در این ایام کرونازده ، کشورهای عالم با یک مشکل یا مسئله یا معضل روبهرو شدهاند. برخی کشورها در این دوراهی ، هنوز تصمیمی نگرفتند و دنبال محاسبه و هزینه و فایده هستند و برخی کشورها تصمیم گرفتند یک گزینه را انتخاب و اجرایی کنند.
مسئله امروز این است: اقتصاد یا سلامتی؟ (البته برخی با طرح ایده هردو دنبال راه سومی هستند که گویا راه معیوبی است و توضیح و تفصیل ندارد)
کشورها برای مقابله با کرونا دست به اقدامات محدودیتزا میزنند. بسیاری از کسبوکارهای خرد و کلان تعطیل شدند تا بتوانند بیماری را کنترل کنند. در این بین یک مسئله حادث میشود و اینکه با خیل عظیم بیکاران ، با کسانی که کار روزمزد داشتند ، کسبوکارهایی که در صورت تداوم محدودیتها ورشکست میشوند و غیره ، چه باید کرد؟
هزینه حمایت دولتی از چنین اخلالی در اقتصاد بسیار بالاست در نتیجه دولتهایی تصمیم گرفتند که محدودیتها را برچیده و اولویت را به اقتصاد دهند. برخی دیگر هنوز در شک و تردیدند و برخی دیگر تصمیم گرفتند با اعمال کوتاهمدت قرنطینه ، شرایط را سریعا برای فعالیت اقتصادی فراهم کنند (به عبارتی از بین بسیاری از این دست کشورها ، هدف قرنطینه این است که سریعا شرایط فعالیت اقتصادی فراهم شود. در نتیجه اگر تداوم حضور کرونا ادامه یابد به احتمال قوی این کشورها نیز محدودیتها را کنار میگذارند و اولویت را به کار اقتصادی میدهند)
یک درس دیگر کرونا میتوان این باشد که زنده بودن مهمتر است یا کاسبی کردن؟ در زمانی که ناچارا راه سومی نباشد کدام را باید برگزید؟ زنده بمانیم یا کار کنیم؟
به عقیده من کرونا نشان داد که فلسفهای برای زندگی کردن وجود ندارد و زندگی در کار کردن خلاصه میشود در نتیجه تقابل سلامتی و اقتصاد کاملا بیمعنا میشود زیرا زنده بر آنیم که آرام نگیریم (آرام به معنای تشبیهی کار و تکاپوی اقتصادی)
نظر شما چیه؟ در حالت دوگانه سلامتی یا اقتصاد (مانند امروز در شرایط کرونایی) اولویت با کدام است؟ آیا میتوان قبول کرد که اقتصاد فدای سلامتی شود؟ آنگاه زندگی معنا میدهد؟
پینوشت:
همان طور که گفتم معتقدم ، جوامع امروزی تحمل قرطینه میانمدت (مثلا 4 یا 5 ماه) را ندارد. مشکلاتی که از تعطیلی کاسبی و تولید حاصل میشود بسیار بالاست به حدی که گاهی هزینه مرگومیر ناشی از کرونا ناچیزتر جلوه میکند تا میلیونها انسانی که چیزی برای امرار معاش و حتی زنده ماندن ندارند. گویی تعطیلی اقتصاد و از کار افتادن چرخش پول میتواند بزرگترین تلفات تاریخ را رقم بزند.
به همین دلیل رفع محدودیتها و شروع فعالیتها در همه جای جهان امری بدیهی و طبیعی و بهترین راهحل امروز جلوه میکند. البته با تبصره رعایت شخصی اصول بهداشتی.
خوب این بسیار بستگی داره به پشتوانه اقتصادی به معنی دولتی که آیا میتونه برای مدت زمانی نسبتا طولانی در حالتی نیمه-راکد سیستم رو نگه داره یا نه. دیدگاهی که دارین به داستان نگاه میکنین یک چالش مدیریتیه و الزاما تنها دو حالت تعطیلی کامل یا شروع کامل، راهحلهای موجود نیستن بنابراین بهتر به این سئوال نگاه کنیم که آیا میشه راهحلی مدیریتی برای این حالت پیدا کرد که خطر رو کاهش داد و هزینه اقتصادی رو هم همزمان به شکلی موثر کاهش داد.
برای ارزیابی هزینه اقتصادی، چیزی که اهمیت داره، نسبت دادن یک هزینه برای از دست دادن نیروی کار و نیروی انسانی هم هست. منابع انسانی هم در اثر بیماری یا در اثر ضربههای اقتصادی میتونه به شکلی جبران ناپذیر از دست بره. سئوال مهم اینجاست: اقتصاد و جامعه چقدر به منابع انسانی خودش اهمیت میده؟ اگر این اهمیت بالا باشه، در محاسباتی که برای سود و زیان قرنطینه میکنیم باید به شکلی ملموس وارد بشه تا کاملا دیدگاه رو متعادل کنه.
ولی میشه پذبرفت که با هر حساب و کنابی، مدت زمانی وجود داره که هزینه قرنطینه و ریسکهایی مثل قحطی یا کمبود مواد مختلف بالاخره بر هزینه حفظ کامل نیروی انسانی میچربه و جامعه وارد حالتی بسیار خطرناک میشه. این خطر برای سیاستمداران بسیار ترسناکه چون نظام سیاسی رو عموما از بین میبره.
بحث رو پس بهتره روی راهحلهای بهینه ببریم تا ببینیم آیا میشه با راهحلی موثر از این بحران عبور کرد یا نه. نکته اول اینکه آزادی اقتصادی و نبودن قرنطینه و یا قزنطینه کامل از اون طرف، کمهزینهترین روشهای مدیریتی برای مدیران هستن. منظورم چیه؟ فرد مدیر به جای اینکه به فکر روش موثر باشه و از وقت و انرژی خودش و تیم مدیریتی مایه بزاره، از جان و مال مردم مایه میزاره و سادهترین روش رو انتخاب میکنه. این روشهای هزینه پایین مدیریتی دارن و در عوض برای افراد جامعه هزینه بالایی ایجاد میکنن.
روشهایی هم وجود دارن که ریسک اقتصادی قرنطینه رو کاهش میدن ولی به سیاستمدار و مدیر هزینه وارد میکنن. مثلا:
الزامی به تعطیلی کامل تمام کسب و کارها نیست. بخصوص کسب و کارهای مشخص و قابل نظارت میتونن به کار خودشون ادامه بدن با حفظ نکات ایمنی مرتبط با بیماری. نظارت دقیق روی این قسمت میتونه روند تولید رو حفظ و از نظر پشتوانه حیاتی، جامعه رو در زمان قرنطینه مطمئن نگه داره. بخصوص سیستمهای کشاورزی یا صنعتی بسیار ضروری میتونن همچنان به کار ادامه بدن.
نکتهی بسیار ظریفی در داستان قرنطینه وجود داره که میتونه کمک کنه به تعادل هزینه اقتصادی و اجتماعی. اعمال قرنطینه در هر سطحی میتونه به کنترل بیماری در سطح کلان و دادن فرصت برای مقابله کمک کنه. منظور اینه که اگر قرنطینه کامل امکانپذیر نیست، قرنطینه در سطح استان یا شهر یا محله میتونه مفید باشه. درسته که هنوز خطر انسانی وجود داره ولی این خطر به نسبت نبودن قرنطینه کاهش پیدا کرده. برای دیدن مطالعهی مدلسازی شده، میتونین به مقاله یکی از اساتید ایرانی که آلمان هستن، دکتر رامین گلستانیان، نگاه کنین.
این مثالها رو برای این گفتم که به این اشاره کنم: طیف وسیعی از انتخابها در بین نبودن قرنطینه و قرنطینه کامل وجود داره که با داشتن اطلاعات کافی از شرایط شیوع، وضعیت اقتصادی و البته اعتماد عمومی، میشه از این طیف روش مناسب رو انتخاب کرد. منتها زحمتی که داره، برنامهریزی درست و روش مدیریت مناسب هست که معمولا انتخابی بابِ طبع مدیران در جامعه ایران یا حتی جوامع مدرن نیست!
با این الزاما موافق نیستم. کرونا نشون داد که پشتوانه اجتماعی و ساختار میتونه جامعه رو از این انتخاب مهیب و ابتدایی رها کنه. امکانات درست، اعتماد عمومی، پشتوانه اقتصادیِ عمومی و اهمیت دمکراسی میتونه کاملا در این حرف موثر باشه. با داشتن امکانات درست هم توان مقابله موثر با بیماری و هم توان حفظ کمینه فعالیت حیاتیِ اقتصادی وجود داره. این چیز عجیبی نیست، به تمدن دقت کنین، مهمترین دستاورد تمدن همین بوده که از ریسکِ حیاتی برای به دست آوردن غذا و مایحتاج کاسته و جامعه رو به سطحی بالاتر برده.
به نظرم انتخاب بین سلامتی یا اقتصاد شاید خیلی پیش از ظهور کرونا انجام شده، و کرونا فقط انتخاب رو نمایان کرد و پرده از روش برداشت!
مثال های زیادی وجود داره که نشون میده برای قشر بالایی از اجتماع، نه فقط در ایران، پاسخ کاسبی کردن هست؛ از مثال خیلی واضح کولبرها بگیریم که اتفاقا پاییز و زمستان پارسال تلفات انسانی بدی هم داشت، تا مثال های سادهتری که درش شرایط ایمنی کارگران به هیچ وجه رعایت نمیشه!
وقتی انتخاب همیشگی کاسبی هست، کرونا چرا باید وضع رو متفاوت کنه؟ فقط برای اینکه با کار کردن اون قشر همیشه در معرض خطر، حالا باقی جامعه هم در معرض خطر قرار میگیرن؟!
اصلا همین که جوامع بدون کار کردن تو چنین وضعیتی، نمیتونن برای مدت طولانی از لحاظ اقتصادی ثبات داشته باشن و دوام بیارن، خودش نشون دهنده ی اینه که ما وارد بازیای شدیم که درش «سلامت» انتخابمون نبوده.
پ.ن. راهکار خاصی به ذهنم نمیرسه. دوستی امروز سوال جالبی پرسید: آیا برای چنین اسکیلی از جمعیت و مشکل هم میشه خلاقیت زد؟ و راهکار پیدا کرد؟ چطوری؟!
درسته ولی من برداشتم اینکه کشورهای مختلف یا گروههای تخصصی مختلفی که دنبال راهکار بهتری هستند همچنان بحث اصلیشان چگونگی ادامه فعالیت اقتصادی در ایام کرونا است. و خیلی این سوال مطرح نیست که چگونه فعالیت اجتماعی و زندگی اجتماعی در ایام کرونا متوقف نشه و توجیهی که برای این عدم توجه میشه آورد اینکه کلا حیات اجتماعی همان فعالیت اقتصادی است. یعنی همین که ما انسانها انتخاب کردیم زندگیمان ، کار و اقتصادمان باشه. پس اهمیت سلامتی نه برای زندهماندن یا درک حیات ، بلکه برای کار کردن است که اهمیت پیدا میکنه.
با این موضوع کم و بیش موافقم. از یک طرف جهان مدرن ما شرایط گستردهتری برای رفع نیازهای اولیه فراهم کرده اما معتقدم ریسکهای این مسیر رو تا حد اندکی کاهش داده. امروزه مشاهده میکنیم طیفهای مختلف مردم برای کسب معاش و مایحتاج اولیه باید خطر کنند.
در اعماق تمدن امروز ، همچنان نبرد برای بقا وجود داره در حالی که این همه زرق و برق جهان امروز این فریب رو ایجاد میکنه بشریت از مرحله خطرکردن و فدا کردن تمام زمان خودش برای رفع نیازهای اولیه عبور کرده. اما در حقیقت همچنان اکثریت انسانها باید تمام عمر خودشون رو صرف کسب همین مایحتاج اولیه کنند.
کرونا (که احتمالا آخرین پاندمی جهانی نیست) این مطلب رو واضحتر نشون داد که در جهان امروز ما فقط افراد فقیر و برخی کشورهای افریقایی نیستند که در معاش اولیه ماندهاند. کافی جهان 4ماه قرطینه شود و اونوقت اکثریت انسانها در تامین معاش اولیه دچار مشکل جدی میشوند.
اگه جای کرونا ویروسی خطرناکتر و کشندهتر شیوع پیدا میکرد این پارادوکس خیلی پیچیده میشد. از طریق طاعون مدرن بمیریم یا از طریق گرسنگی و قحطی حاصل طاعون مدرن؟! جوامع به نظرم اینقدر سست هستند و شانس بشریته که کرونا درصد کشندگی خیلی بالایی نداره!!
با این موافق نیستم. شاید پوشش خبری جنجالهای اقتصادی زیاد بود و اقدامات دیگه چندان به چشم نیومده ولی در جاهای مختلف اقدامهای انجام شده که اتفاقا نشون میده که مدرنیته درست و اقتصاد سالم در دوران بحران به انسان اهمیت میده. مثالها:
کمکهای اقتصادی مختلف دولتها به افراد در زمان قرنطینه رو در نظر بگیرین. فرد قطعا به این کمکها به شکل مثبتی نگاه میکنه و یاد میگیره که سیستم اجتماعی و اقتصادی خوب، این زمانها تلاش میکنه مردم رو از حداقلها برخوردار کنه.
مثال کمی غیراقتصادی: اگر اشتباه نکنم در لندن، برنامه مدونی برای حضور کمخطر افراد در پارکها چیده شده که نشون میده دولت به سلامت روحی و جسمی افراد اهمیت بالایی میده.
ممکنه این بحث مطرح بشه که این کارها هم برای انگیزه اقتصادی انجام شده ولی من تفاوت رو در افق نگاه میبینم.
فکر میکنم در تله ذهنی جامعه پیشمدرن ایران گرفتار نشیم بهتره. در ایران همه چیز براساس رقابت تا حد مرگ و به هر وسیلهای هست چون تصور ذهنی ما اینه که برای زیستن باید با بقیه دنیا جنگید تا چیزی برای ادامه حیات به دست آورد. در جوامع پیشرفتهتر، کمتر حرکتهای شعاری انجام میشه و بیشتر عمل میشه. جنجالها البته بر روی مسائل اقتصادیه وگرنه روی اصول حفظ سلامت انسانی و اهمیت حیات کمتر جنجال وجود داره و همین باعث میشه تصور کنیم برای اونها اهمیتی نداره.
کرونا مثل جنگ، به هر جامعهای صدمات سختی میزنه. از این نظر جوامع شاید تفاوت چندانی نکنن ولی نکته اتفاقا در زمان بعد از اون هست که تفاوت سطح اجتماعی و قدرت فکری عمومی خودش رو نشون میده.