نتونستم فقط به اکتفا کنم،احساس همدردی می کنم!
چون برای منم اتفاق افتاده اونم بیشتر از یکبار
البته خود اون استادا یا دبیرا هم انگاری دلشون میخواد یه جوری با دانشجو/دانش آموزشون برخورد کنن که پشت سرشون حرف بد باشه
یعنی خودشون هم میدونن حالا چه بهتر که یه جوری از خودمون بشنون
در ضمن ما هم مثل @Mehrdad_Roshan کارای زیادی کردیم از مداد پرت کردن به پنکه تو ابتدایی بگیر تا موارد غیر قابل ذکر در دبیرستان!
البته خداییش ما خیلی بچه های سر به راهی بودیم تا می گفتن بشین دست به سینه،اطاعت می کردیم!
فقط یک بار دست مون رو شد:
صندلی معلم مون از این پایه بلندا بود ما هم یه معلم داشتیم که هیچکی ازش خوشش نمیومد بس که بی ادب و بد اخلاق بود و البته از خود راضی(البته اکثر معلمای ما خوب بودن ها ولی این یکی نمی دونم چرا اینجوری از آب در اومده بود)
خلاصه ما هم پیچ های زیر نشیمن گاه استاد رو یه کم باز کردیم که وقتی همایونی جلوس نمودند از عرش به فرش نزول بفرمایند!
اما بد بختی یارو شستش خبردار شد و عاقبت اش قابل ذکر نیست!
بعدا فهمیدیم چند سال قبل همین بلا رو توی یه مدرسه دخترونه!سرش اورده بودن و از اون وقت هر موقع می خواسته بشینه رو صندلی،زیر چشمی می پاییدتش.
از مظلومیت دوران دبیرستان یه دهه هفتادی همین بس که به خاطر یه بدبختی که تمرینای ریاضیشو حل نکرده بود،کل کلاس مجبور شد تو حیاط مدرسه که اندازه یه زمین فوتبال بود به صورت کلاغ پر طی الارض کنه!
تازه خط کشا و چوبا رو نگو که تو مدرسه ی ابتدایی غیر انتفاعی!! هر وقت اومدیم شیطنت کنیم یکی ما مظلوما رو دید و به حسابمون رسید ولی اون شرور باالفطره،همونی که ما رو می شوروند هیچ وقت دستش رو نشد!