۳۰ آوریل ۲۰۱۳: حسن نصرالله، رهبر حزب الله لبنان برای کمک به دولت بشار اسد وارد عمل شد. ایران نیز به متحد اصلی بشار اسد در منطقه تبدیل شد.
۵ ژوئن ۲۰۱۳: شهر استراتژیک قصیر در غرب سوریه در مرز لبنان، پس از هجده ماه درگیری بار دیگر به کنترل دولت سوریه درآمد. نیروهای حزب الله ارتش سوریه را در بازپسگیری این شهر همراهی کردند.
۲۱ اوت ۲۰۱۳: در حومۀ دمشق در منطقۀ تحت کنترل شورشیان، حملۀ دیگری با گاز سارین و به مراتب مرگبارتر از حمله «خان عسل» روی داد که صدها کشته برجای گذاشت. کارشناسان سازمان ملل اعلام کردند که موشکهای زمین به زمین حامل گاز سارین در زمانی که مردم خواب بودند، مناطق مسکونی را هدف قرار دادهاند. ایالات متحده آمریکا و دیگر کشورها بشار اسد را به دلیل انجام این حملات محکوم کردند.
باراک اوباما، رئیس جمهوری وقت آمریکا هشدار داد که استفاده از سلاحهای شیمیایی عبور از «خط قرمز» است و چنانچه دولت سوریه از این سلاحها استفاده کند، پیامدهای بسیار شدیدی در انتظار این رژیم خواهد بود؛ از جمله اینکه او در موضوع استفاده از گزینۀ نظامی در قبال سوریه بازنگری خواهد کرد. با این وجود یکسال بعد دستکم دو حملۀ دیگر با گازهای شیمیایی در سوریه به وقوع پیوست که محکومیت بینالمللی را در پی داشت.
۳۱ اوت ۲۰۱۳: باراک اوباما از کنگره خواست که مجوز حملات هوایی علیه دولت سوریه را صادر کند اما جمهوریخواهان که اکثریت کنگره آمریکا را در اختیار داشتند، با این درخواست مخالفت کردند.
۲۷ سپتامبر ۲۰۱۳: شورای امنیت سازمان ملل اعلام کرد چنانچه سوریه انبارهای تسلیحات شیمیایی خود را از بین نبرد، از نیروی نظامی علیه این کشور استفاده خواهد کرد. در نیمۀ اکتبر دولت سوریه کنوانسیون بینالمللی منع جنگافزارهای شیمیایی را امضا کرد. این کنوانسیون تولید، انبار و استفاده از سلاحهای شیمیایی را ممنوع میکرد.
قدرتنمایی داعش: آمریکا و اروپا وارد میدان میشوند
داعش در اولین ورود خود به سوریه با بشار اسد نمی جنگید، بلکه در رکاب بشار اسد و همگام با ایران و حزب الله که پیشتر از داعش در سوریه حضور داشتند، مخالفین بشار رو سرکوب می کردند.
اعضای داعش به جای مبارزه با نیروهای وابسته به اسد، جهت کنترل مناطق شمالی سوریه که بدست مخالفان رژیم این کشور افتاده بود، به مخالفان اسد حمله کردند. این امر باعث تضعیف مخالفان و افزایش قدرت اسد شد.
۱۴ ژانویه ۲۰۱۴: نیروهای داعش پس از نبردی شدید با مخالفان دولت بشار اسد، کنترل شهر رقه در شمال سوریه را به دست آوردند. داعش در پایان ماه ژوئن رسما خلافت بر مناطق تحت اشغال خود در سوریه و عراق را اعلام کرد.
منظور بنده ابداً کمک به افغانستان و جنگ افروزی نبود.
و اگر دولت افغانستان مقاومتی نکرد، دلیل بشردوستانه ای از طرف رئیس دولت ارائه شده که جای تامل داره…!
اشرف غنی بعد از خروج از کابل در بیانیه ای که درصفحه فیس بوک خود منتشر کرد، تاکید داشت که در صورت کناره گیری و عدم خروج از کشور تعداد بیشماری از هموطنان شهید میشدند و شهر کابل با با نابودی و ویرانی روبرو میشد که نتیجه ان وقوع یک فاجعه بزرگ انسانی در شهر شش میلیون نفری کابل خواهد بود.
غنی در ادامه نوشت: طالبان تصمیم گرفتند که من را برکنار کنند، آنها اینجا هستند تا به تمام کابل و مردم کابل حمله کنند و من به منظور جلوگیری از سیل خونین، فکر کردم بهتر است خارج شوم.
حالا شاید من و شما و خیلیا بگیم ترسید و فرار کرد… ولی فراری درکار نبود ک شاید این خود جزئی از یک سناریو می باشد که بعدها راز آن برملا خواهد شد.
اما در مورد سوریه، اینگونه که شما می گید نیست، قبل از داعش ما تو سوریه بودیم، حتی یکی از سرداران تو یه برنامه ای به وضوح میگه که ما دستور داشتیم از حکومت بشار اسد محافظت کنیم و اون زمان خبری از داعش نبود.
درکل بحث بنده جنگ در افغانستان نبود، بحث سر سیاست دوگانه ای بود که اعمال شد. مگه داعش چون دشمن شیعه و مسلمانان بود باهاش نجنگیدیم؟ خب طالبان هم دشمن مسلمانان بیخ گوش مون و همزبانان خودمون بود دیگه، چرا حتی لفظاً کسی این تهاجم رو محکوم نکرد!؟؟
داعش نه تنها دشمن خطرناکی برای ما بلکه برای کل بشریت بود و هیچ پایه و بنیانی نداشت و به شدت وحشی بود که فقط برای بدنام کردن اسلام و مسلمانان در جهت منافع آمریکا و اروپای وحشی بود.
ولی طالبان از قوم پشتون بزرگترین قوم افغان هست که دارای بنیان و اساس هست و از سنی های حنفی هستن که هیچ ارتدادی برای مذاهب دیگر قائل نیست و حتی در مراسم سوگواری محرم هم شرکت میکند و به نظر من وجودشان بهتر از آمریکایی ها هست اگر بعدها تغییر رویه ندهند!!!
حتی من شنیدم که با داعشی هایی هم که امریکا به افغانستان منتقل کرده بود به شدت درگیر شدند و اجازه ندادند در افغانستان مستقر شوند.
ایران نه تنها نباید با طالبان فعلا مقابله کنه بلکه باید مانع در گیر شدن نیروهای طرفدار ایران هم بشود .
فعلا باید صبر کرد تا فضا متعادل تر بشه.
طالبان یا داعش هر دو به نوعی وحشی هستند و خطری برای اسلام محسوب می شن. حالا وحشی گری داعش بیشتر از طالبان بود، اما این مسئله نباید دلیلی برای موجه بودن و بی خطر بودن طالبان قلمداد گردد. به هر حال طالبان نیز یک گروهک تروریستی ست و چون شدت وحشی گری آنها از داعش کمتر است نمی تواند اقدامات آنها را تبرئه کند.
رابطه میان طالبان و داعش چیست؟
طالبان و داعش هر دو گروههای اسلامگرای سنی افراطیاند که تشکیل حکومتی خودکامه تحت قانون شریعت را در سر میپرورانند و برای دستیابی به هدف خود حاضرند به خشونت هم متوسل شوند.
با این حال، این دو گروه در واقع با هم دشمناند و از زمانی که داعش در سال ۲۰۱۵ در افغانستان، حکومت اسلامی ولایت خراسان را تشکیل داد، با یکدیگر جنگهایی خونین داشتهاند. در آن زمان داعش بنا داشت قدرت منطقهای خود را فراتر از عراق و سوریه (شام) توسعه دهد.
طالبان اولین بار در سال ۱۹۹۴ و در خلال جنگهای داخلی افغانستان به قدرت رسید و صفوف متعدد آن عمدتا از دانشجویان تشکیل شده بود و در واقع معنای همین کلمه به زبان پشتو (طالب) نام گروه بود. بسیاری از آنان از مجاهدین مقاومت بودند که در دهه ۱۹۸۰ میلادی علیه اشغال نظامی جماهیر شوروی مبارزه میکردند.
حکومت ظالمانه طالبان که با قتلعام مخالفان، نپذیرفتن کمکهای غذایی سازمان ملل برای شهروندان گرسنه این کشور و سرکوب زنان همراه بود، با حمله نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده در دسامبر ۲۰۰۱ که به انتقام حمله تروریستی القاعده به رهبری اسامه بن لادن به برجهای تجارت جهانی در شهر نیویورک صورت پذیرفت -حملهای که به مرگ دو هزار و ۹۹۶ نفر و جراحت ۲۵ هزار تن منجرشد- به طور ناگهانی پایان یافت. یکی از اقدامات پلید آنها اینگونه می باشد که اعلام کرده اند هر خانواده افغانی باید یکی از دختران خود را برای ازدواج با مردان طالبان در اختیار این گروه بگذارد.
از آن زمان، مبارزان طالبان در قالب گروهی شورشی دوباره گردهم جمع شدند و همواره به مبارزه خود برای بازپس گیری افغانستان از نیروهای حافظ صلح ایالات متحده ادامه دادند.
قانون حضور هژمون در هر منطقه ای نیاز مبرم به یک انارشی قوی دارد.اگر این بی نظمی وجود نداشته باشد آمریکایی ها به همراه هم پیمان خود(ناتو) توجیهی برای حضور در کشورهای منطقه که غالبا ثروتمند و سرشار از منابع طبیعی است، ندارند. امریکا طی 20 سال گذشته افغانستان را اماده این آنارشی علیه کشورهای غیر متحد خود از جمله ایران کرد. آمریکا با همراهی عربستان و پاکستان در تطمیع اموزشی(وهابیت) سلاح،پول و … به طالبان ، تا ضعیف کردن و تحقیر دولت مرکزی این کشور این پروژه را به سرانجام رساندند.
ند پرایس سخنگوی وزارت خارجه آمریکا می گوید که ما گفتگوهای بینالافغانی در تهران را رصد کردهایم و در جریان این مذاکره هستیم.او در ادامه اشاره می کند به نقش کشورهای همجوار افغانستان و می گوید حالا انها هستند که باید مشکلات این کشور را حل کنند!
اشاره سخنگوی وزارت خارجه آمریکا به همین مساله است که افغانستان امروز سلاح جدیدی علیه ایران است و این پیام را مخابره کرد: حالا بروید درگیر زمین سوخته همسایه شرقی شوید همانطور که درگیر همسایه غربی شدید…!
به هرحال سیاست ضدایرانی طالبان نیز پیش تر با حمله به سفارت کشورمان و کشتن چهار دیپلمات ایرانی ثابت شده که همیشه این گروه شورشی در خدمت آمریکا بوده است.از سوی دیگر جنایت شبکه حقانی وابسته به طالبان و پاکستان در مرزهای بلوچستان بر کسی پوشیده نیست. حتی برخی در روایت شهادت احمد شاه مسعود مجاهد افغان معتقدند که طالبان با کمک آمریکا این رهبر مجاهد را به شهادت رساند.با سبقه طالبان حتی کشورمان در خطر تجزییه قومیتی قرار گرفته است.
به وعده های طالبان اعتماد چندانی نمی توان کرد چراکه این گروه هم از لحاظ ایدئولوژیک با کشور شیعی ایران مشکل اساسی دارد و هم اینکه روابط او با ترکیه و قطر اخوانی و عربستان وهابی بسیار بهتر و گرم تر از ایران است و پاکستان نیز که تکلیفش روشن!
بیست سال حضور نظامی امریکا به این معنی نبوده است که حداقل امروز یک ارتش قوی و منسجم در افغانستان تشکیل شود؟و به جای دفاع به مرز دیگر کشورها پناه نبرند؟شهید سردار سلیمانی پس از ظهور تروریست ها در سوریه و عراق تنها طی یک سال بسیج مردمی در منطقه را شکل داد که یکی از این گروه ها همان تیپ فاطمیون افغان هستند که امروز از طرف دولت غنی اجازه مبارزه با طالبان را ندارند!
طالبان در بیست سال گذشته با همراهی کارشکنیهای دولت مرکزی، تنها با هدف مقابله با ایران تربیت شد نه سرکوب، این گروه در سالهای گذشته سلاح خود را تیزه کرده و با نیرویی قدرتمندتر وارد عمل شده است. ایا غیر از این است که وضعیت فعلی افغانستان و عراق و مشارکت جدی ترکیه (حنفی و اخوانی) و سکوت عربستان و پاکستان در افغانستان، گواه همین امر است که دشمن دشمن من دوست من است؟ بر همین اساس است که می گوییم طالبان امروز طالبان دیروز نیست که اسرائیل هم در این پروژه نقش بسزایی دارد.دیر نیست که زمین سوخته افغانستان پرچم های دیگری را بر فراز این کشور علم کند و آتش آن امنیت کشورمان را به خطر بیاندازد.چراکه هدف همسایه غربی افغانستان است و این سلاحی تازه از سوی آمریکا علیه کشورمان است.
پرسش بسیار به جا و درستی است اما قبل پرداختن به آن باید توجه کنیم که:
داعش دشمن بشریت بود. قلمرو ای که داعش برای خود تعریف کرده بود شامل شام و خراسان (ایران) میشد. طالبان اگرچه یک گروه بدوی است اما در افغانستان پایگاه مردمی دارد. به علاوه این که قلمرو خود را داخل افغانستان ترسیم کرده است.
جنگ سوریه از منظر انسانی (دفاع از برادر مسلمان) و حتی ایدئولوژیک برای ایران مهم نبود بلکه ایران به دنبال قدرت گرفتن در منطقه و حفظ اسد به هر شکل ممکن بود. هر چند ایران از این شعارها برای توجیه دخالت نظامیاش استفاده میکرد (کاری که آمریکا هم میکند).
اما سکوت و حتی خوشحالی بابت بازگشت طالبان ناشی از یک تحلیل نادرست است که در نوشته @Azad قابل مشاهده است:
از دید من هر گونه افراطیگری در خاورمیانه شایسته سرزنش است. اما اگر سکوت ایران در برابر طالبان صرفا در راستای در نظر گرفتن منافع ملی باشد (و نه لجبازی با آمریکا) به نظرم حرکت قابل قبولی است.
هر دو گروه ذکر شده تفکراتی مشابه در خصوص خلافت/امارتِ اسلامی دارند. اما وجوهی متفاوت نیز دارند.
1- داعش (به مانند القاعده) نگاهی فراسرزمینی دارد. به عبارتی میدان نبرد خود علیه کفار رو سرتاسر قلمروی امت اسلامی میداند به همین دلیل برایش فرق نمیکند کجا فعالیت میکند. شام نشد ، عراق ؛ عراق نشد ، افغانستان ؛ افغانستان نشد ، یمن و غیره. به همین دلیل در یک سرزمین نمیماند و پخش و پراکنده میشود.
اما طالبان چنین نگاهی ندارد. آنان به نظر میرسید معتقدند که باید در خاک افغانستان خلافت/امارت اسلامی را برپا کنند. به همین دلیل خود را محدود به مرز مشخصی میدانند. البته نمیتوان گفت پس از 5 یا 10 سال گذشت زمان از تاسیس امارت اسلامی همچنان به این نگاه پایبند میمانند یا نه.
(همینجا عرض کنیم که با وجود اینکه القاعده و داعش محدودیت جغرافیایی را نمیپذیرند ، یک استراتژی دارند ، اما یک فرق کوچک نیز دارند. القاعده اولویت اصلی را به مبارزه (جهاد) با کفار میدهد اما داعش اولویت اصلی را تشکیل خلافت میداند. به همین دلیل تاکتیکهای عملیاتی متفاوتی داشتند.)
نکته اول باعث میشه فعلا طالبان دنبال تخاصم با همسایگان نباشد.
2- دولت اسلامی در عراق و شام (داعش) اولین تجربه تاسیس خلافت اسلامی بود که شکست خورد. اما طالبان امروز تجربه یک شکستِ مشابه را دارد. فروپاشی امارت اسلامی افغانستان در سال 2001. تجربیاتی بیشتر نسبت به داعش.
احتمالا دلیل اصلی رفتارهای حسابشده طالبان در روزهای اخیر برآمده از تجربیات همان شکست است و مسلما تا تثبیت کامل قدرت که ممکنه چندین سال طول بکشه وارد فاز رادیکال _ جهادی خود نمیشوند.
اگر داعش دوباره بتواند خود را سازماندهی کند و در بخشهایی از خاورمیانه خلافت خود را احیا کند یحتمل مانند طالبان در ابتدای کار شاهد آن حرکتها و رفتارهای خشن نخواهیم بود!
مدارای فعلی کشورها بدین خاطر است. اولا طالبان (فعلا) به دنبال فتوحات اسلامی نیستند. دوما طالبان را میتوان با کمک پاکستان کنترل کرد. در کوتاهمدت طغیان طالبان ضد پاکستان نیز بسیار بعید است.
پس نتیجه ای که میشه گرفت هیچ کسی دلش به حال دیگری نمی سوزه…! و اگر جان خودش در خطر نباشه، سکوت و مدارا رو ترجیح میده. و بحث انسان دوستی و آزاده خواهی و این مسائل در کار نیست…! که اگرمی بود خون مردم سوریه از خون مردم افغان رنگین تر نیست.
و ایران هم این رویه رو بکار گرفته که قطعاً به صلاح مملکت و مردم هست. در این موارد حرفی نیست. واقعا رویکرد قشنگی ست، و من اتفاقاً بحثم رو همین بود که ما نه با سوریه هم مرز بودیم، نه بشار اسد به حق بود، حالا چرا این همه اونجا هزینه دادیم؟ ای کاش با همین استراتژی که در برابر طالبان اقدام شد، اونجا هم به همون روش اقدام می شد…
حتی در برابر اسرائیل هم می بایست با همین رویکرد طالبانی جلو می رفت. که در اون صورت شاید برای مردم ما هم بهتر می بود برای فلسطین هم.
اینم یادمون باشه ایران قبل از اینکه داعش قد علم کنه تو سوریه بود و تنها هدف دفاع از بشار اسد بود، که بعدش داعش اومد، اومدنی یه مدت داعش هم از بشار دفاع کرد و مخالفان اونو سرکوب کرد. اما بعدش اختلافات شون بالا گرفت، اونجا ایران و سوریه با داعش جنگیدند روسیه هم اضافه شد، ترکیه و آمریکا و … هر کدوم یه دخالتی کردند.
اما اتفاقی که افتاد این بود، غنی بی سرو صدا گذاشت رفت، آمریکا دندان طمعش رو کشید و رفت، سایرین هم مدارا کردند، و طالبان به راحتی آب خوردن برتخت نشست. یه کم غیر عادی نیست؟
ظالم آن قومی که چشمان دوختند
زان سخنها عالَمی را سوختند
(مولوی)
احساس می کنم دوستان تصور کردند که بنده نظرم اینه که در برابر طالبان همانند سوریه می باید اقدام می کردیم…! لذا برای شفافیت بیشتر موضوع مطلب زیر بحضورتون تقدیم میشه.
بنظر بنده هم به لحاظ حقوق بشری و هم دینی، جز در مقام دفاع در برابر تجاوز ذاتاً هیچ جنگ دیگری مشروع نیست.
اما این سوال وجود دارد که: سالها نیروهای انسانی و مادی کشور را در سوریه که اینهمه از مرزهای ما دور بود هزینه کردند با این استدلال که جلوی غلبه افراطیون را بگیرند و اگر آنجا با داعش و افراطیون نجنگند فردا باید در مرز های ایران با آنها روبرو شویم ومنت سر همه می گذاشتند که اگر امروز امنیت دارید بخاطر این است که آنها را در سوریه زمین گیر کرده ایم…!
بگذریم از اینکه داعش تا اربیل و موصل و کنار گوشمان هم آمدند و بگذریم از اینکه حضور ایران در سوریه اساسا قبل از ظهور داعش بود اما وقتی نام آن را جنگیدن با دشمن در خارج از مرزهای خود می گذاشتند، با همین منطق چرا نظاره گر قدرت گیری طالبان در افغانستان شده اند!!!؟
آیا آن استراتژی معیوب است یا این نظاره گری؟
اگر می توان درباره افغانستان که پاره تن ما و همزبان و همسایه ماست، شیعیانش در خطر کشتار، زنان و دختران سنی و شیعه و غیره در معرض تجاوز هستند جلوگیری از حکومت طالبان را دلیل دخالت ندانست چرا درباره سوریه چنین نکردند!!؟؟
درباره افغانستان توقع جنگ نداشتیم ولی حتی از نظر کلامی هم در برابر فجایع هولناک افغانستان کوتاهی کردند…! حتی غصب حکومت را عده ای به طالبان تبریک گفتند و تنها با اضافه کردن " این " به اول طالبان، تمام گند کاری های آنها رو تطهیر کردند… این طالبان…!!!
اینجانب در مقام دفاع از یک استراتژی خاص یا ترغیب به جنگ در هیچ کشور دیگری نیستم فقط تناقضی پرهزینه و سوالی را که باید پاسخ دهند مطرح کرده ام و هیچ قصد و غرضی هم درکار نیست، علامت سوالی ست که با دیدن رفتارها و برخوردهای چندگانه حضرات به ذهن می رسد…
اتفاقا آن چیزی که شما به آن مخالفان میگویید و از اروپا و آمریکا سلاح و پول دریافت میکردند در خیلی از مواقع خودشان بدون هیچ درگیری و از سر میل با سلاحهایشان به داعش (به عبارتی دیگر رفقایشان) میپیوستند و گزارشات این در رسانههای غربی بسیاری موجوده.
در خیلی از مواقع این مخالفان با النصره که یک گروه تروریستی شناخته شده است کاملا همزیستی مسالمت آمیز داشتند و شهرها را با هم کنترل میکردند.
در جنگ حلب هم مثلا داعش از شرق به شهر حمله میکرد و النصره و دوستانش از غرب.
همکاری آمریکا و داعش هم در بمباران دیرالزور کاملا واضحه:
در زمان این حادثه شهر دیرالزور حدود دو سال در محاصره کامل داعش بود و با هواپیما به آن غذا و مهمات میرساندند. به جز داعش هیچ گروه دیگری تا فواصل بیش از ۱۵۰ کیلومتر یافت نمیشد. کوه ثرده یکی از نقاط استراتژیک شهر بود که بر فرودگاه اشراف داشت و اگر به دست داعش میافتاد خطر سقوط شهر زیاد میشد. آمریکا به مواضع شناخته شده ارتش سوریه در این کوه حمله میکنه و بلافاصله بعد از آن داعش حمله میکند. بعد آمریکا میگه که میخواستیم داعش رو بزنیم اشتباه شد. باید دقت کرد که هیچ یک از گروههای تحت حمایت آمریکا در این منطقه حضور نداشتند پس باورش سخته که آمریکا قصد داشته با ارتش سوریه در برابر داعش کمک کنه و اشتباهی خود ارتش رو زده.
بعد از حمله آمریکا، داعش که بارها در گرفتن کوه ثرده شکست خورده بود بعد از دو حمله موفق شد. بعد از آن دیگر امکان استفاده از فرودگاه برای رساندن آذوقه و مهمات وجود نداشت و محمولهها را با چتر به شهر میرساندند.
در مورد حزب الله هم برخلاف تصور برخی از دوستان درست نیست. نیمه جنوبی لبنان از سال ۱۹۸۲ در اشغال اسراییل بوده و حزب الله مقاومت مردمی مردم لبنان بود که در برابر اشغال و جنایات اسراییل از جمله کشتار صبرا و شتیلا، شکل گرفت و در سال ۲۰۰۰ موفق شد اسراییل را از خاک لبنان بیرون کند. حزب الله متحد ما هست اما مستقل هست و تلاشش برای پاک کردن مرز لبنان و سوریه از لوث وجود النصره نشان از شرکت ایران در جنگ سوریه نیست.
منظور از مخالفین، یعنی اونهایی که برعلیه بشار اسد بودند.
حالا خود شما اشاره کردید که " بدون هیچ درگیری با سلاح هایشان به داعش می پیوستند…" این یعنی داعش با اونها می جنگید و بعضی از اونها بدون هیچ درگیری تسلیم داعش می شدند و …
منم دقیقا همینو گفتم. گفتم داعش در بدو ورود به سوریه با بشار اسد نمی جنگید، بلکه با مخالفان بشار می جنگید. لذا جنگی بین ایران و داعش هم تو اون زمان وجود نداشته…
آمریکا از ماه اوت ۲۰۱۴ تو سوریه و عراق به حملات هوایی برعلیه داعش پرداخته. دیگه موضوعی چنین آشکار رو نمیشه انکارش کرد که… اخبار اون زمان رو مروری بکنید، خواهید دید که آمریکا بود یا نبود…
البته آمریکا تنها هم نبود، ۱۵ کشور دیگه هم باهاش بودن که رهبری گروه یا آمریکا بود.
کاملا غلطه. داعش همان اوایل هم به ارتش سوریه حمله میکرد و تمام سربازانی که اسیر میشدند رو هم دست بسته سر میبرید و فیلمش رو منتشر میکرد. برای مثال فرودگاه الطبقه.
منظورم به وضوح حضور زمینی بود که به جز داعش هیچ کس دیگری آن اطراف نبود که هواپیماهای آمریکا برای حمایت از آن گروه بخواهد دست به حمله بزند وگرنه همان حمله کمک کننده به داعش توسط همین جنگندههایی که گفتید انجام شده.
در ضمن گفتم گروههای تحت حمایت آمریکا که شما تقطیع شده نقل قول کردید آمریکا اگرچه هیچ یک آن اطراف حضور زمینی نداشتند.
گفتم تا ۱۵۰ کیلومتری دیرالزور.
شما اگر بخواهید از نیروهایتان در رقه حمایت کنید لازم نیست نوک کوهی که کنار دیرالزور است را بزنید. بروید در نقشه فاصله این شهرها را (که مراکز استانهای متفاوتی هستند) ببینید. برای حمایت از نیروهای موجود در رقه باید مواضع داعش در آن اطراف را زد.
پینوشت: در موقع حمله هوایی به دیرالزور (سال ۲۰۱۶)، رقه و اطراف آن هم کاملا در اختیار داعش بود و نیروهای تحت حمایت آمریکا حتی در رقه هم نبودند.
واقعا ناراحت کننده است هنوز خیلی ها نمیدونن یا نمیخوان بدونن که غیر نظامیان سوری آسیب های زیادی دیدند در این کشمکش قدرت اون هم توسط به ظاهر دوستانشان .
واقعیت اینه که فکر کنم جمهوری اسلامی ایران از دولت مرکزی افغانستان ناراضی بود و ظاهرا میگفت این طالبان اون طالبان نیست و کمی دیالکتیک و گفتگو محور شده ( معلوم نیست واقعیت ماجرا چیه) . و اختلاف طالبان با داعش میتونست توجیه همبستگی با طالبان باشه . بالاخره زمان و شرایط بحرانی داخلی باعث شد که حتی با طالبان هم سازش کنن ! پشت آن قطعا سیاستی هست و اهداف بلند مدت استراتژیک . هر چند معلوم نیست در آخر طالبان به جمهوری اسلامی روی دست نزنه و پس از محکم شدن ستون های قدرتش رفتار قبلی خودش رو تکرار کنه
چند حالت وجود داره. اگر با کنار آمدن با طالبان جان مردم حفظ میشد و شهرها ویران نمیشد چرا این همه سال با آن جنگیدند. چرا به بهانه وجود طالبان در آن نزدیکی برخلاف کنوانسیونهای بینالمللی به بیمارستان قندوز حمله کردند و پزشکان و پرستاران و بیماران آنجا را کشتند؟
اگر طالبان تروریست است چرا اشرف غنی مردم را در برابر آن رها کرد و خود گریخت.
اگر کابل الان امنیت دارد چرا اشرف غنی آنجا نماند و اگر امنیت ندارد وظیفه رهبر یک کشور است که تا اول مردم را به جای امن نرسانده خود در کشور بماند.
یک سنت دریانوردی هست که در موقع خطر و حادثه، کاپیتان یک کشتی باید آخرین کسی باشد که کشتی را زنده ترک میکند و باید اول به فکر نجات خدمه و مسافران باشد. رهبری یک کشور نیز باید همینطور باشد.
داعش چون دشمن ما، متحدان ما و مردم منطقه بود با آن جنگیدیم. آمریکا برای انحراف اذهان عمومی تبلیغ میکرد که این جنگ شیعه و سنی است و ما نباید واردش بشیم در حالی که داعش ایزدیها، مسیحیها، یهودیها و سنیهای مخالف خودش رو هم میکشت.
چرا باید واگذاری افغانستان از یک دستپرورده آمریکا به دستپرورده دیگرش را محکوم کنیم؟
منظور من به هیچ وجه این نبود که طالبان دوست ماست. منظور من این بود که دولت اشرف غنی دوست ما نبود که از آن حمایت کنیم.
در مورد بحث کاربرد تسلیحات شیمیایی در سوریه، بارها در تاریخ ثابت شده گفتههای آمریکا در مورد تسلیحات کشتار جمعی کوچکترین اعتباری ندارد. در جنگ ایران و عراق، آمریکا به صدام کمک کرد تا از تسلیحات شیمیایی علیه مردم ما و عراق استفاده کند و در سازمان ملل ایران را به استفاده از آن متهم کرد.
ویال سیاه زخمی که کالین پاول وزیر کشور آمریکا در سازمان ملل نشان داد و عراق را به مخفی کردن آن متهم کرد یادتان هست؟ بعد از اشغال عراق هم هیچ تسلیحات شیمیایی یافت نشد.
در مورد سوریه هم پیشنهاد میکنم این گزارش
و همچنین گزارشات Ian Henderson رهبر تیم بازرسی سازمان منع تسلیحات شیمیایی OPCW بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۵ و بازرس این سازمان بین ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۹ و عضو تیم حقیقتیاب در سوریه و رهبر چندین زیرگروه بارزسی در سوریه را بخوانید. این شخص وظیفه بررسی محل اصابت و مهمات (سیلندر) را داشته است.
این فرد افشا کرد که افرادی در لایههای مدیریتی بالاتر این سازمان که در سوریه حضور نداشتند در روزهای آخر ساختار و نتیجهگیری گزارش «حمله ۲۰۱۸ دوما» که مورد توافق اکثر بازرسان بود را تغییر دادند، شواهد و مدارکی که نشان میداد سیلندرهای گاز به صورت دستی در محل کار گذاشته شدهاند - و نه از طریق بمباران هوایی - را از گزارش حذف کردند.
در پیوست ۳ (صفحه ۹ تا ۱۵) سند زیر میتوانید نامه Ian Henderson به شورای امنیت سازمان ملل متحد را ببینید. https://undocs.org/pdf?symbol=en/A/74/686
در پیوست ۷ (صفحه ۲۱ تا ۲۲) هم میتوانید نامه José Bustani اولین دبیرکل سازمان منع تسلیحات شیمیایی به شورای امنیت سازمان ملل متحد را ببینید که از یافتهها و نظرات Ian Henderson حمایت میکند و به تناقضات بیشتری در گزارش حمله دوما اشاره میکند.
مورد مهم دیگری که در نامه هندرسون وجود دارد:
تصویب رویه جدید (و مفهوم core FFM member) در میانه بررسی حادثه دوما باعث شده تا به جز یک پزشک هیچ یک از کارشناسان، متخصصان و بازرسانی که در خاک سوریه از محل بازرسی کردهاند در تهیه گزارش نهایی نقش نداشته باشند، به اطلاعات و تحلیلها دسترسی نداشته باشند و بنابراین نتوانند بر روی آن اظهار نظر کنند.
12.Over the summer period I worked together with other FFM team members in the 7th floor secure work area assigned to FFM Alpha. At that stage the only FFM personnel working there were the ones that had now been designated as “core team”. I did however continue with informal consultations with members of the FFM who had deployed to Douma. The core team announcement caused some confusion as, with the exception of one paramedic/HSS inspector, no FFM team members that had deployed to Douma were included in this so-called core team.
چرا نتایج مطالعه مهندسی هندرسون (که تنها مهندس اعزام شده به سوریه بوده) به همراه مطالعه دو مرجع دانشگاهی دیگر بدون ذکر دلیل کنار گذاشته میشود و با سه مطالعه دیگر که هیچ جزییاتی در مورد آنها مشخص نیست جایگزین میشود؟ و چرا تمام درخواستها برای گفتگوی علمی دو طرف و حل اختلافات رد شده یا بیپاسخ میماند؟
چرا درخواست روسیه و José Bustani برای دعوت از بازرسان OPCW و ارائه نظرات و نتیجهگیریهایشان به صورت آزادانه و مستقیم به شورای امنیت با مخالفت آمریکا مواجه میشود؟
اشرف غنی یک رئیس جمهور ترسو و طمعکار بود . عطای کشورش در ازای چند پول ماشین رها کرد و به لقایش بخشید . این استدلال درستی نیست و مغالطه است که بگوئیم چون او نماند پس طالبان بر حق است و
این حرف درست است ولی حالا که نمانده نمیشود با این رفتن طالبان را تطهیر کرد.
چیزی که ما دیدیم در صدا و سیما محکوم نمیشود بالاخره اونها هم با آمریکا زد و بند دارند و فقط جای تخت نشین عوض شد. و ایران هم بنابر مصالح خود فعلا دست دوستی دراز کرده. و این که اشرف غنی بد بوده نباید ایران از بدتر حمایت میکرد ما طرف حسابمان مردم ستمدیده افغانستان هستند که قربانی منافع اشرف غنی و دار و دسته اش و طالبان و هم پیمانانش خواهند شد.