این روزها حضور دو ناو آمریکایی و چهار بمب افکن بی ۵۲، در خلیج فارس وضعیت بحرانی و روی مرزی رو ایجاد کرده که به نظر میاد بسیار پرریسک باشه.
این داستان چرا به اینجا رسید؟ هدف دوطرف از این رویارویی چیه؟
نکته مهم اینه که در این رویارویی بسیار نزدیک، احتمال درگیری با حرکات کوچک بسیار بالا میره. صرفا خویشتنداری عناصر اصلی ماجرا مهم نیست. ممکنه یه حرکت ساده و سوء تفاهم شروع فرآیندی بازگشت ناپذیر بشه.
شما فکر میکنین نتیجه چه خواهد شد؟ هزینه درگیری برای دو طرف و منطقه چقدر بالاست؟
و سئوال بسیار بسیار مهم:
آیا همیشه میشه به نمونههای گذشته استناد کرد و گفت اینبار هم چیزی اتفاق نمیوفته؟ چون هم وضعیت متفاوته هم بازیگران عوض شدن!
برای مشارکت تو این بحث فقط ۴۸ ساعت بعد از آخرین پاسخ فرصت دارین.
کاربرهای معتبر، که نشان پادپُرسی رو دارن، میتونن تو این گفتگو شرکت کنن.
این همه سال شعار مرگ بر امریکا
این همه فیلم از شجاعت ها و حسین فهمیده ساختن ها
این همه فرهنگ شهادت پروری
نتیجه فکر میکنید چی میتونه باشه
حتی اگه طرفین نیت جنگ نداشته باشن بالاخره یه شب عاشورایی چیزی یه جوون از خود بیخود شده ممکنه جنگی رو شروع کنه همه زیر ساخت های این سالها(هر چند اندک) به خاکستر تبدیل بشه.
توهم دانایی داشتن
توهم قدرت داشتن
چیزیه که برای شروع جنگ کافیه.
اگه جنگی شروع بشه چیزی نیست با یه سال تا ده سال ارامش به ایران برگرده
حدس میزنم به همین دلیل که شما این نکته رو هوشمندانه دیدین، طرف مقابلِ امریکا یعنی سپاه و ارتش ایران هم این رو میبینه. ایران وارد جنگ نمیشه مگه اینکه بردش قطعی باشه. و برا همین بعید میدونم این حرکت سرسی-طور، به جایی برسه و بتونه ایران رو تحریک کنه.
از اون ور خیلی چیپ به نظرم میرسه امریکا یه جنگ رو این طوری شروع کنه! امریکا تو جنگ عراق و افغانستان نشون داد خیلی پرروتر از این حرفاس! و اگه جنگ بخواد، طور دیگه و صریحتر شروعش میکنه!
این درسته که در کنار رجزخوانی، هر دو طرف تجربیات کافی در جنگ دارن که به سادگی وارد درگیری نشن. ولی نکته اینه که ممکنه این حرکت از جایی بیاد که در کنترل ایران نباشه ولی منسوب به ایران بشه. در شرایط بحرانی و بخصوص وقتی رابطه مستقیم و سریع بین دوطرف وجود نداره، همین میتونه برای یه فاجعه کافی باشه. یادمون باشه، یه گلوله در گذشته به جنگ جهانی منجر شده!
خوب نکته تکیه به تجربیات گذشته از همینجا میاد. این نکته هم میتونه خوب باشه و هم میتونه بد باشه.
نکته خوب اینه که آمریکا به سادگی وارد گود نشه و فهمیده باشه که هزینه بالاست. پس ممکنه آستانه تحریک رو بالاتر برده باشه.
ولی نکته بد اینه که همین هزینه بالا، باعث بشه که وقتی وارد جنگ میشه با شدت و قدرتی وارد بشه که مطمئن بشه که نیازی به هزینه در آینده نیست! این یعنی به تحرک ساده اکتفا نمیکنه و ممکنه در حدی ویران کننده تمام جنبههای ممکن رو زیر حمله بگیره!
چیزی که داستان رو پیچیده میکنه اینه که قطعا جنگ گزینه مطلوب هیچ کدوم از طرفین نیست ولی توافق هم گزینه مطلوب آمریکا نیست. چرا؟ چون تحریم ایران و هراس از ایران برای آمریکا سود خالص هست. فروش اسلحه به کشورهای خلیج فارس، اعزام ناو و نیرو با پول این کشورها، بازار برای نفت خودش و کشورهای خریدار اسلحه (پولی که در نهایت توی جیب خودش میره) و وجهه سیاسی داخلی برای دولت ترامپ به عنوان یه فرد سرسخت
نکته نگران کننده در این روزها که ممکنه عامل قوی باشه در بین همه این حرفها، بیتفاوتی بازار نفت به این تحرکات بوده. چون سیاست آمریکا بیشتر از هر چیزی به اقتصاد حساس هست و این بیتفاوتی عملا شانس طولانی شدن این مسئله رو بالا میبره.
واقعیتش اینه که روی حساب و کتاب قدیمی و حقوق بینالملل نمیشه حساب کرد. رکن اصلی برای حمله گزارش سرویسهای اطلاعاتیه که مخالف هرگونه درگیریاند، ولی عربستان و امارات دیوانهوار دنبال درگیریاند، جریان اخیر لیبی و شکستشون در سوریه و یمن همین رو نشون میده. ترامپ معاملهگره و شروع جنگ به معنای شکست انتخابات ۲۰۲۰ـه. ولی صدای ضدایرانی ها صدای غالبه. چند تا میزگردی که دیدم از کارنکی تا بروکلین واقعاً برنامههاشون ترسناکه.
در مورد ایران فقط رکنهای اقتصادی رو لحاظ کردم، فرجه مقام عالی به دولت رو به اتمامه. اروپا هم اینتکس رو اونقدر لفت داد که بعیده تا فرجه ایران به سرانجام برسه. ایران ۱.۵ میلیونش رو میفروشند یا نه؟ اینجا گفتم چرا احتمال درگیری درباره تنگه هست:
معمولا آمریکا پیش از شروع هر جنگی، تبلیغات رسانهای شدیدی میکند. این را در بمباران رسانهها درباره سلاحهای شیمیایی صدام و بشار اسد دیدیم. ادعاهایی که هرگز ثابت نشد. تبلیغات رسانهای به آمریکا کمک میکند که وجهه حق علیه باطل خودش را حفظ کند، اگرچه خلاف قوانین بینالمللی عمل میکند.
در این پروپاگاندای رسانهای کلیدواژههای مشخصی استفاده میشوند. به لطف رسانهها سلاح شیمیایی بار معنایی منفی پیدا کرده است به طوری که اگر کسی از آن استفاده کند مستحق نابودی است. اما بمبافکنهای آمریکایی بار معنایی مثبت دارند تا حدی که برخی آنها را منجی عالم بشریت میدانند.
رسانههای آمریکایی در سالهای اخیر کلیدواژههایی را درباره ایران استفاده میکند. به نظر من همه اینها میتواند برای آمادهسازی ذهن جهان برای حمله به ایران باشد
شروع کننده جنگ آمریکا است
تاریخ نشان داده که آمریکا معمولا شروع کننده یک جنگ هست و اگر تصمیم به این کار داشته باشد، به بهانه نیاز ندارد. با وجود این که ایران خویشتنداری کرده و باز هم میکند، آمریکا ممکن است به ایران حمله کند. در صورت حمله، جامعه بینالملل به صدور بیانیههای بی مصرف اکتفا میکند، همانطور که در موارد دیگر این کار را کرده است.
پاتک رسانهای
هر روز اتهام جدیدی علیه ایران مطرح میشود بدون این که هیچ کدام از اتهامهای قبلی اثبات شده باشند. متاسفانه رسانههای ایرانی توان و سواد کافی برای خنثی کردن این اتهامها ندارند. به نظر من تنها نقطه امید کنونی، وزارت امور خارجه ایران است که جلوی بسیاری از این اتهامها ایستاده است و با مصاحبههای مختلف سعی در روشنگری دارد.
من موافق این نیستم که رسانهها نقش مثبتی در این میدان بازی میکنن. در واقع تاکتیکهای اخیر آمریکا اونقدر همه رو درگیر کرده که کسی حاضر نیست چندان بهایی به این مسئله بده. الان دنیا بیشتر نگران جنگ تعرفهها هست تا درگیری در خلیج فارس، چون اون میتونه زندگی در تمام دنیا رو از نظر اقتصادی تحت تاثیر قرار بده.
وزرات امور خارجه بیشتر شبیه به یک روزنامه عمل کرده یعنی به قول شما روشنگری کرده! این ممکنه از نظر عامه مردم مثبت باشه ولی از نظر سیاسی نه مفیده و نه درست! ساختن چیزهایی مثل گروه ب یا مصاحبههای مفصل با رسانههای ضدترامپ در این شرایط چندان فایده سیاسی نداره.
در واقع مشکلی که از همون اول هم در مورد دولت حال حاضر وجود داشته این بود که همهی تخم مرغها رو توی سبد برجام گذاشته بود. هیچ پلن ب برای تحول و اداره مملکت ارائه نشد و صرفا ۵ سال گذشته تمام اقتصاد، سیاست و مدیریت مملکت منتظر بود که این به سرانجام برسه.
این تفکر غمانگیزیه، یه تیم فقط روی یک جنبه بسیار پُرریسک تمرکز کنه و در نهایت همون رو بهانه کنه برای همه مشکلات آینده. جدا از رنگ، این دوره ریاست جمهوری نه فقط نکته مثبتی در پی نداشته بلکه بسیار منفعل عمل میکنه. دنیای امروز دنیای نیست که شما ۵ سال مملکت رو تعطیل کنین به امید یه قرارداد. چیزی که بسیار بعید بود تحولی اساسی در اقتصاد بیمار ایران ایجاد کنه!
سئوال جانبی میتونه این باشه که در این سالها چه حرکتی غیر از دویدن دنبال برجام انجام شده؟ اگر که این حرکتها انجام میشد شاید الان هزینه رویایی از نظر بینالمللی برای آمریکا بسیار بالاتر میرفت. چه لزومی داشت که تمام وزارت امور خارجه ایران درگیر همین مسئله باشه؟ پلن ب چی بود؟
دقیقاً. تکلمۀ حرف شما عرض کنم که Spin Doctrine دیگه تأثیر زیادی نداره، این کارها برای زمان رسانههای Main Streamـه. نه عصر شبکههای اجتماعی.
مصاحبۀ ظریف در داخل با بولدشدن توسط صداوسیما و رسانههای اصلاحطلب سروصدا کرد، ولی بازخورد خارجیاش چی بود؟ افشاگری داشت؟ از نظر من که خیلی تأسف برانگیز بود، انگار دیگه اهرم قدرتی نداریم.
مشکل اینجا بود که برای برنامهریزیهای نصفهونیمه هم تره خورد نشد. طیبنیا چند کارگروه تشکیل داد، اصلاح قانون بانک مرکزی، اصلاح ترازنامه بانکها، مالیات عایدی بر سرمایه، اصلاح انرژی، تشکیل بازار بدهی برای عملیات بازار باز. برنامهریزی برای اصلاح بود ولی بعد برجام که بهترین موقع بود هیچ کاری انجام نشد. یا چیتچیان که میخواست قیمتها رو اصلاح بکنه تا بتونه ظرفیت برق کشور رو متناسب با نیازها افزایش بده، همهشون از یهجا خوردن: فرماندهی اقتصادی کشور، یعنی نوبخت و رئیسش.
در بخش نفت هم اگر بر سر قراردادهای نفتی اینهمه معطلی به وجود نمیاومد، با ظرفیت ۵ میلیون بشکه اوضاع اینجوری نبود، با کوچکترین تکونی نفت میرفت بالا ۱۰۰ دلار ولی الان سریع جای ایران پر میشه.
البته که نقش منفی بازی میکنند. نگاهی به cnn که رسانه دموکراتها است بیندازید. مدام در راستای تطهیر بمبها و جنگندههای آمریکایی عمل میکند. به نظر شما این چیز کمی است؟
من با تحصیلکردههای آلمانی زیاد صحبت میکنم. تمام دروغهایی را که میشوند به راحتی باور میکنند. معمولا اهل تحقیق و پرسو جو هم نیستند. تقریبا همهشان ایران را به عنوان یک خطر برای جهان و آمریکا را به عنوان منجی میشناسند. به نظر شما این مهم نیست؟
پلن ب در وزارت امور خارجه این بود که رابطه ایران با همسایهها بهتر شود که به نظرم شد.
اتفاقا من فقط تاثیرش را در رسانههای خارجی دیدم. این که اقلیت سبزهای آلمان و بعضی از دموکراتهای آمریکایی به این مصاحبهها توجه میکنند و واکنش نشان میدهند کم چیزی نیست.
اینکه نقش منفی دارن رو قبول دارم، پریروز توئیت رئیس اسبق میز ایران در پنتاگون رو میخوندم که میگفت بردن 1 پاترویت در مقابل برگردوندن 4 پاتریوت، یا B52ـهای که قبلتر هم در قطر مینشستند یا آبراهام لینکلنی که از قبل برنامهریزی شده بود که به منطقه بره، چیزی نیست که تبدیل به تیتر یک بشه و رسانهها نباید در دام بیفتن.
اتفاقا من فقط تاثیرش را در رسانههای خارجی دیدم. این که اقلیت سبزهای آلمان و بعضی از دموکراتهای آمریکایی به این مصاحبهها توجه میکنند و واکنش نشان میدهند کم چیزی نیست.
واقعیتش من اطلاع چندانی از سبزهای آلمان ندارم، و اینکه که چه اثری در هندسۀ سیاستخارجی دارند ولی از بابت دموکراتها تصور نمیکنم این مصاحبه نقشی داشته باشه.
پلن ب در وزارت امور خارجه این بود که رابطه ایران با همسایهها بهتر شود که به نظرم شد.
اتفاقاً این یهمورد رو من مخالفم. غیر از عراق که اون هم شرایط متفاوتی داره، با کی رابطهمون بهتر شد؟ چند ماه پیش داشتم مصاحبۀ محسن فروغی فرزند مرحوم محمدعلی فروغی [تاریخ شفاهی هاوارد] رو گوش میکردم، دیدم مسئلۀ ما با افغانستان همونه که بود. اصلاً انگار رهاش کردیم! بدترین سیاستهای ممکن رو در قبال افغانستان در پیش گرفتیم. حقابۀ هیرمند هنوز حل نشده! رابطه با پاکستان هم حتی با وجود نخستوزیری عمرانخان اینقدر فاجعهست. نهایت تلاشمون این بوده که در ائتلافی علیه ما نباشه، یا در جنگی حاضر. با اینکه اینهمه رابطۀ خویشاوندی و مذهبی و فرهنگی داریم. شما رابطۀ تاجیکستان و ترکمنستان با ایران در زمان هاشمی رفسنجانی رو میتونید با الآن قیاس کنید؟ آذربایجان مأمن موساد شده. با اینکه خویشاوندی عمیقی داریم. کشورهای کناره خلیجفارس هم همینطور. دیگه عربستان که گفتن نداره، برادران سفارتنورد کاری کردن که حالا حالاها نمیشه جمعش کرد، من نشنیدم از طرف مقامهای عالی عذرخواهی ساده ازشون بشه. نمیگم همهاش محصول دولت فعلیه ولی وقتی ادعای ارتباط بر اساس حسن نیت میکنه، نباید فقط بچسبه به اروپا. که الآن که سبدش تخممرغهاش شکسته، کاسۀ چهکنم چهکنم دستش بگیره. همین خویش و قومی، میتونه شبکهای باشه برای دور زدن تحریم، راهحلش هم باز کردن راه صادراته، ولی خب سیاست امنیتی ج.ا مانع میشه. همین عراق، اگر نفوذ ناشی از قدرت ایران و پولپاشی نبود، ببینید امثال مقتدا صدر چه میکردند، ایران مخالف پیوستن حشدالشعبی به ارتشه و این سیاست عاقبتی نداره. نیروی نظامی باید زیر نظر دولتِ مرکزی باشه و بس. سوریه هم نمیدونم رابطه با الیگارشی خاندان اسد چه افتخاری داره؟ غیر از یهننگ تاریخی که برامون میمونه.
سئوال جالب اینجا اینه که اگر بخوان در مورد ایران تحقیق کنن، باید از چه مسیری اینکار رو انجام بدن؟ جای بیطرفی رو میشناسین که بخواد بگه ایران به عنوان یه کشور چه نقشی در دنیا داره؟
من فکر میکنم که شما منفی نگاه میکنین. رسانهها قرار نیست دروغ بگن ولی واقعیت رو ممکنه به دلخواه تغییر بدن. این بازی دنیای سیاسته! ممکنه من و شما با اخلاقیات قضاوت کنیم ولی در نهایت همه این قاعده رو پذیرفتن. مثل بیزنس و خیلی جاهای دیگه، قاعده بازی مشخصه و اگر رعایت نکنین صرفا یه بازنده پرحسرت به حساب میایم.
این اصلا پوئن مثبتی نیست. وزیر امور خارجه باید اکثریتهای کشورهای دیگه رو تحت تاثیر قرار بده نه اقلیتها! اکثریتها هستن که با دولت ایران قراره رابطه دیپلماتیک داشته باشن نه اقلیتها! این نشون میده که اساسا هدفگذاری کاملا برعکس بوده و مسیر نامناسب انتخاب شده.
شخصی مثل بولتون با همراهی پمپئو نشان میدهد دولت امریکا نقشه یک تحرک نظامی را میکشد زیرا این دو نفر خصوصا بولتون در طول حیات سیاسی خودش ثابت کرده تنها یک هدف را دنبال میکند و آن را بارها گفته است «ایران را بمباران کنید» تلاش برای حمله به عراق و افغانستان توسط بولتون مقدمهای بود برای تنش با ایران که نشد و الان دوباره چنین فرصتی را یافته است! (که برخی کشورهای منطقه نیز با اصرار و پیشنهاد تامین مالی و غیره ، بر این حس و اشتیاق بولتون میافزایند)
اما برخلاف جنگهای سابق امریکا نمیتواند دوباره شروع کننده باشد. افکار عمومی امریکا قانع نمیشود و اروپائیان نیز از حضور در جنگ خودداری میکنند.
اما اگر وضعیت عوض شود بدین شکل که ایران مهاجم و امریکا مدافع یک تنش نظامی باشد ، آنگاه بولتون و پمپئو خیلی راحت میتوانند با تحریک حس میهن دوستانه امریکائیان جنگ با ایران را تشدید کنند و اروپائیان را با خود در جهت دفاع همراه کنند!! (در بدبینانهترین حالت ، ترامپ با کمک یک جنگ که در آغاز حملهای به منافع امریکا و سربازان امریکایی بوده ، میتواند پیروزی خود در انتخابات 2020 را تضمین کند)
به نظر میرسه نوع چینش و نقشه تیم نظامی امنیتی ترامپ همین باشد و از سخنان و توییتهای اخیر مقامات دولتی و سنا برمیآید که میخواهند ایران را به یک اقدام (هرچند کوچک) تحریک کنند تا آنجور که گفتند «جواب حملات ایران را کوبنده بدهند» و مهمتر اینکه برای ترسیع این رویداد اعلام کردند «مابین سپاه و نیروهای وابسته خارجی به سپاه هیچ فرقی نمیگذارند و هرگروهی حمله کند انگار ایران حمله کرده»
حوادث اخیر بنده فجیره هم به نوعی نشان میدهد احتمالا نقشه همین است که شلیک اول از سوی ایران باشد و سپس با بمباران رسانهای ، اقدام متقابل در جواب ایران را توجیه کنند.
در مورد این چرا داستان به اینجا رسیده و هدف دو طرف چیه نظر من اینه:
در دوران ریاست جمهوری بوش آمریکا به دنبال مقابله نظامی با ایران بوده و با استفاده از الگوی عراق میخواد اول با تحریم ایران رو به اندازه کافی ضعیف کنه و به همین دلیل مثل تسلیحات شیمیایی عراق یک بحران ساختگی در مورد برنامه هستهای ایران ایجاد میکنه. در دوران اوباما با تجربهای که آمریکا از جنگ در عراق به دست میاره و با دیدن این که تحریمها نتونسته ایران رو به اندازه عراق تضعیف کنه به این نتیجه میرسه که گزینه نظامی چندان منطقی نیست (اگرچه طبیعتا یه چیز دیگه میگن) و از طرف دیگه (به گفته خودشون) میخواد توجه آمریکا رو بیشتر به سمت شرق آسیا ببره بنابراین حاضر به توافق هستهای میشه. برای ترامپ البته شرق آسیا اولویت خاصی نداره و میتونه با استفاده از بحران ایران از عربستان و … پول بگیره و این که میدونه واقعا تهدید هستهای وجود نداشته که بخواد به خاطر برطرف کردنش به ایران امتیاز رفع تحریمها رو بده؛ از برجام خارج میشه که از قولهای انتخاباتیش هم بوده.
ایران هم قول داده که برجام رو یک طرفه اجرا نمیکنه و در صورت خروج طرف مقابل اونم خارج میشه و تحریمها عملا دارن به اندازهای قدرت میگیرن که اروپا بیاهمیت شده (بود و نبود تحریمهای اروپایی دیگه چندان تفاوتی نمیکنه با وجود تحریمهای آمریکایی) و از طرفی هم میبینه که تا وقتی که ایران کامل تعهداتش رو اجرا کنه اروپا هیچ انگیزهای برای فشار آوردن به آمریکا یا ایستادن در برابر اون و حمایت از ایران نداره بنابراین کاملا منطقیه که ایران تعهداتش رو کاهش بده.
خیلی از اتفاقاتی که افتاده فقط بزرگنمایی رسانهای هست B52 در رویارویی با ایران ارزش عملیاتی نداره چون حتی ویتنام هم در اون زمان تونسته این هواپیماهای بزرگ که با سرعت کمتر از صوت حرکت میکنن رو ساقط کنه اون موشک پاتریوت هم برای جایگزینی سیستمهایی هست که چند ماه قبل خارج شدن.
این رویداد فجیره به نظر من انجام شده که به قول خودشون یه تهدید نظامی credible تر به ایران ارائه بدن و بگن که ما برای جنگ آمادهایم و در این راستا حاضریم برای شروعش حتی دست به یه عملیات false flag بزنیم پس بهتره تسلیم شید.
واقعیت اینه که مدافع تقریبا همیشه در برابر مهاجم برتری انگیزه و اراده داره که خیلی مهمه و اکثر شکستهای آمریکا (از این نظر که به اهدافشون نرسن نه این که مثلا اشغال بشن) به همین دلیل بوده
با احتیاط می گویم از این خطر خواهیم گذشت.
به نظرم در مورد این وضعیت تحلیل های پیچیده را باید کنار گذاشت و از منظر ((منافع)) به این موضوع نگاه کرد.
ساده بگویم از نظر سیاسی نه برای ایران و نه آمریکا فایده ای در جنگ نیست، گرچه از لحاظ قدرت نظامی کفه ی ترازو به سمت آمریکا سنگینی می کند.
حملات لفظی دو طرف شدید است اما آمریکای امروز در نقاط دیگر منطقه درگیر جنگ هایی به ظاهر بی پایان شده و درگیری در جنگی دیگر به جز اتلاف منابع آن کشور و دادن فرصت به دموکرات ها نتیجه ای در پی نخواهد داشت.
دموکرات ها گرچه دیر اما به طور موثری متوجه نقش پررنگ رسانه های اجتماعی شده اند و شروع کارزار پر قدرت شان علیه ترامپ، باعث شده تا رییس جمهوری آمریکا با احتیاط بیشتری رفتار کند و مشکل جدیدی برای خودش ایجاد نکند.
همچنین به نظر نمی رسد نخبگان ابزاری (صاحبان قدرت و ثروت) و نخبگان فکری آمریکایی تمایل زیادی به جنگی جدید داشته باشند و از این طریق می توان نظر کلی جامعه ی آمریکا را در مورد رویارویی با ایران ارزیابی کرد.
از طرفی پیوند بین جامعه ی ایرانی و آمریکایی به عقیده ی نگارنده باعث ریزش رای جمهوری خواهان در صورت وقوع جنگ خواهد شد.
در ضمن جایگاه ترامپ را نمی توان حتی در حزب خودش با جایگاه بوش در مقام ریاست جمهوری مقایسه کرد، پس پتانسیل زیادی در تجمیع آرا از سوی شخص ترامپ در میان جمهوری خواهان وجود ندارد.
پر واضح است که آمریکایی ها از تمامی ظرفیت های رسانه برای تبلیغ علیه ایران استفاده می کنند و البته در مقابل پاسخ هایی به این حملات از طریق رسانه های حکومت داده می شود اما به دلیل ضعف در ارایه و دخیل نمودن بیش از اندازه ی نظرات و سلیقه های شخصی، باز هم آمریکا دست بالا را می گیرد.
با این وجود اگر حداقل از منظر منافع حزبی به این موضوع نگاه کنیم، شروع جنگ هزینه ی سنگینی برای جمهوری خواهان خواهد داشت.
به نظر نمی رسد مصاحبه های وزارت خارجه بُرد کافی را داشته باشد.
در کنار این ها برخی از صحبت های حساب نشده و عدم اتفاق نظر در بین مدیران کشوری بحران های تازه ای آفریده که باعث کم تر شدن تاثیر تلاش های سیاسی خواهد شد.
حتی در مواردی دیده ایم که حرف های مقامات سابق کشور توانسته بحران جدیدی ایجاد کند.
به نظر من سطح اعتماد به مدیران کشور به قدری پایین آمده که حتی گفتار درمانی مقامات نیز تاثیر مثبتی نخواهد داشت، عامه ی مردم مدیران کاربلد می خواهند اما با فرصت سوزی ها و فرصت طلبی های عده ای این هدف محقق نشده است.
کدام رابطه ی بهتر؟
ما تقریبا با تمام کشور های تاثیر گذار منطقه می توانستیم بر مبنای منافع مشترک ( اقتصادی و فرهنگی ) رابطه ای متقابل داشته باشیم اما رفتار نسنجیده و هیجانی یک گروه کوچک در نهایت تمام مناسبات سیاسی را بر هم ریخت. چه بسا رابطه ی بهتر با همسایگان می توانست ما را در این بحران به پیروز میدان تبدیل کند.
بحران رابطه با کشور های منطقه از دوره ی اوباما و پیش از آن آغاز شد و ترامپ توانست با مانور روی این نقطه ی ضعف به تنش ها دامن بزند.
البته در سند امضا کردن و یک سری حرکات نمایشی خوب پیش رفته ایم اما در عمل چه؟
نکته ی آخر!
غیر قابل پیش بینی بودن تحرکات دو طرف باعث شد تا از لفظ (( با احتیاط )) در ابتدای یادداشت استفاده کنم اما جدای از همه ی مشکلات خارجی، بیشترِ بحران را داخلی می دانم!
در واقع ترامپ، نتانیاهو، بولتون و دیگران خودشان را به نوعی ناجی ملت ایران می خوانند و شوربختانه در افکار عمومی خطر پذیرفته شدن چنین حرف هایی را حس می کنم.
استفاده ی شخصی از منابع توسط برخی از مدیران و بعضی خود بزرگ بینی ها بحران عدم اعتماد را به وجود آورده است. در شرایط کنونی اگر مردم و مدیرانی آگاه داشته باشیم، خطر وقوع جنگ به صفر می رسد.
در آخر تنها راه حل برون رفت از بحران کسب آگاهی و واقع نگری از سوی مدیران و مردم می باشد، موضوعی که بارها تکرار شده و کمتر به آن توجه شده است.
تحلیل عالیی بود. شاید زاییده ذهن پیچیده من باشه ولی من فکر میکنم عامل «جنگ تعرفه» و میزان موفقیت ترامپ در اونجا روی میزان ریسک از طرف آمریکا اثر بسیاری داره.
الان برای ترامپ کارتهای زیادی برای بازی باقی نمونده. قبل از ۲۰۲۰ نیاز به یک شوآف بزرگ داره. متاسفانه اگر در جنگ تعرفه با چین موفق نشه که احتمال زیادی داره، ممکنه تمام فشار رو روی این کارت بزاره. شواهد نشون میده که چین به طرزی شدید پایگاههای رای اصلی ترامپ رو هدف گرفته (محصولات کشاورزی بخصوص). اگر در این فشار موفق به مذاکره صوری با ایران نشه، ممکنه کارت بسیار پرریسک جنگ روی میز بزارن.
البته باز هم میگم ممکنه این صرفا ناشی از مرتبط دانستن همه چیز به هم باشه.