دانشگاه تهران
من کارشناسیم رو در دانشگاه تهران بودم یکی از ویژگیهای اونجا به نظر من نوسانات زیاده
مثلا یک استاد هست که در بین ورودیهای ما خیلی محبوبه و حتی دانشجویی داریم که هر پنچ درسی رو که با اون برداشته افتاده و باز هم از دانش بالا و کیفیت درس دادن اون تعریف میکنه اما ورودیهای سه چهار سال بالاتر به نظرشون کیفیت درس دادن این استاد اصلا خوب نیست
اساتیدی هستن که در کارشون خبرهاند و اساتیدی هم هستن که شایستگی کارشناسی رو هم واقعا ندارن
یکی از ویژگیهای دانشکده فیزیک این بود که پنچشنبه تعطیل بود و در روزهای عادی هم تا مثلا ساعت ۶ یا ۸ بعد از ظهر بیشتر حق نداشتی بمونی. یه ساختمون نوساز داشت که برای کسب درآمد به کلاسهای کنکور اجاره میدادن بعد این کلاسها پنچشنبه و جمعه هم فعالیت میکردن و هر کسی میتونست بیاد داخل چون نگهبان فکر میکرد که حتما میاد کلاس کنکور به جز خود دانشجوهای دانشکده که نگهبان میشناخت و میگفت شما حق ندارید برید.
من یک بار با یکی از اساتید دانشکده برق یه همکاری میکردم بعد اون یه کارت آزمایشگاه به من داد که من با اون یک بار ساعت سه شب از پردیس فنی خارج شدم و هیچ کس گیر نداد. این در دانشگاه تهران که در خیلی از خوابگاههای (حتی پسران) از نیمه شب به بعد قفل میشه خیلی عجیبه. بعد مجبور شدم برم کوی دانشگاه مهمون یکی از بچه های اونجا بشم
یکی دیگه از ویژگیهای دانشگاه تهران آپارتاید هست
مثلا ساعتی که دانشجوها میتونستن در دانشکده بمونن برای کارشناسی و ارشد و دکترا فرق میکرد
یا مثلا ارشد و دکترا سالن مطالعه جدا داشتن
یا مثلا در یکی از خوابگاهها یک طبقه به عنوان طبقه نخبگان نوسازی شد موکتها عوض شدن پنجره دوجداره شد و ماشین لباسشویی و ماکروویو و چایساز و فرش گذاشتن در حالی که پنچ طبقه دیگه همون وضع بود و تنها یه ماشین لباسشویی داشتن
چند تا دانشجو داشتیم که به مفاهیم فیزیک اهمیت میدادن و یه گروه راه انداخته بودن که هر هفته توش درباره سوالای مفهومی بحث میکردن من همه جلسات رو نبودم ولی اونهایی که بودم جلسات خوبی بود
چند سال قبل یک بار تهران یه طوفان شدید اومد ما یک درخت کاج خیلی بلند داشتیم که از ساختمون چهار طبقه دانشگاه بلندتر بود من اون موقع از پنجره سایت که تو طبقه چهارم بود چند بار دیدم که باد درخت رو بیش از ۴۵ درجه خم کرده اما بعضی تو اون طوفان بیرون مشغول فیلمبرداری از درخت بودن تا لحظات آخری که شکست و افتاد
در بحث هزینه هم به جز اجاره دادن دانشکده به کلاس کنکور تصمیمات جالب دیگری هم بود
مثلا یک بار یکی از مسئولین میخواست از دانشکده بازدید کند یکی از کلاسهای ساختمان نوساز بود که همیشه درش باز بود و مستقیما روبروی ورودی ساختمان بود. به دلایلی نامعلومی تصمیم گرفتند کلاس را دوباره رنگآمیزی کنند تمام کلاس را رنگ کردند به جز قسمتی از دیوار که پشت در بود
یکی از روسای دانشکده یک بار میخواست تابستان برای صرفهجویی دانشکده را کاملا تعطیل کند که نهایتا از خر شیطان پیاده شد و به کم کردن ساعت مجاز حضور دانشجویان در دانشکده رضایت داد
دانشگاه تهران هفتخوانهای زیادی دارد یکی از آنها گرفتن خوابگاه تابستانیست به خصوص اگر در این سیستم آپارتایدی دانشجوی کارشناسی باشی
سیاست کلی این است که دانشجوی کارشناسی نمیتواند خوابگاه تابستانی بگیرد مگر این که دانشجوی مهندسی باشد و در حال گذراندن دوره کارآموزی
من چند بار با کمک و پارتی استادی که در کارشناسی با او کار میکردم موفق شدم خوابگاه تابستانی بگیرم یک بار یکی از اساتید تربیت بدنی آمده بود برای چند تا از دانشجوهایش خوابگاه بگیرد کارشناسها میگفتند در دستورالعمل ما نیست و نمیشود او میگفت فلانی، فلان مدال آسیایی دارد، آن یکی فلان قهرمانی و … اینها برای تمریناتشان باید تهران باشند و به دانشگاه بیایند کارشناس میگفت اگر انقدر مهم هستند بروید برایشان هتل بگیرید او میگفت من باید معاون (فکر کنم سمت دقیقش یادم نیست) امور خوابگاهی را ببینم آنها میگفتند که فلان جلسه است و نمیآید او میگفت من تا خوابگاه نگیرم نمیروم بگویید حراست بیرونم کند بالاخره بعد از چند ساعت (واقعا چند ساعت) معاون از راه رسید و گفت دو طبقه از یه خوابگاه را دربست به آن استاد دادند نامه من را هم بدون تقریبا هیچ سوالی امضا کرد انگار فقط میخواستن ببینن کی چقدر سمجه و تنها ملاکشون همین بود
لازم به ذکره حداقل ۸۰ درصد خوابگاهها تابستون خالی هستند و هزینه ماهیانه خوابگاه تابستونی حدود دو برابر هزینه ترمی خوابگاه در طول سال بود
تحصیلات تکمیلی زنجان
وقتی که علی شاکری خیلی از تعریفها رو در مورد زنجان میکرد باورش راحت نبود
اینجا خیلیها زنجان بودن خودشون میدونن اونایی که نمیدونن تو زنجان هر ساعتی میتونید دانشکده باشید برای پسرها خوابگاه همیشه بازه خوابگاه تابستونی نه هزینه اضافی داره و نه حتی هیچ کار اداری لازم داره
یه بار یکی از اساتید تو کارگاهی که دانشجوها برگزار کرده بودن شرکت کرد
یه بار سال اول من توی اتاقی که تو کتابخونه هست مشغول کار با لپتاپم بودم یکی از اساتید زبان بعد از این که کلاس تموم شده بود با چند تا از دانشجوها که زبانشون ضعیفتر بود اومد اونجا که کمکشون کنه من یه مدت بعد رفتم شام بخورم وقتی برگشتم دانشجوها رفته بودن اما استاد مونده بود که مراقب لپتاپ من باشه بدون این که ازش خواسته باشم
اینجا کلی گلهای رنگارنگ داره (البته الان نه) اگرچه دانشجوهای دانشگاه تهران خیلی بیشتر در حیاط قدم میزدن
حدس میزنم خیلیها ترجیح میدن بیشتر در آفیسشون باشن
یه بار خواستم یه سوال مکانیک آماری از پروفسور کاردر (مولف یه کتاب آماری) بپرسم برای آخر ایمیل اومدم اسم خودم رو کپی پیست کنم حواسم نبود دوباره Prof. Kardar رو گذاشتم آخر ایمیل و فرستادم
البته سوتی زیاد دادم ولی خوب فعلا برای declassify کردنشون زوده