اگه منظورت از تکامل زیستی اون چیزایی که داروینسیت ها ونیو داروینیست ها میگن ! هیچ ربطی به اعتقاد نداره! دقیقا به نظر من سوال بدیه حتی چون نگاه کن مثل این میمونه که بگی : من اعتقاد دارم که اصول موضوعه غلطن! دمت گرم اعتقادت خوب ولی اعتقاد تو ربطی به علم نداره ، چند وقت پیش یه همایش خفن دوروزه در زمینه ی تکامل تو دانشگاه تهران برگزار شد و توش این هم جواب داده شد ولی اگر خواستی در این زمینه بیشتر بدونی که چرا این سوال غلطه که
میتونی رجوع کنی به کتاب درآمدی معاصر بر فلسفه زیست شناسی نوشته ی : آلگزاندر روزنبرگ. دانیل دبیلو مک شی ترجمه ی پریسا صادقیه نشر پیام امروز
یه بحث مفصل و جذاب درمورد تکامل داره کل کتاب
رضا جان نوشتم بحث آزاد، که بیایم شروع کنیم راجع بهش حرف بزنیم!: ))
من میخام راجع بهش بیشتر بدونم، ولی بیشتر میخام بقیه راجع بهش بیشتر بدونن. مخصوصن کسایی که رشته یا شغل یا دغدغه شخصی شونو شامل نمیشه.
خیلیها هستن که سعی دارن اعتقادات رو با علم پیوند بدن. برای مثال بخش بزرگی از دانشجوها و جامعه روحانیت را دیدهام که پدیدههای علمی را به احادیث و قرآن پیوند میدهند برای این که حقانیت دین را ثابت کنند. یادم میاد در دوران لیسانس استاد درس اخلاق از مفهوم فوتون استفاده میکرد تا غیبت طولانی امام زمان را توجیه کند. هر چند به نظرم چنین کارهایی فقط به خود دین لطمه میزند.
بدون شک علوم تجربی کاملا مستقل از دین و اعتقادات هستند. اما بعضی از علوم انسانی میتوانند تا حدی متاثر از اعتقادات باشند. برای مثال فلسفه اخلاق اسلامی با معنی است در حالی که فیزیک یا ریاضیات اسلامی کاملا بی معنی است.
در مورد تکامل به قول ریچارد داوکینز:
تکامل دیگر یک نظریه نیست بلکه یک حقیقت است.
این شامل من میشه! و پس با اجازه ت با خیال راحت وارد بحث میشم و تصور عامیانه م از تکامل رو میذارم اینجا به قصد چکش خوردن:
یه جورایی هر چی در مورد موجودات زنده ی اطرافم نمیفهمم، اول ربطش میدم به تکامل!
مثلا جواب به سوال «چرا هر حیوونی فقط به بعضی صداها حساسه؟» رو هم اولش فکر میکردم بهتره ربطش بدم به تکامل! مثلا یه داستان تخیلی که میشه باهاش به همین سوال حساسیت حیوونا پاسخ داد این شکلیه: اولین دسته انسان هایی که سگ دیدن، شروع کردن به جیغ زدن(یه صدای تیز!). و بعضی از این سگ ها که کنجکاوتر بودن، با جیغ به انسان جیغ-زن نزدیک شدن، و انسان که دیده خطری از این سگ ها نمیرسه شروع میکنه به غذا دادن بهشون و اینجاس که این سگ ها نسبت به سایر سگ های قبیله که حساسیتی به جیغ نداشتن برتری نسبی پیدا میکنن و اینا بقاشون تضمین میشه!
سوالایی که الان دوست دارم راجع به تکامل زیستی بیشتر درباره ش بدونم:
چرا نظریه تکامل، یه نظریه س؟ و نظریه های مقابلش/رقیبش چی هستن؟
برداشت من از نظریه (یا تئوری) یه سری فرضیه س که با شواهد علمی کافی تایید میشن، ولی برای توصیف اون شواهد علمی، یکتا نیستن و در ضمن هر مشاهده در همون حوزه رو نمیشه باهاش توصیف کرد. یعنی نظریه های رقیبی هم هستن که میتونن قسمتی از اون شواهد + بعضی شواهد دیگه رو توصیف کنن.
کی میتونیم بگیم فلان مشخصه در سیر تکامل در فلان جاندار ایجاد شده؟ ایا چنین کاری حدودی داره؟
خوب چون قید «مخصوصن» رو بکار بردید معلوم میشه متخصصین امر(از جمله خودم )هم صلاحیت شرکت در این بحث رو دارند!در ضمن چون تاکید شما بر ارایه ی مفهومی ساده از این موضوع بود پس من هم خیلی به بحث های تخصصی وارد نمی شوم و تر جیح می دهم با پاسخ به نقل قول و بیان یک تجربه ی شخصی در بحث شرکت کنم:
شاید اگر گروهی از دین پژوهانی که البته در زیست شناسی دستی بر آتش دارند بدون در نظر گرفتن آنچه از پیش گفته شده یا دیگران می گویند دست به پژوهش هایی جامع بزنند،بتوانند درستی تکامل را به اثبات برسانند!چنانچه از گوشه و کنار شنیده ام که توانسته اند!شاید هم گروهی در آینده باشد که با استدلال هایی قوی تر از داروین،حرف های او را رد کنند!
تجربه ی شخصی
یکی از دبیران زیست شناسی ما که اتفاقا در این رشته به حق می توان گفت استاد هستند و در عین حال در موضوعات دینی و فلسفی دستی از دور بر آتش دارند،یک روز بحث فرگشت و آنچه داروین می گوید را مطرح کرد و در انتها اضافه کرد که شخصی به نام ادنان اوکتار توانسته است آنچه داروین می گوید را در مورد انسان و با فسیل نقض کند!اول شوک شدیم بعدش هم شک کردیم!!دبیرمون هم گفت بفرمایید این هم مدارکش بروید و خودتان هم تحقیق کنید.جالب اینکه ایشان بسیار به این آقای اوکتار و مقالاتی که نوشته بود باور داشت!
در نهایت ما شاگردان ناخلف!این موضوع را با دبیر زمینمان هم در میان گذاشتیم که البته خیلی تعجب کرد.آنچه حاصل چند هفته تحقیق ما شد دقیقا خلاف گفته های دبیرمان بود!در انتها هم معلوم شد که این آقای اوکتار با استدلال هایی ضعیف و سطحی که کمتر پایه ای از علم حقیقی داشت توانسته بود گفته های خودش را منتشر کند.نتیجه ی تحقیق دبیر زمینمان هم همین شد و در نهایت هر طور که بود توانستیم معلم زیست مان را قانع کنیم یا لااقل ما فکر می کردیم که قانع شده!