وقتی دور و برت پر از تبلیغاته،بهترین انتخاب کدومه؟

سوالم رو با یک تجربه شخصی که چند وقتیه درگیرش ام مطرح می کنم:
یه مدته دارم برای آمادگی آزمون IELTS‌ دنبال کلاس و استادی خوب می گردم،اما اونقدر فضا از تبلیغات اشباع شده که تشخیص خیر از شر!کار راحتی نیست و با وجود اینکه دو هفته است دارم پرس و جو می کنم ولی هنوز به جمع بندی نرسیدم.

در گام اول طبق عادت!! این عبارت را در گوگل جست و جو کردم:
((موسسات خوب آمادگی IELTS‌ در تهران))
در سایت ها و انجمن های مختلف چند نام کاربری متفاوت از یک یا چند موسسه تعریف کرده بودند اما آن لحظه ای که دیدم تمامی آن هایی که از یک موسسه خاص نام برده اند،در یک تاریخ و در زمان هایی نزدیک به هم پست گذاشته اند،از نیرنگ این موجود دوپا متحیر شدم!
بعضی از دوستان هم نام موسساتی را بردند که سیستم های آموزشی شان منسوخ شده و فقط اسم و رسمی از قدیم داشته اند و بس.(یا حداقل من با آن ها نمی توانم ارتباط برقرار کنم)
از چند استاد هم پرسیدم و با وجود اینکه می دانم اصلا تو این کار نبوده اند و می دانند که می دانم!با کمال افتخار گفتند: ((بیا که خودمان اینکاره ایم))

القصه!خدا نکند در کشور ما سفره ای پهن شود!

این چالش برای من در زمینه ی آموزش رخ داد و واضحه که می تونه برای خیلی از موارد پیرامون ما هم صادق باشه،حالا پرسش اصلی اینه:
چطور در یک موضوع مهم(مانند آنچه ذکر شد)که حتی ممکن است آینده و سرمایه ی ما را بر باد دهد،اسیر تبلیغات نشویم و هوشمندانه انتخاب کنیم؟
اصلا چطور باید در این اوضاع فردی مطمئن برای مشورت کردن پیدا کرد؟

5 پسندیده

سوال جالب برای مشتری و مسئله‌ی مهمی رو برای کسب و کارها مطرح کردین؛ مخصوصا این مسئله باید برای کسب و کارهای امروزی مهم باشه، تعداد انتخاب‌ها اونقدر زیاده که اگه کسب و کاری به درستی کارش رو تبلیغ نکنه، حتی با وجود کیفیت کار، ممکنه با شکست مواجه بشه.

رفتار غالب مشتری چیه؟ مشتری‌ها و مخاطب‌ها به کدوم محصول یا خدمت بیشتر و بهتر اعتماد می‌کنن؟ چطور میشه تبلیغی اثربخش داشت؟

برای این سوال، دو پاسخ به ذهنم میرسه که از مطالعه‌ درباره‌ی کاربرهای نوآوری باز و همین طور بعضی مشاهداتم از کسب و کارهای انگلیسی زبان میاد:

  1. مشتری در وهله‌ی اول به تبلیغی اعتماد میکنه، که به مبلغش اعتماد داره! یعنی تبلیغ دهان به دهان، و یا مرور و پیشنهاد مشتری‌های سابق؛ مثل سیستم ثبت نظر مشتری در دیجی‌کالا. پس کسب و کارهایی موفق‌ترن که بتونن مخاطب و مشتری‌شون رو به شوق بیارن تا درباره‌شون صحبت کنن.

    این شوق آوری ممکنه از طرق مختلف رخ بده، مثلا:

    • خدمت باحال و خاص یکی از روش‌هایی هست که مخاطب رو سر ذوق میاره تا درباره اون خدمت صحبت کنه. مثال ساده‌ش این تجربه‌ي شخصی درباره مطالعه کتاب‌های نشر آریانا و نشر پینگونیو هست.

    • جمع‌سپاری،‌ هم‌آفرینی و یا بعضی کمپین‌های حل مسئله هست که کسب و کارهای زیادی خارج از ایران در حال استفاده ازش هستن. مثلا وقتی لگو ایده‌ی محصول رسمی بعدیش رو به جمع میسپره، عملا کاری میکنه که جمع به شکل خودجوش در حال فکر و صحبت راجع به نیاز بعدی لگو و سرگرمی بعدی خودشون باشن.

  2. مشتری به تبلیغی اعتماد میکنه که بهش اطلاعات مفید بده و باعث ارتقای سواد یا مهارتی در مشتری بشه. مثلا تبلیغی از آموزش IELTS رو تصور کنین که با محتوای آموزشی در همین حوزه همراه شده؛ یه ویدیوی آموزش Speaking که رایگان و باکیفیت هست، و به مخاطب کمک میکنه در وهله اول در عمل کیفیت خدمت رو تجربه کنه و بعد در صورت تمایل در کلاس‌های آموزشی ثبت نام کنه.

    این سبک از تبلیغات، یعنی تبلیغ به کمک آموزش، در خارج از ایران باب هست و متاسفانه چون صنعت آموزش یکی از درآمدزاترین صنایع هست، کمتر کسی داخل ایران از آموزش رایگان به دید ابزار تبلیغاتی بهره میبره. هر چند کانال‌های تلگرامی خوبی هم در این زمینه راه افتاده و نوید میده کسب و کارها داره میرن به سمت تبلیغ‌های هوشمندانه‌تر و اثربخش تر.

5 پسندیده

البته این مورد می تواند برای کسب و کار هایی که تازه شروع کرده اند،چالش برانگیز باشد،اما شاید بتوان از ایده ی
«تبلیغی با اطلاعات مفید» برای معرفی یک کسب و کار استفاده کرد.
در مجموع پاسخِ خوبِ شما جامعِ همه ی موارد بود اما به نظرم نکات مطرح شده در واقع بسیار آرمان گرایانه هستند و تنها در صورت وجود همه ی شرایط لازم،می توان به آن توجه کرد، پس در اینجا ضروری است که پرسش ام را با جزییات بیشتری بازگو کنم:
به نظر شما در شرایط کنونی چه راه هایی برای مهار مشکلات مطرح شده وجود دارد؟
همچنین به نظرم پاسخ شما بیشتر تعیین کننده ی نقشه ی راه برای کارفرمایان است،مقصود من از طرح این پرسش،دادنِ راهکار به مخاطب(مشتری) است،مثلا:
منِ دانشجو که فقط یک سال برای آزمون زبان فرصت دارم،چگونه با در نظر گرفتن فضای کنونی انتخابی هوشمندانه داشته باشم که هم وقت و هم سرمایه ام را هدر ندهم؟

2 پسندیده

تقريبا ٢٠ خط جواب نوشتم، ولي وسط نوشته هام به يه نكته مهم رسيدم. اول بهتره بگم كه كارم من يه جورايی به تبليغات ربط داره، پس من داشتم دو طرفه به موضوع نگاه ميكردم، ولي يه دفعه به اين فكر كردم كه واقعا خوب يا بد چيه؟؟؟

سوال

  • موسسه بد كلا متدش غلط هست؟؟ يا شما سبكش رو نميپسندي؟؟
  • همه استادش بد هست؟؟ يا شما استادت رو نمي پسندي؟؟؟
    مثلا كرم ضد آفتاب بد، واقعا بده؟؟؟ يا واسه من جواب نداده؟؟؟ چه جوريه كه اتفاقا خواهر من خيلي دوسش داره؟؟؟ مغازه بد، واقعا بد هست يا من سبك كاراي اون رو نميپسندم؟؟؟

روزاي اول كارم به اين نتيجه رسيدم كه نميتونم مطلق نظر بدم در مورد هر چيزي توی صنعت بهداشتي اگه از يه كالا ٤٠ درصد مصرف كننده ها راضي باشن، به اون كالا خوب و خيلي خوب ميگن…

خوب با اين تفاسير، من دلم ميخواد تبليغي رو باور كنم كه بيشتر احساسات من رو درگير خودش ميكنه، اينجوري يعني به من نزديك تره.

2 پسندیده

دقیقا!
به نظر من هم هر «خوبی» را باید با آمارگیری سنجید،البته فکر می کنم اگر هر خدمتی بیش از 50 درصد مخاطبین را در ابتدا راضی کند و سعی کند تا این درصد را بالا ببرد،می تواند خوب باشد.
در نهایت هنوز هم این پرسش،پاسخی دقیق نگرفته!

2 پسندیده