وجود داشتن ngo ها چه فایده‌هایی برای جامعه و برای رفتار جمعی داره؟

در ادامه‌ی بحث فرق مطالبه‌گری با زیاده خواهی و یا حتی غر زدن کجاها معلوم میشه؟، ارزش وجود مردم‌نهادها مطرح شد و این نکته که مردم‌نهادها ممکنه بتونن تاثیرات مثبت و یا حتی گاهی منفی روی تمایل به مطالبه گری در افراد داشته باشن.

در اینکه سازمان‌های مردم نهادی وجود دارن که ارزش تولید میکنن، شکی ندارم. مثال‌های بدیهی ش موسسه ی محک و یا جمعیت امام علی. ولی خودم دو چی رو حس میکنم:

  • وجود حرکت های مردم نهاد و فعالیت های بدون هدفِ بلندمدت، باعث شده به خیلی حرکت‌هایی که میتونه موثر باشه بی حس شم؛ یعنی جدیت خیلی از موضوع ها برام بره زیر سوال.

  • کمک افراد به مردم نهادها باعث شده دیگه حس مسئولیت در مورد خیلی از مشکلات نکنیم. یعنی فرضمون اینه که مسئولیتمون رو در رابطه با اون مشکل انجام دادیم و دیگه نیازی نیست بیشتر به فکر باشیم.

نظر شما و تجربه ی شخصی شما چیه؟

4 پسندیده

شاید اگه به تعریف دقیقتر NGO نگاه کنیم بهتره. هر مسئله اجتماعی که به طور داوطلبانه در چهارچوبهای قانونی توسط جمعی حل بشه در این تعریف گنجانده میشه. مسائل خیریه به نظرم اصلا نباید در این چهارچوب گنجانده بشه چون مسئله نیست که با کمک بخواد حل بشه ولی به هر حال از این فرآیند در تمام دنیا سو استفاده زیادی شده متاسفانه. پس بهتره توی بحثمون به مسائل غیر خیریه و مسائل غیر سیاسی (چون مسائل سیاسی هم در قالب حزب قابل پیگیری هستن). خیلی وقتها این مسائل جنبه جوگیری پیدا میکنه و با فرآیند های کوتاه مدت و صرفا تبلیغی مثل کمپین قاطی میشه ولی فکر کنم برای ارزیابی باید کارکرد و اساس رو نگاه کنیم به همین خاطر این کاملا درسته که خیلیا حسی که گفتید رو پیدا کردن:

این اتفاق در مورد خیلی از مسائل به ویژه در مورد مسائل با هدفگذاری بلندمدت اتفاق میوفته.

به نظرم این سازوکار میتونه جنبه های خیلی قوی داشته باشه اگر که درست استفاده بشه و ساختاری رو به دست بده که در همین جا هم ما خیلی وقتها به دنبالش هستیم. در اساس اتفاقا هدف غیرخیریه ای اینه که ادمها در مورد مسئله اجتماعی مسئولیت بپذیرن و اینکه به بهانه این موضوعات حالت گدائی از مردم صورت بگیره دقیقا مسئله دوم رو پیش میاره.
در حالت عملی به نظرم NGO بیشتر به درد مسائلی میخوره که مسئله مالی مطرح نیست بلکه مسئله رفتار اجتماعی و کارکردی هست. فلسفه این کار یه مقداری عملیتر از همین نوآ هائی که همین جا مورد بحث قرار میگیره. نقد وبررسی جمعی ایده های اجتماعی و در مرحله بعدی اجرای محدود که به دیدگاه عملگرایانه تری بیانجامه.

4 پسندیده
  • دولتها بنا بر محدودیتهایی که دارن نمی تونن در همه عرصه ها وارد بشن تو اینجور شاخه ها مردم نهادها خوب می تونن عمل کنن ودرواقع حتی باعث همگرایی وابهام زدایی و در نهایت اصلاح بشن (معلولین، اعتیاد، محیط زیست، دیابت و …) .

  • افراد همفکر رو دور هم جمع می کنه تا روی یه موضوع همفکری و همکاری بکنن. یه جورایی مرجع افراد جویا میشه. افراد سردرگم نمی مونن که برای فلان حوزه موردعلاقشون کجا برن و یا نیروکم دارن و تنهان.

  • تجربیات توش منتقل میشه.

  • باعث نشاط و همدلی اجتماعی میشن.

اتفاقا حس من اینه که افراد دغدغه مند با وجود و تشکیل مردم نهادهای مختلف با توجه به علایقشون می تونن نقش های مختلف و و تاثیرگذاری رو بر عهده بگیرن. [quote=“lolmol, post:1, topic:4893”]
فعالیت های بدون هدفِ بلندمدت، باعث شده به خیلی حرکت‌هایی که میتونه موثر باشه بی حس شم
[/quote]

قرار نیست ما همه چیز روتمام و کمال وصد در صدداشته باشیم. باید عملکرد به صورت برایند مثبت باشه. نه اینکه همگی کامل باشن. مردم نهاد هایی که محکم کار نکنن و بی هدف باشن به مرور به حاشیه و زوال میرن چون اصولا منافع مادی آن چنانی از کار کردن در مردم نهاد کسب نمیشه که بخواد به زحمت نگهش داشت. پس باید خوب کارکرد. بازده مردم نهادها حتی خیلی جاها از دولتی ها بهتر هست به نظرم. و حداقلش اینه که انرژیی که در راه خدا گذاشته میشه درست مصرف بشه و هدر نره .

2 پسندیده

سازمان های مردم نهاد یکی از مهمترین مکانیسم های ارتباط بین جامعه و دولت هستند و مهمترین کارکردش در سطح کلان کاهش شکاف دولت و ملت هست. هیچ وقت هم به حد ایده آل نمیرسند چون همه چیز با سرعت تغییر میکنند. کارکرد این سازمانها در سطح خرد افزایش سرمایه اجتماعی یا به عبارت دیگر افزایش اعتماد و رابطه اجتماعی بین مردم است که مانع بسیاری از مشکلات روانی میشود. اما اگر بخواهیم آسیب شناسی کنیم واضح است که تجربه سازمانهای مردم نهاد در ایران خیلی موفق نبوده. اما باید چند نکته رو در نظر بگیریم. اول بحث آموزش. واقعا چه خانواده و چه نطام آموزشی نتونسته مشارکت و کار گروهی رو در ما نهادینه کنه. دوم. دولت تمایل زیادی به فعالیت های این سازمانها نداره و خیلی وقتها مانع ایجاد میکنه. سوم. خود این سازمانها به دولت به عنوان یک منبع اقتصادی نگاه میکنند و سعی دارند تا قسمتی از منابع رو از دولت بگیرند. چهارم. ضمانت های قانونی مناسبی وجود نداره ک متاسفانه بیش از ۵۰ درصد از این سازمانها فقط تاسیس شده اند تا از یک سری امکانات برخوردار شوند و ابن خود موجب کاهش اعتماد به این سازمان ها شده. و نکته آخر اینکه این سازمانها بسیار نخبه گرا هستند و اغلب افرادی در این سازمانها فعتلند که از سرمایه فرهنگی یا اقتصادی بالایی برخوردارند. با وجود این مسائل به نظرم ادامه دادن راه بهتر از ایستادن هست. این سازمان ها در کشور ما مرحله کودکی خود را سپری می کنند و مطمئنا فعالیت آنها بهبود خواهد یافت.

پ ن. دوستان خیریه ها رو از بحث کنار گذاشتند. در صورتی که خیلی از این خیریه ها نه تنها کمک مستقیم میکنند بلکه به امر کارآفرینی و آموزش هم می پردازند.

5 پسندیده

نقطه نظرات جالبی مطرح شد، و میخوام ازشون کمک بگیرم برای تعریف بهتر و مشخص تر مسئله و یا شاید تعریف یه مسئله ی بهتر.

در این جمع بندی، نظرم اینه که دولت ها رو بهتره از چرخه ی برطرف کننده ی نیازهای اجتماعی-اقتصادی یه سیستم حذف کنیم. اگه به تاریخچه ی وجود دولت ها نگاه کنیم، میبینیم که در ابتدا دولت ها برای محافظت از سیستم و یا تعیین و اجرای قوانین اختراع شدن. اینکه دولتی بیاد در یه سیستم نقش ارزش افرینی غیر از این دو رو اجرا کنه، ضعف اون سیستم رو میرسونه و میتونه به خیلی اتفاقاتی از جنس فساد دامن بزنه. چون اگه دولت اشتباه کنه، دیگه نهادی وجود نداره که جلوی اشتباه ایشان رو بگیره. در چنین موقعیت هایی سوالی پیش میاد مشابه: کی از ما در مقابل شهرداری دفاع می کنه؟

با این حساب به نظرم در یه سیستم سالم، مردم نهادها بهتره رابط بین جامعه و دولت نباشن.

###نکات جالب مطرح شده

  • تعریف و کارکرد سمن یا NGO

  • هر مسئله اجتماعی که به طور داوطلبانه در چهارچوبهای قانونی توسط جمعی حل بشه در این تعریف گنجانده میشه.

  • کارکرد این سازمانها در سطح خرد افزایش سرمایه اجتماعی یا به عبارت دیگر افزایش اعتماد و رابطه اجتماعی بین مردم است که مانع بسیاری از مشکلات روانی میشود.

  • هدف غیرخیریه ای اینه که ادمها در مورد مسئله اجتماعی مسئولیت بپذیرن.

  • افراد همفکر رو دور هم جمع می کنه تا روی یه موضوع.

  • تجربیات توش منتقل میشه.

  • این سازمانها بسیار نخبه گرا هستند و اغلب افرادی در این سازمانها فعالند که از سرمایه فرهنگی یا اقتصادی بالایی برخوردارند.

  • در حالت عملی به نظرم NGO بیشتر به درد مسائلی میخوره که مسئله مالی مطرح نیست بلکه مسئله رفتار اجتماعی و کارکردی هست.

  • نقاط ضعف سمن یا NGO های موجود

  • اگر بخواهیم آسیب شناسی کنیم واضح است که تجربه سازمانهای مردم نهاد در ایران خیلی موفق نبوده.

  • به نظرم این سازوکار میتونه جنبه های خیلی قوی داشته باشه اگر که درست استفاده بشه و ساختاری رو به دست بده که در همین جا هم ما خیلی وقتها به دنبالش هستیم.

  • منافع مادی آن چنانی از کار کردن در مردم نهاد کسب نمیشه که بخواد به زحمت نگهش داشت.

  • سازمانها به دولت به عنوان یک منبع اقتصادی نگاه میکنند.

  • مشارکت و کار گروهی در ما نهادینه نشده.

  • متاسفانه بیش از ۵۰ درصد از این سازمانها فقط تاسیس شده اند تا از یک سری امکانات برخوردار شوند.

4 پسندیده

به نظر من این سازمان‌ها تنها یک هدف اصلی دارند و آن ارضای میل «مشارکت» است. این سازمان‌ها باعث افزایش مشارکت اجتماعی در حل و فصل مشکلات ، ارائه دیدگاه در خصوص رویدادها و … میشود. کسی که نیاز مشارکت در یک فعالیت رو داره (مثلا فعالیت محیط زیستی) میتونه با کمک این مدل سازمانها میل خودش رو برطرف کنه. میتونه نیاز و میل سطوح احترام و تعلق خاطر رو برطرف میکنه و حتی میتونه باعث کمک به خودشکوفایی بشه. نوعی احساس رضایتمندی.

آیا تاثیرگذار هستند؟ معتقدم خیر. چندان تاثیر خاصی ندارند و به نظرم بیشتر پیرامون همان فرونشاندن حس مشارکت‌طلبی موفق عمل میکنند. نوعی سروصداست ، این سروصدا میتواند به حل مشکل بینجامد؟! الزاما خیر.

ضرورت وجود یا عدم وجود این سازمان‌ها به نوع ساختار و شکل اجتماع و قراردادهای اجتماعی برمی‌گرده. گاهی ساختاری چندان دقیق است که نبود این ngoها مشکلی ایجاد نمیکند و کارایی کلی جامعه همچنان بالاست (چین). پس ضرورتی هم در وجود یا عدم وجودشان نیست.

1 پسندیده