خیلی خوب بود که مسئله آب مطرح شد و البته خوب تر این بود که ما اونو با انرژی مقایسه کردیم.
به نظرتون چرا ما رتبه بندی برای صنایع و محصولات کشاورزی بر اساس میزان مصرف آب نداریم؟
مثلا بدونیم فلان شرکت صنعتی ما از لحاظ بهره وری مصرف آب مثلا رتبه تک ستاره داره. اینطوری اگه ما یه اشل کلی از منابع آب کشور داشته باشیم، میتونیم به هر صنعت یا محصول کشاورزی تو هر نقطه ای اجازه ندیم.
ببینید قبول دارم که این موضوع یعنی اضافه کردن یه سختی دیگه برای گرفتن یه پروانه تولید تو این اقتصاد فشل، ولی فقط تصور کنید که با صرف یه لحظه، و فقط یه لحظه، مسئولین کشور بیان صنایع و محصولات کشاورزی رو از لحاظ مصرف آب رتبه بندی کنند و مثلا به کارخونه هایی مثل کارخونه ذوب اهن اصفهان دو سال وقت بدن که یا باید تو دو سال از تک ستاره به چهار ستاره برسه یا مثلا به بنادر مکران کوچ کنه.
البته تو زمینه کشاورزی این رویه الان شروع شده، ولی خیلی موردیه. چون این قضیه باید حتی باغچه های خونگی رو پوشش بده تا مثلا تو شهرهایی مثل ارومیه آدمها نیان همین طوری اطراف دریاچه ارومیه باغچه بزنن با چاه غیر مجاز!
کشاورزی ما هنوز سیستم سنتی هست که درش اطلاعات از پدر به پسر منتقل میشه. بعید میدونم چنین اطلاعاتی به صورت علمی در دسترس باشه. وضعیت صنعتمون هم که طوری هست که در آمار مصرف آب، حتی اسمی هم از صنعت نمیاد.
با چنین شرایطی فکر میکنین وجود استاندارد، کار استانداردی باشه؟
ببینید در مورد کشاورزی ما میتونیم کشاورزی رو به دو قسمت تقسیم کنیم: یکی خانوادگی و اون یکی تجاری.
منظورم از کشاورزی خانوادگی زمینهایی کمتر از یک هکتاره که مثلا یه کشاورز توش یه باغ کوچولو زده و ته تهشم برسه بتونه یه نیسان محصول بفرسته بازار میوه و تره بار. این نوع کشاورزی خیلی آسیب زا نیست، چون صاحبانش معمولا کشاورزی شغل دومشونه و غالبا هم کشت غالب منطقه رو دنبال میکنند.
اما میرسیم به کسانی که کشاورزی شغل اصلیشونه و این افراد غالب رو میشه با زمینهایی بالاتر از یه هکتار و تولید محصول در اشل زیاد تعریف کرد. در مورد این افراد از سه سال قبل طرحی مطرح شد به نام آمایش سرزمینی که بنا به میزان آب کشور تو نقاط مختلف، تولید یه محصول ممنوع یا آزاد میشد. بنا به همین چهارچوب برنج کاشتن تو استان گلستان و اصفهان ممنوع شد و مقابلش ایستادگی شد. این طرح اثرات خوبی داشت.
اما در مورد صنعت: یه مثال، ما تو استان اصفهان منابع آبی خیلی کمتری نسبت به مثلا استانهایی جنوب کشور داریم. از طرفی بیشتر کارخونه ذوب آهن هم تو همین استانه. نتیجه: دو سال قبل کشف شد که از طرح چشمه زاینده رود یه تونل مخفی برای آبرسانی به ذوب اهن وصل شده بود.
حالا بیاییم یه دو دو چهارتا کنیم: فرض کنید که این فشار رو صنایع ایجاد بشه؛ یا میتونند از فاضلاب خونگی که بنا به شرع بلافاصله قابل استفاده نیست، برای این مصارف صنعتی استفاده بکنند. که این می طلبه اون شرکت هم برای تامین آبشون روی این موضوع سرمایه گذاری بکنن؛ یا نه اصلا فرض کنید تصمیم به انتقال صنایع آب دوست به سواحل مکران گرفته بشه. به جاش در اصفهان به کشاورزیی با همون منابع آبی صنایع بها داده بشه.
شاید اولش هزینه هاش خیلی توی چشم باشه، منتها اولا چون اصفهان مرکزه؛ انتقال محصولات کشاورزیش به سایر نقاط کشور توام با تخریب کمتر محصولات کشاورزیه (مدت زمان انتقال کمتره) و ثانیا میشه با فراهم کردن سرمایه گذاری خارجی بخشی از جمعیت که به واسطه بی آبی از سواحل مکران به نقاط مرکزی اومدن رو به همون نواحی انتقالشون داد.
همین موضوع در مورد سایر صنایع هم میشه در نظر گرفت منتها قبل از هر چیزی باید این مطالبه ایجاد بشه.
یه ماشین حساب هم برای تخمین این ردپای آب موجوده که بعضی اطلاعات شخصی رو بهش میدی و بهت میگه وضعیتت نسبت به سایرین در بخش های مختلف به چه شکلی هست.
با توجه به داده های جهانی فکر میکنم به راحتی بتونیم برای صنایع و بخش های مختلف چنین استانداردی رو به دست بیاریم یا تخمین بزنیم و بعد به مرور تقویتش کنیم.