آیا ثبت تجربه‌ها کار ارزشمندی هست؟

به نظرتون ارزش داره هر آدمی یه وقت بذاره و وقایع مهم اون روزش رو بنویسه. کاری که بعضیا انجام میدن.

به نظرتون چند نفر همه عمر به این کار ادامه میدن. اگه ادامه بدن چه حجمی میشه ؟ آیا خود شخص یا کس دیگری اونا رو میخونه؟

11 پسندیده

بعد از یک گفتگوی صبحانه با مادرم راجع به اینکه «حاضر هستی تجربه هات رو بنویسی؟» یا «اگه بخوای تجربه‌هات رو به یکی دیگه منتقل کنی، کدوم ها رو میذاری اول خط؟» و پرسش های چنینی:

نکته ای که فهمیدم این بود که مادرم نیاز به بهانه ای برای مطرح کردن تجربه‌هاشون دارن، یعنی این شکلی نیست که خودشون بتونن خودجوش تجربه‌هاشون رو یه جا یادداشت کنن تا بقیه استفاده کنن. چون به نظرشون تجربه‌هاشون چیز خیلی خاصی نیست و بقیه هم این چیزا رو خودشون میدونن. حتی تجربه‌های ۳۰ سال معلمی شون!

ولی اگه تو موقعیتی باشن که ببینن چیزی میدونن که طرف مقابل نمیدونه، بدون نگرانی و دغدغه اون چی رو بیان میکنن.

یعنی یه جور جرقه یا آغازگر لازمه برای بیان تجربه در این مورد خاص مادرانه.

7 پسندیده

آره دوستام وآشنایانی که دارم ، مثلا تو حوزه ی کتاب خوانی با بیان مطالبی که در مورد کتاب ها میگفتم ومیگم وبا به اشتراک گذاری نظراتم با بقیه تجربه ی شخصی خودم از خوندن کتاب رو بسط میدم! ویا قبلا که جایی مینوشتم تجربیات واتفاقات روزمره ی زندگی ویا پدیده های خاص رو به عنوان گزارشی از تجربیاتم واتفاقاتی که می افتاد ثبت میکردم ونشر میدادیم تو روزنامه این تجربیات میتونه از دیدار از یه مرکز جانبازان بوده باشه و یا دیدن وحرف زدن از یک فیلم وآهنگ واتفاق حتی! سودی که من بردم اول در مقام نویسنده ی متن بودن که بخشیش سودی که از ارضائ اون خس بیان شخصیم میبرم ک هر کدوم از ما به نحوی تو زندگیمون ممکنه این حس رو در شرایط وجاهای مختلف تجربش کرده باشیم ! دوم از اینکه اون مطلب رو شخص دیگه ای میخوند ومن بخشی از آگاهیم رو به اشتراک گذاشته بودم هم لذت می بردم وسوم بابت اون کاری که می کردم هم که نوشتن بود دستمزدی میگرفتم که هر چند اصلا زیاد نبود ومهم نبود ولی یه قدردانی کوچیکی حساب می شد :slight_smile:

4 پسندیده

بله،در زمینه ی درسی،نقاشی و بعضی مواقع تجربه های روزانه و اجتماعی توی زندگی،هم خیلی جاها به چالش کشیده شده و خودم یه چیز جدید فهمیدم، و هم اینکه برای دیگران مفید بوده و از خیلی اشتباهات و اصراف مواد و انرژی جلوگیری شده

5 پسندیده

بله
در نحوه ی درس خواندن و انتخاب رشته ی دانشگاه
در ارتباط و درک متقابل طرف مقابل
به دوستانم کمک کردم
بیشتر از یاددادن یادگرفتم

5 پسندیده

بستگی به شرایط داره. به نظرم هر تجربه ای ارزش ثبت کردن نداره و نکته دوم اینکه : حالا خواستیم تجربه رو ثبت کنیم.

این چیزی هست که فقط به کار خودمون می یاد؟ : یعنی دفعه بعد یادم باشه از چه راهی باید برم.
این تجربه من ممکنه به کار چه کسی بیاد؟ : در این صورت به آرشیوی نیاز داریم که تجربیاتمون رو ذخیره کنه و فرد متقاضی ازش استفاده کنه.

تجربه هایی ارزش ثبت دارن که به دست آوردنشون شامل صرف هزینه و زمان باشه.
مثلا من خودم تا به حال خیلی از راه حل های افراد و تجربیاتشون در سایت یوتیوب به کارم اومده.

4 پسندیده

در مورد ارزشمندی تجربیات باید این رو مد نظر داشت که شاید یه مطلب خیلی خیلی بی ارزش از نظر ما بتونه زندگی یک نفر دیگه رو عوض کنه.


من تو طول دوران دانشجویم همیشه مقدار زیادی تلاش برای فهم عمیق مطالب فیزیکی میکردم و کمتر وقت برای حل مسئله میذاشتم. این باعث میشد کهمن در بعد مفهمومی قوی باشم ولی توان استفاده از مفاهیم رو نداشته باشم این موضوع برای من دردسرهای خیلی زیادی درست کرده بود و مدام من رو اذیت میکرد و حتی باعث شد کارم به روانپزشکی هم بکشه چون حس میکردم من همیشه شکست خورده ام. تا اینکه بهاتفاق توی تیم المپیاد دانشگاه گیلان با چند تا از دانشجویان صحبت کردم و رهیافت اونها برای درک مفاهیم فیزیکی رو فهمیدم که باعث شد کلا ساختار درس خوندمو عوض کنم و کلی تغییرات تو نتایجم دیدم.
میخوام بگم که اگه به دور و اطرافمون نگاه کنیم ادم تو سطح های مختلف اجتماعی هستن که از خیلی فقیر تا خیلی ثروت مند تقسیم بندی میشن اغلب دیده میشه که مثلا فزرند یه خانواده که همشون از سطح بالای تحصیلات برخوردارن از موفقیت بیشتری تو تحصیلات برخوردار نسبت به ادمی که مثلا خانواده اش توی شرایط متوسطی هستن. سوایی هوش که میشه گفت به واسطه ارتقا زنتیکی ممکنه رخ بده بخشیش به نظر من بابت تجربیاتیه که نسل به نسل منتقل شده.
حالا اگه مثلا ماها یه زمانهایی تو طبقه بندی اجتماعی ملل جز کشورهای خیلی خفن بودیم و الان نیستیم شاید بخش زیادیش بابت همین موضوع باشه که پدران ما تجربیاتشونو بهمون منتقل نکردن و در نتیجه ما اشتباهات اونها رو دوباره تکرار کردیم ولی کشورهای پیشرفته هر نسل بر روی دوش نسل بعدی شوار شده.

7 پسندیده

بستگی به نوع تجربه‌اش داره.

مثلا یه خانومی رو می‌شناسم که تجربیات سفرش رو می‌نویسه. من بیشتر به اون بخش از سفرش توجه می‌کنم که در مورد انتخاب پروازهای ارزان قیمت می‌نویسه. بقیه تجربیاتش رو نمی‌خونم چون ترجیح میدم فی البداهه سفر کنم. شاید برای عده‌ای اون تجربه‌ها هم مفید باشه.

البته تمام این تجربه‌ها به شرطی به درد می‌خوره که در اینترنت بشه پیداش کرد وگرنه نوشتن خاطرات روزانه روی کاغذ فقط به خود شخص نویسنده سود می‌رسونه.

8 پسندیده

همین طور بستگی به نوع شخص داره.
فکر می‌کنم

  1. بعضی‌ها دست کم وقتی که با خودشون خلوت می‌کنن تجربیات و اتفاقات گذشته رو می‌بینن.
  2. بعضی‌ها هم گذشته رو نمی‌بینن و عموما در آینده هستند (تخیلات).
  3. شاید بعضی‌ها هم در حال (این مورد رو خودم هنوز درک نکردم)

دو شخص دوم احتمالا علاقه‌ای به نوشتن در مورد گذشته نداشته‌باشند. دست‌کم شخص دوم احتمالا علاقه‌ای به نوشتن تجربیات نداره. چون ذهنش ناخودآگاه سراغ آینده می‌ره. (دوستی می‌گفت وقتی در آینده هستی، داری به گذشته هم فکر می‌کنی). پس شخص نوع دوم، گذشته رو در سایه داره. به همین خاطر براش سخته که از گذشته بنویسه.

می‌ماند شخص اول.
شخص اول هم از نوشتنش در مورد گذشته می‌تونه لذت ببره. هم با نوشتنش، ذهنش رو از گشتن در گذشته خلاص می‌کنه. چون دست‌کم می‌دونه که هر وقت که خواست می‌تونه خاطرات رو در دفترچه ببینه. پس ذهنش آزاد می‌شه و به حال می‌پردازه و از زندگی بهتر لذت می‌بره.

پانویس:
شخص نوع اول احتمالا از نوع IS (درونگرا و حسی) یا از نوع EF (برون‌گرا و شهودی) هست. این دو شخص وقتی که با خودشون خلوت می‌کنن، احتمالا به گذشته می‌رن. برعکس وقتی که با شخص دیگری صحبت می‌کنن در مورد آینده صحبت می‌کنن.
این افراد نصف افراد جامعه رو تشکیل می‌دن.

این مواردی که گفتم همه برداشت خودم هست. برای اطلاع بیشتر می‌تونید به آزمون‌های MBTI و همین‌طور انیاگرام مراجعه کنید.

ادامه:
احتمالا شخص ES (برونگرا و حسی) علاقه مند هست که تجربیاتش رو در فضای اجتماعی به اشتراک بگذاره. این شخص تخصصش حس و گذشته و تجربه هست. و چون برونگرا هست، دوست داره این تجربه رو به دیگران بگه.
این اشخاص یک چهارم افراد جامعه رو تشکیل میدن.

3 پسندیده

شاید من این خانوم رو بشناسم :smile:
نوشته ها زمانی مفید واقع خواند بود که برای دیگران قابل استفاده هست و مورد توجه قرار میگیره.شاید یه کتاب بشه و شاید یه سایت معتبر .(البته اصلا من به سایت اعتقادی ندارم و فقط تاکیدم رو کتاب هستش)

5 پسندیده

من در دو سال گذشته تجربه‌ی این کار را داشتم.
سعی می‌کردم هر روز هزار کلمه بنویسم.
این یادداشت‌های روزانه ترکیبی از روزنویس وقایع روز، ثبت ایده‌های تازه و برداشت من از وقایع پیرامون بود.
به نظرم بیشترین کاربرد این یادداشت‌های روزانه برای خودِ فرد نویسنده است. کمک می‌کند تا انسجام فکری حفظ شود و اگر اهل نوشتن و منتشر کردن باشیم، خوراک خوبی برای نوشته‌های جدید فراهم می‌کند.

5 پسندیده

پس عملا یک پادپرسی ذاتی هستید :smile:. خوشحالم که در جمع ما حضور دارید و امیدوارم از تجربه‌ها، ایده‌ها و تحلیلهاتون برامون بنویسید.

4 پسندیده