من معلم بودم. یکی از بهترین مدارس تهران.
سر کلاس یه دانش آموز با سرنگ وقتی پای تخته بودم به پشت من (دقیقا باسنم) آب می پاشید.
من دو بار هیچی نگفتم و فقط طوری رفتار کردم که من متوجه شدم ولی نفهمیدم کی بود. ولی بار سوم مچش رو گرفتم.
گفت کار من نبود، گفتم اگه سرنگ رو پیدا کنم از کلاس میندازمت بیرون ها. گفت نمیخواد پیدا کنید خودم میرم بیرون!!!
خب از شانس بدش اون مدتی بود که موی تای کار می کردم. چشمام رو باز کردم دیدم توی یه پوزیشن خیلی افتضاحی پام روی کمرش و دست راستش توی دستم هستش.
من رو از اون مدرسه بیرون کردن و جالب اینه که دانش آموز جلوی همه به من گفت بیرون وایستا دهنت رو سرویس می کنم !!!
خب منم تدریس توی مدارس رو گذاشتم کنار
من با تنبیه بدنی موافقم. هر چقدر هم روشن فکرانه نفی بشه. دوستان یه راه حلی پیدا کنید که از ابتدا، تربیت بچه اصولی باشه که با کلام بشه باهاش صحبت کرد.
من هیچوقت بخاطر تمرین ننوشتن و بخاطر نمره نگرفتن هیچ دانش آموزی رو حتی از لحاظ لفظی تنبیه نکردم.
من حتی بارها شده که وارد کلاس شدم و دانش آموزا به صحبتشون ادامه دادند و من رو جدی نگرفتن و من هم نشستم پای لپ تاپم و کارهامو انجام دادم تا اینکه خودشون گفتن آقا درس نمی دین؟؟؟
نمره؟؟؟؟ من جمله معروفی در تمام امتحان هام داشتم و اون اینکه اگر هوس تقلب کردین لطفا به برگه دوستتون نگاه نکنین به من بگین من تقلب رو میرسونم بهتون. اما اگر هیچی از اون سوال بلد نباشید درست نیست جواب بدین.
و واقعا بدون در نظر گرفتن تنبیه خیلی از بچه ها تقلب رو کنار گذاشتن و چیز بد و بی فایده ای می دونستن.
من بودم از کلاس می رفتم بیرون یک پارچ آب می آوردم، دفعه ی بعد که آب پاشید، پارچ آب و خالی می کردم روش
دقیقا گیر من اینجاس تنبیه فیزیکی برای دعوای دو تا بچه یا تکلیف ننوشتن و … که قطعا غیر اخلاقی و محکومه اینجا البته اگر جای او بودم به بیرون انداختن و گرفتن سرنگش اکتفا میکردم. ولی خب گاهی هم آدم از دستش در می ره امان از بچه ها ی آتیش پاره من یبار خوابیده بودم پتو هم روم بود خواهر زادم که چهار سالشه هوس بالش بازی کرد نزدیک ده تا بالش بهم انداخت
بعضی اوقات نابود عصبی میشم.
البته توی اون مدرسه اونقدر با بچه ها جور بودم که دو تا از دانش آموزام سر کلاس که میومدن چشمای قرمز و خمارشون رو هم با خودشون میاوردن.
یه بار بحث مواد مخدر و محرک رو باز کردم سر کلاس. و از ویژگی های شگفت انگیزش گفتم و در آخر ۱۰ دقیقه فقط نمونه های واقعی تباه شدن رو به بچه ها نشون دادم که چطوری یه حشیش ساده می تونه کاری کنه که در بلند مدت نتونی ۹ در ۸ رو محاسبه کنی.
جالبه اون دوتا بعدش اومدن کلی ازم سوال پرسیدن که چطوری میشه جلوی عوارض رو گرفت.
من هم گفتم زیر ۲۶ سالگی اگر مصرف کنید هیچ راه برگشتی نیست و ذهنتون و شبکه عصبی تون اتصالات غیر معمول برقرار می کنه.
ولی بعد از ۲۶ سالگی اگر مصرف کردید و … باید این الگو ها رو رعایت کنین تا ضرر کمتری داشته باشه.
خب اون دوتا ترک کردن. حداقل دیگه با چشای قرمز و خمار و دهن خشک و قیافه های بهت زده نیومدن سر کلاسم.
خب تا ۲۶ سالگی هم ایشاا… درگیر مسئولیت های فردی و اجتماعی میشن و میفهمن یه خوشی ۳ ساعته می تونه کل زندگی شون رو که ساختن به فنا بده.
البته این رو هم اضافه کنم یه مشاور و روان شناس خوب و طرفدار دانش آموز توی هر مدرسه ای لازم هست. و خب اون مدرسه سالی ۳۰ و اندی میلیون شهریه میگرفت و داشتند که توی این قضیه کاملا بچه ها رو حمایت کردند و فالو شون کردن.
البته بعدش اخراج شدم و دیگه نمی دونم چی شد.
توی کشورهای اروپایی، آسیای شرقی و آمریکایی، به محض این که معلم دستشو برای تنبیه بیاره بالا، همه گوشیهاشونو درمیآرن فیلم میگیرن و استوری میکنن تو اینستا