الهام از اتفاقات یک برنامه ی کوهنوردی برای ارتقای تعاملهای اجتماعی

حضور فرد یا افرادی که سکوت جمع رو بشکنن و با جرقه ای یخ ها رو آب کنن و البته کمی از خودشون مایه بذارن خیلی اثر داره مثل حوریای تجربه شما
آدما معمولن تو چند نفر دور و برشون دسته دسته با هم جور میشن اما کسایی هستند که همه جمع رو یکی میکنن و هم آهنگ و این تو کارهای اجتماعی خیلی مهمه.

4 پسندیده

#تجربه
وقتی این موضوع خوندم یاد تجربه بچگیم افتادم که وقتی با مامان سوار اتوباسای خط واحد می شدیم و روی دو تا صندلی می نشستیم، بعد از اینکه اتوبوس شلوغ می شد و آدمهایی سرپا بودند، مامان از من می خواستن که اگه دوست دارم روی پاشون بشینم تا یه نفر دیگه بتونن کنارمون بشینن. منم قبول می کردم و یک نفر می اومد کنارمون می نشست و یادم میاد که اغلب یه شکلات هم به رسم تشکر بهم جایزه می دادن! :blush:
معمولا این طور کارها رو از مشاهدات و تجربه هام و یا از توصیه های دینی یاد می گیرم و هر چه بیشتر تو دور و برم این جور کنش ها رو ببینم، بیشتر یادشون می گیرم.

4 پسندیده

این نکته مهمیه. ترس از آینده و در کنار اون ترس از تقلب (کسی که چیزی تقسیم نمیکنه ولی همه چی میگیره)، مهمترین مانع واسه این اتفاق توی جامعه است. نزدیک قله، اطمینان بیشتر شده و خیلی نگرانی برای آینده وجود نداره، ولی در جامعه مشکل اینه که حالت نزدیک قله خیلی کم پیش میاد.

5 پسندیده

با توجه به اینکه من هم خودم جزو همین برنامه یاد شده بودم. لازم میدونم که یه سری توضیحات راجع به این موضوع خدمتتون بدم:

  1. اینکه 1 نفر شروع کننده این جریان بوده (تقسیم مواد غذایی با همه) سطحی نگری است. ایشون یک Tradition رو اجرا کردند که از برنامه های قبل به ارث برده بودند همچنان که من اولین بار این حرکت رو 5 سال پیش وقتی که اولین بار با این گروه رفته بودم مشاهده کردم. از اون زمان نفرات زیادی به گروه اضافه و کم شده اند ولی یک خط اصلی فرهنگی همچنان ادامه دارد و بصورت توزیع شده و همانند پدیده هایی که در Swarm intelligence مشاهده میکنیم بدون وجود رهبری خاص این جریان ادامه پیدا میکنه.

  2. تجربه فوق العاده دیگری که من در این سال ها تجربه کردم این بود که پیوستن به یک گروه و قرار گرفتن در موقعیت های دشوار عکس العمل های شما رو متحول می کنه! ابتدا شما سعی می کنید طبق روال زندگی معمول خود چاره ای برای خود بیاندیشید سپس با مشاهده نفراتی که پی خود نیستند و با فداکاری منافع جمع رو برآورده می کنند می فهمید که اتفاقا استفاده از جمع و چاره جویی جمعی گاهی اوقات آرامش روحی و روانی بیشتری به شما میدهد هرچند انرژی بیشتری از شما بگیرد. این تجربه می تواند به عنوان نوعی درمان هم مطرح باشد یعنی قرار دادن نفراتی که دارای مشکلات رفتاری، اجتماعی و ارتباطی هستند در گروهی مثل گروه کوه نوردی و دادن فرصت به آنها تا رفتار درست را در موقعیت های مختلف ببینند و الگو برداری کنند.

  3. خطوط فرهنگی دیگری هم می توان ذکر کرد: جمع کردن زباله از طبیعت، جدایی از جایگاه اجتماعی در زندگی روزمره و پیوستن به گروه، اجرای استند آپ کمدی خیلی قبل از اینکه در تلوزیون و رسانه این قبیل اقدامات متداول گردد، اجرای مسابقه های جذاب بدون توجه به محدودیت های خود ساخته و یا تحمیلی … .

7 پسندیده

این نکته فوق العاده ای هست. در واقع امروزه اونقدر جامعه های انسانی بزرگ و پیچیده شده که خیلی وقتها ادمها نمیتونن اهمیت خیلی از مسائل رو نمیتونن ببینن. بودن توی یه جمع کوچکتر که برای مدت زمانی چن روزه وابسته به فعالیت گروهی هست، حس اهمیت مسائل اجتماعی رو به آدما منتقل میکنه.

2 پسندیده

از توضیحات ارزشمند ar_1364 سپاسگزارم و در تایید نکات ایشون، باید بگم که:
در گروه های کوه نوردی یک سری قوانین و مقررات نانوشته وجود داره که بدون هیچ ضمانت اجرایی (برخلاف قوانین جاری جامعه؛ تنبیه در صورت عمل نکردن به قوانین) حفظ و رعایت میشه و با این که ممکنه اعضای گروه در سفرهای مختلف تغییر کنند، همچنان اعضای به قوانین پایبند هستند. به نظر می رسه که این قوانین حکم اجرایی دلی و خودخواسته دارند. قوانینی مثل تقسیم کارها (جمع کردن هیزم و آشپزی و دم کردن چایی و …)، کمک کردن اعضا به هم برای عبور از مناطق صعب العبور، ماندن تعدادی از اعضا در کمپ برای کوه پیمایی سایر اعضا، تلاش همه اعضا برای لذت بخش بودن سفر برای همه و …
از مزایای بزرگ کوه نوردی این هست که برد و باخت در اون معنی نداره و برد واقعی گروه زمانی هست که همه گروه به سلامت به قله برسند و رسمه که کوهنوردها دست در دست هم، قدم آخرو رو قله می ذارن. این مهم همدلی و اتحاد بزرگی رو در دل اعضا ایجاد می کنه. به نظر می رسه هدف در گروه های کوه نوردی به صورتی صحیح و کامل تعریف شده و پایبندی اکثریت اعضا به قوانین ضمانت بقا و رشد قوانین خواهد بود.

2 پسندیده

تجربه های بالا جالب بودن، و شنیدنی. طراح‌ها از چنین تجربه هایی استفاده میکنن برای طراحی ابزارها و یا لحظاتی که تعاملات اجتماعی رو بهبود میدن:

  • طراحی درهای نوشابه‌ برای افزایش برهم کنش اجتماعی توسط کوکاکولا که یه نفری نمیشه بازش کرد. در نتیجه افراد برای باز کردن در نوشابه شون لازمه حتما با یکی دیگه وارد تعامل شن.
    قشنگی این طراحی هم تو ایده ش بوده و هم در زمان-مکانی که استفاده ش کردن، چنین بطری های نوشابه ای رو در زمان اغاز سال تحصیلی در دستگاه نوشابه فروش در دانشگاه قرار دادن. معمولا سال جدیدی ها تو دانشگاه نیاز به بهونه ای برای تعامل دارن :slight_smile: .

  • نیمکتهای «سلامِ نسکافه»، که طراحی ای هستن از یه نیمکت در محل عمومی جلوی دکه های نسکافه. معمولا افراد روی دو سر نیمکت میشینن و این نیمکت بعد از زمان کوتاهی شروع میکنه به جمع شدن :)! طوری که دو نفر که پیشتر در فاصله ی یه متری از هم بودن به فاصله ی چند سانتی از هم میرسن و خود به خود یه لبخند تحویل هم میدن.
7 پسندیده

فکر می‌کنم اینجا یک فرض اشتباهی در جریانه و اون مقایسه جامعه کوهنوردا با جامعه بزرگتری مثل یک دانشگاه و یا یک شهره. پدر من یک کوهنورد حرفه‌ایه. وقتی نگاهی به دوستان کوهنوردش می‌کنم، بیشترشان از قشر ثروتمند و کم دغدغه جامعه هستند. اصلا تا به حال ندیدم که یک کارگر با حقوق یک میلیون تومان همراه آن‌ها باشد. همگی یا پزشک هستند یا مدیر یا استاد دانشگاه و در بدترین حالت سرهنگ بازنشسته‌اند. به عبارت دیگر همگی بالای خط فقر هستند.

البته یکی از دلایلی که به ذهنم می‌رسه اینه که شرایط سخت آدم‌ها رو به هم نزدیک‌تر می‌کنه. برای مثال شنیده‌ام که مردم ایران در زمان جنگ به هم نزدیک‌تر بوده‌اند.

4 پسندیده

با اینکه جامعه کوهنوردا از جامعه ی بزگتری مثل افراد یه شهر، قابل قیاس نیست موافقم؛ یعنی شاید این قدر راحت نشه مسئله رو به دنیای بزرگتری تعمیم داد. ولی نه به دلیل سطح رفاه زندگی، بلکه به دلیل خلق و خوی مشترکی که معمولا افراد کوه نورد و یا طبیعت دوست ها دارن. در این مورد دوستان زیادی دارم که لزوما درامد بالا نیستن، ولی به برنامه های کوهنوردی شون میرسن.

در عین حال، فکر میکنم چنین روحیات مشترکی رو میشه در افراد یه دانشگاه و یا یه شهر هم پیدا کرد:

مثلا کسانی که میومدن دانشگاه علوم پایه یه تیپی بودن و یا بچه های شریف یه تیپ غالبی توشون هست. و یا مردمی که تو تهران هستن یه وجه اشتراکی در اکثرشون یافت میشه.

برای همین فکر میکنم مسئله همچنان مقیاس پذیر هست، ولی با تعریف قیدهای مناسب و پیدا کردن وجه اشتراک و بعد کمک گرفتن از این اشتراکات در تقویت تعامل های اجتماعی-انسانی.

جالبه که ما همیشه با هم توی یه چیزی وجه اشتراک دارم ولی بعضی وقت ها به سراغ اشتراکاتمون میریم و بیشتر دنبال پیدا کردن وجه تمایز هامون هستیم.

سوال

چجوری میشه به جای وجه تمایز به وجه اشتراکمون رجوع کنیم؟

2 پسندیده

چه سوال خوبیه این! :+1:

به نظرم وجه اشتراک میتونه باعث شروع یک تعامل باشه، یا همون جذبه ای باشه که ادم ها رو دور یک میز گرد میاره، و بعدش این تمایزهاس که میتونه باعث رشد بشه.

با توجه به نظرم میخوام پرسش جدید بندازم وسط:

پرسش

چه جوری میتونیم وجه تمایزها رو راحت تر بپذیریم؟
چه جوری میتونیم ارتباط ها رو حول وجه تمایزها تقویت کنیم؟ (یعنی در یه تعامل اهمیت وجه تمایزها نمایان باشه و بمونه).

3 پسندیده

بعد از خوندن تجربیات اولیه و بعد نظرات و تجربیات بعدی، یاد این تد 12 دقیقه ای افتادم. سایمون سینک به عنوان تئوریسین مدیریت و رهبری مشهوره اما به نظر من کمی شبیه این افراد موفقیت باز هست. البته من سخنرانی هاش رو دوس دارم و برام الهام بخش هستن. به نظرم رسید وجوه مشترکی بین محتوای این سخنرانیش و اونچه اینجا مطرح شده هست.

1 پسندیده

این اتفاقات را معمولا در گروههایی با هدف های مشترک میتوان دید و قابل بسط دادن به افراد یک جامعه بدون وجه مشترک نیست. شروع یک حرکت در جامعه را میتوان با “هسته گذاری” سرعت بخشید. واژه هسته گذاری را از علم کریستالیزاسیون عاریه گرفتم در کریستالی کردن مانند درست کردن شاخه نبات ثابت شده چنانچه ار یک هسته اولیه استفاده بشه فرایند کریستالی کردن سریعتر رخ داده و کریستالهای برزگنری شکل میگیرد مانند همان نخ که وسط نبات هست! (در این جا عمل حوریا هسته گذاری است) گاهی شرایط نیز سرعت و کیفیت تشکیل کریستال بهتر میکند مانند گرما در تهیه نبات یا نزدیکی به قله در این مسئله. البته این مثال قابل تعمیم به خیلی مسایل اجتماعی دیگر می باشد.

4 پسندیده

خیلی باحال بود که از علم شیمی کمک گرفتین برا توصیف این اتفاق :heart_eyes: ممنون.

در کریستالیزاسیون، هسته اولیه چه حداقل‌هایی رو لازمه داشته باشه؟ ایا هر چیزی میتونه یه هسته باشه؟ خصوصیات لازم و کافی براش چی هستن؟

شاید بشه با فهم یه فرایند راحت‌تر مثل کریستاله شدن، یه تعامل پیچیده‌ی انسانی رو بهتر درک کرد.

3 پسندیده

من چند باری طرح مساله رو خوندم اما دقیق نفهمیدم

اینکه آدمهایی که اجتماعی نبودن ولی با گذشت زمان حاضر به تعامل اجتماعی شدن و در شرایط سخت به دیگران نزدیک شدن طرح سواله ؟؟

معمولا برای افراد غریبه سخته سریع با هم گرم شن و صمیمی. حتی اگه این افراد یه چیز مشترک، مثل سفر کوه در این تجربه، داشته باشن باز هم اُخت شدن افراد با هم به راحتی اتفاق نمیفته.

راه حل بعضی شرکت‌ها مثل نسکافه یا کوکاکولا برای چنین مشکلی، طراحی بعضی ابزارها بوده که در این پاسخ لینکش گذاشته شده. در سفر کوهنوردی ما کاتالیزور گرم شدن افراد با هم یه خوراکی کوچیک، یه قاچ سیب، بود. صورت سوال اینه که دیگه چه کاتالیزورهایی برای تعاملات اجتماعی و گرم شدن افراد با هم میشناسین؟

2 پسندیده

فکر میکنم بازی ها در حین چنین سفرهایی میتونه نقش همون کاتالیزوها رو بازی کنه

2 پسندیده

من تجربه های مشابه خیلی زیادی داشتم در این زمینه. گاهی چیزها و تغییراتی دیدم توی ادم ها که هیچ وقت روی زمین نمی دیدیم. بعضی وقتا ذهنم رو در گیر میکرد. یه روزی نشستم همه چیزایی که دیده بودم رو آوردم روی کاغذ و نوشتم. بعد نوشتن برای خودمم جالب بود که شبیه یه مرام و مسلک بود رفتار آدم ها توی کوه. نخصوصا حرفه ای هاشون. بعد اسمش رو گذاشتم مرام کوهنوردی. اینجا می تونید جزییات این مرام کوهنوردی رو بخونید:

مرام کوهنوردی، قانون نانوشته

2 پسندیده

این نوشته خلاصه‌ای از موضوعی پربازدید، در محیط نوآوری بازِ پادپُرس است. راهبران پادپُرس، برای سهولت دسترسی شما، این جمع‌بندی از پاسخ‌ها را فراهم آورده‌اند.اگر مایل به بیان تجربه خود در این موضوع هستید، ثبت‌نام کنید.

کوهنوردها، دست در دست هم، قدم آخر رو روی قله می‌ذارن

جامعه‌های انسانی امروز، به قدری پیچیده شدن که آدم‌ها اهمیت فعالیت‌های اجتماعی رو به تدریج فراموش کردن. یکی از راه‌های رشد و ارتقاء افراد در جامعه، پیوستن به گروه‌های کوچک برای مدت‌زمان چند روز و تجربه موقعیت‌های مختلف در فعالیت‌های گروهی است. فعالیت‌های اجتماعی گروهی، به عنوان فرایندهایی آموزشی شناخته می‌شن که افراد در اون‌ها از طریق مشارکت‌های داوطلبانه، به رشد فردی و تطبیق بهتر و موثرتر با جامعه می‌رسن و علاوه‌ بر این، از مشارکت داوطلبانه به عنوان ابزاری برای رسیدن به یک هدف مطلوب جمعی استفاده می‌کنن.

چاره‌جویی جمعی، یکی از نتایج پراهمیت این فعالیت‌های اجتماعی است. یاد می‌گیریم که خرد جمعی، اگرچه که ممکنه انرژی بیشتری از ما بگیره، در عوض آرامش روحی و روانی بیشتری برای ما به همراه داره. در کوهنوردی، استفاده از خرد جمعی و تلاش برای برآورده کردن منافع جمع، به طرز چشمگیری نمود پیدا می‌کنه. شاید به این خاطر که شرایط سخت، که تو این مثال رسیدن به قله است، آدم‌ها رو به‌ هم نزدیک‌تر می‌کنه. شاید هم به دلیل خلق‌و‌خوی مشترکی که معمولاً کوهنوردها و طبیعت‌دوست‌ها با هم دارن.

ساز و کار تعامل‌های اجتماعی در گروه‌های کوهنوردی

یکی از ویژگی‌های مهم کوهنوردی اینه که برد و باخت در اون معنایی نداره. برد واقعی گروه زمانی معنا پیدا می‌کنه که همه گروه به سلامت به قله برسن، و رسمه که کوهنوردها دست در دست هم، قدم آخر رو روی قله می‌ذارن. به‌ نظر می‌رسه که هدف در گروه‌های کوهنوردی به صورت صحیح و کامل تعریف شده و پایبندی اکثریت اعضا به قوانین، ضمانت بقاء جامعه و رشد قوانین خواهد بود.

در گروه‌های کوهنوردی، معمولاً یه‌سری قوانین و مقررات نانوشته وجود داره که بدون هیچ ضمانت اجرایی، توسط اعضاء حفظ و رعایت میشن. تقسیم کارها، کمک به‌ هم برای عبور از مناطق صعب‌العبور و تلاش جمعی برای لذت‌بخش بودن سفر، نمونه‌هایی از این قوانین نانوشته و خودخواسته هستن.

با این‌حال، عده‌ای باور دارن که وجود یک هدف مشترک یا وجه اشتراک، برای بوجود اومدن چنین اتفاقاتی در جامعه ضروریه، و نمی‌شه این مدل‌ها رو به جامعه‌های بدون وجه اشتراک تعمیم داد.

  • وجه اشتراک‌ها انگیزه تعامل، وجه تمایزها زمینه رشد فرد و جامعه

وجه اشتراک می‌تونه باعث ایجاد یک تعامل بشه، اما بعد از اون این وجه‌ تمایزهاست که باعث رشد افراد می‌شه. بهتره بپرسیم؛ «چه کنیم که بتونیم وجه تمایزها رو راحت‌تر بپذیریم و در تعامل‌های اجتماعی، در جهت مثبت از اون‌ها بهره بگیریم؟»

یک حرکت اولیه یا «هسته‌گذاری» هم می‌تونه زمینه شروع تعامل‌های اجتماعی باشه. این حرکت اولیه ممکنه از طریق بخشیدن چیزی یا محبت به دیگران، پیش‌قدم شدن برای ایجاد شور و شوق در جمع و یا از راه‌های دیگه، ایجاد بشه. در داستان کوهنوردی ما، حوریا، نقش هسته‌گذاری اولیه رو ایفا کرد.

  • طراحی‌های نوآورانه‌ای که منجر به تعامل اجتماعی می‌شوند

طراح‌ها، با استفاده از تجربه‌های مربوط به تعامل‌های اجتماعی، این نیاز رو در جامعه‌های مختلف کشف می‌کنن و ابزارهایی رو برای پاسخ به این نیازها، طراحی می‌کنن.

کوکاکولا، درب نوشابه‌هایی رو طراحی کرد که فقط به کمک درب یه نوشابه دیگه باز می‌شن.

نسکافه، نیمکت‌هایی رو طراحی کرد که وقتی دو نفر در دو طرفش بشینن، به‌کمک صندلی کم‌کم به هم نزدیک می‌شن.

شما چه طراحی‌های دیگه‌ای برای ارتقاء تعامل‌های اجتماعی سراغ دارید؟

3 پسندیده

رفتن به کوه البته به روش عرفش -درغیرعرف بدجوری امکانات همراه میکنن یا میکنیم- برام عین یک تمرین تشکیلاتیست.

اگر همه از هدف شناخت درست داشته باشند، اگر حس بودن در کنارهم براشون به مرحله عینی رسیده باشه و روی کمک همدیگه حساب کنن، قشنگ میشه. اصلا بنظرم اگر جامعه سربه هوا بشه و به حاشیه ها بی توجه بشن انگار همه دارن میرن کوه

2 پسندیده