حال کردم خاصی توش بود یه جور پاداش جوری که همه دنبال اون نگاه بودیم. عصبانیتش هم توش عشق بود عشق به دانش آموز و کارش. سال سوم این موجود عجیب باز معلم حسابان ما شد. راستش رو بگم توی نگاه اول ازشون میترسیدی ولی یک کم که میگذشت با خودت فکر میکردی مگه داریم اینقدر آدم باحال. من هرچی توی ریاضی دارم از این مرده برای امتحان کنکور تجربی تقریبا ریاضی نخوندم و هرچی داشتم از کلاس این استاد بود.

خلاصه خانم معلم اگه شما برای شاگردتون دل میسوزونید یعنی مهربونید هرکس هم هرچی می خواد بگه، بذار بگه، ولی یه واقعیتی که هست هرچی سن کمتره نیاز به شنیدن حرف های محبت آمیز بیشتره حرفایی مثل آفرین داری خوب جلو میری، فلانی چقدر خوب توی املا پیشرفت کردی و… یه شکلات یا چیزایی که شما از من بهتر بلدین.

چیزی که من برداشت کردم از شما اینه که معلم مهربونی هستین پس دنبال مهربون شدن نگردین دنبال نمود دادن مهربونیتون باشین.

6 پسندیده

برای دریافت پاداش یا نقش بازی کردن برای بقیه و خود بزرگ بینی حاصل از اون کار خوبی رو انجام نده
با تمام وجودت متوجه اون لحظه باش . برای رسیدن به اهداف تحصیلی و حساب و کتاب و… محبت نکن . به نظر من خود همین جمله “من میخوام مهربان باشم” ممکنه باعث شه نتونیم به خوبی مهربان باشیم . و در آخر هر چی بیشتر مهربانی رو به اطرافیانت ببخشی قوی تر میشه . و این درباره هر احساسی صدق میکنه

3 پسندیده

یا مست شوید یا کودک شوید یا عارف

5 پسندیده