به نظرتون دکتری توی ایران به درد چه کسایی می خوره؟ و به چه دردهایی می خوره؟
بذارین جواب خودمو بگم. شاید شما هم نظر منو داشته باشین. بیشتر کسانی که توی ایران دکتری می خونن، بهترین اتفاقی که می تونه براشون بیفته اینه که هیات علمی بشن. بعد یه دفه می بینی انگار نصف بیشتر کسانی که ارشد خوندن، می خوان دکتری بگیرن. و بعدش باید مقاله بدن. و بعد یه عالمه مقاله تکراری یا بی فایده نوشته می شه. و …
سرجمع به نظرم میاد خیلیها اصلا لزومی نداره دکتری بگیرن.
و حتی همه آدمهایی که توی دانشگاه درس می دن هم لازم نیست دکتری باشن تا بتونن درس بدن.
ولی این سونامی دکتری، انگار خیلی وقته یقه ما رو گرفته و ول کن نیست!
یه مقدار به این بستگی داره که
- هدفتون از ادامه تحصیل و دکترا گرفتن چیه؟
- دوست دارین ده سال دیگه کی باشین و در چه حوزهای به چه کاری مشغول باشین؟
- اولویتهای الانتون چی هست؟
به نظرم درس خوندن تو ایران، جز سادهترین کارهایی هست که هر کسی میتونه انجام بده. چون مسئولیت خاصی در دوران تحصیل رو دوش آدم نیست و در ضمن تو فضاهای دانشگاهی به راحتی میتونین آدمهایی همفاز و همصدای خودتون پیدا کنین.
دکترا گرفتن هم بستگی به این داره که با چه هدفی انجام بشه. اگه عاشق تحقیق و کارهای پژوهشی هستین، و دوست دارین تجزیه-تحلیل یاد بگیرین، دکتراتون رو بگیرین. تا حد امکان هم طوری باشه که در مسیر دکترا گرفتن ارتباطات خوبی با فضای پژوهشی خارج از ایران ایجاد کنین. وگرنه بعد از دکترا احتمال داره دچار رخوت شین (فضای داخلی چندان رقابتی نیست و انتظار پژوهش خاصی از پژوهشگرا نداره و در ضمن اعتبار پژوهشی خاصی هم برای پژوهشگرا در دسترس نیست).
با بقیه جواب خودتون موافقم. برای خیلی از کارها و شغلهایی که داریم نیازی به دکترا گرفتن نیست.
به نظرم بیشتر به علاقه واقعی شخص بر می گرده. اگر دوست داره یه محقق بشه چراکه نه خیلی هم خوبه. اما اگر برای هیات علمی شدن می خواد که به نظر امکانپذیر نباشه. البته این معضل یه معضل جهانی هست و الان در دانشگاههای نسل جدید توصیه میشه افراد تحصیل کرده دنبال تاسیس شرکت و استارت اپ ها برن. من چند وقت پیش مقاله ای خارجی می خوندم که میزان شاد بودن یا نبودن و سلامت روان رو در سه دانشگاه اروپایی با معیارهای مطالعه کرده بود و در نتیجه گیری عنوان کرده بود که سالم هستند. خوبه که در کشور ما هم از این دست تحقیقات انجام بشه یعنی مطالعه سلامت روانی در بخش تحصیلات تکمیلی دانشگاهها. اینطوری داده های بیشتری بذای تحلیل در اختیار خواهد بود
این سوالیه که منم دارم.
ارشد یه مقطع واسط هست. نه کارشناسی نه کاملا متخصص! یجوری انگار تو پاگردی. اگه نمیخواستی بری بالا، چرا اومدی تا پاگرد؟
برای مثال، رشته ی خودم با ارشد و البته کارشناسیش، شغل خوبی براش نیست. پیشنهاد اساتیدمون این بود که برید بالاتر و بالاتر و جایگاه رشته رو ایجاد کنید! یه چیزی تو مایه های خط شکن!
ولی الان که دارم ارشدمو تمام میکنم، میبینم میلی برای ادامه ش ندارم و ایده آل من نیست و نمیتونم هم این صدای “چجوری قید این 6 سالو میزنی؟!” رو تو وجودم نادیده بگیرم.
رشته ی دیگه ای هم در مقطع دکتری وجود داره که خیلی محتواش برام جالبه و کشش زیادی بهش دارم. ولی اونم شواهد نشون میدن که چون جدیده و بسیاار کمه توی ایران، پسفردا مثل الانم درگیر مسئله ی بیکاری خواهم بود.
نه از اینجایی که هستم راضیم. نه از عاقبت دکتری مطمئن!
البته گاهی فکر میکنم باید یه مدت به روانم فرصت بدم. از ارشدم بگذره و بعد تصمیم سالمتری بگیرم!
من سال آخر دکتری هوش مصنوعی هستم. خیلی برای الانم تلاش کردم ولی تمام هدف هایی که باهاش تصمیم گرفتم دکتری رو شروع کنم از بین رفته چون توی کشوری هستم که هیچ ثباتی وجود نداره و نمی شه بلند مدت برای هیچ چیزی برنامه ریزی کرد. با دکتری گرفتن در بهترین حالت یک فرد با سواد آکادمیک و دید علمی هستین که فیکس ترین پوزیشن برای شما هیئت علمی هست. بجز هیئت علمی هیچ پوزیشنی فیکس شما نیست و باقی پوزیشن هارو می شه بدست آورد بدون دکتری. اما شانس جذب هیئت علمیشدن با شانس رهبر شدن شما تقریبا یکی هست (تقریبا شانس بسیار کمی هست). پس مجبورین جذب بازار کار بشین با سی و خورده ای سال سن! جذب نیروی کار بالای 30 سال برای هیچ کارفرمایی جذاب نیست. پس خودتون باید کسب و کار راه بندازین بدون دید کاری! چون دید شما آکادمیک و علمی هست و تجربه کار هم اونقدر ندارید. خلاصه بگم وقتی دکتری بگیرید در بین هم سن های خودتون در ایران بهترین ظاهر رو دارید اما با کمترین تجربه و درآمد و …
جدای همه اینها مگر اینکه رشته شما جوری باشه که در بازار آزاد بتونید شغلی رو به عنوان پژوهشگر یا شبیه به این پیدا کنید.
خلاصه اینکه هرکی با من مشورت می کنه شدیدا تشویق می کنم بره سراغ یادگیری مهارت و بدست آوردن تجربه تا اینکه ارشد و دکتری بگیره.
من دوست داشتم تا دکتری بخونم …چون بیشتر آدم های اطراف که پست خاصی داشتن دکتری داشتند.ولی من نمیخواستم بخاطر پست دکتری بخونم صرفا وقتی وارد رشتم شدم دیدم چقدر کارهای مفید میشه برای طبیعت کرد و میشه راهنمایی کرد و زمین رو از این گنداب زباله ها نجات داد اما خب من تا کارشناسی بیشتر نتونستم بخونم …بعنی ارشد قبول نشدم وفکر میکنم تلاشم کافی نبود که به ارشد برسم و بعد به دکتری.
اما سعی کردم تو این مدت خیلی مقاله و نوشته و اطلاعاتی که مربوط به طبیعت میشه رو پیگیری کنم و حدقل زبانم خوب بشه که بتونم به رشته م کمک کنم.
شاید یه روزی تونستم با تمرکز بیشتر درس بخونم و به دکتری برسم.
تو ایران تنها سختی که درس خوندن داره بنظرم مشکل مالی هستش ولی اگر بخوایم با کشورهای شرق آسیا مقایسه کنیم که چقدر زحمت میکشن و کار میکنن و هم درس میخونن میشه گفت که ایران درس خوندن یه جور پادشاهی کردنه.