علم بهتر است یا ثروت یا هردو یا هیچکدام؟

بستگی داره وقتی میگیم علم، به کدوم علم فکر میکنیم؟ علمی که به انسان به نفع برسونه. خیلی ها با علم به ثروت، دانایی، سلامتی جسمی و روحی رسیدن و خیلی ها از علمی که کسب کردند سودی نبردند و خیلی ها هم از علمی که کسب کردند به ضرر خودشون استفاده کردند.

اینکه چه علمی، چجوری، چه زمانی، با چه هدفی و … یاد بگیریم مهم هست، اون موقع اون علم خیلی ارزشمند هست.

علم نافع

قبل از هر چیز، این ثروت هست که بهتره.
هرچند که این موضوع رو هم باید بخاطر داشته باشیم همینکه ثروت داشته باشی، علم هم خواهی داشت. البته منظور از علم داشتن تحصیلات آکادمیک نیست، چرا که ثروتمندان کمی هستند که تحصیلات آکادمیک دارند.

جدیدترین تعریفی که «یونسکو» برای سواد ارائه داده، بیان می کند که: توانایی ایجاد تغییر، ملاک باسوادی می باشد. یعنی شخصی باسواد تلقی می‌شود که بتواند با استفاده از خوانده‌ها و آموخته‌های خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
فراموش نکنیم که صرفاً دانستن یک موضوع به معنای عمل به آن نیست. درصورتی‌که مهارت‌ها و دانش‌آموخته شده باعث ایجاد تغییر معنادار در زندگی شود، آنگاه می‌توان گفت این فرد انسانی باسواد است. یک فرد ثروتمند نسبت به سایرین، تغییرات زیادی تو زندگیش ایجاد می کنه. از جهتی دیگر، راه کسب درآمد رو دونستن و بلد بودن، خودش سواد محسوب میشه. سواد درآمدزایی…

و این نکته هم مدنظر باشه که، علم ها هم در مسیر رسیدن به ثروت آموخته میشن. به ندرت پیدا میشه یکی بیاد واسه خاطر دل خودش علم بیاموزه یا واسه خاطر دانستن و آگاهی این کار رو بکنه، مگر اینکه ثروت رو داشته باشه و خیالش راحت باشه.
برخلاف نظر بعضی ها ثروت خیلی کارها می تونه بکنه. برای درک این مفهوم فقط کافیه یه تاملی در اوضاع و احوال فقرا بکنیم، اونوقت نقش ثروت در زندگی‌ رو بهتر میشه درک کرد.

علم بهتره چون همیشه قابل استفاده است و چیزی به نام دزدی علمی نداریم مگر اینکه خود فرد علمش رو فراموش کنه. البته این که میگم بهتر به معنی بد بودن اون یکی نیست مثل مقایسه کوه دماوند با اورست هست.

در کنار علم می توان ثروت به دست آورد. کار من و علم من طراحی سایت است و در کنار علمی که دارم و به دیگران آموزش می دهم درآمد خوبی هم از این راه دارم. سایتی که خودم طرحی کردم و محصولات یک فروشگاه را به فروش گذاشته ام:

از نظر من این سوال چندان دقیق و روشن نیست. من فکر میکنم سوال بهتر اینکه بپرسیم:
قدرت بهتر است یا ثروت؟
چون مراد از یادگرفتن علم چیه؟ پاسخی تاحالا زیباتر از پاسخ فرانسیس بیکن توی کتاب علم جدید ندیدم که معتقده هدف از یادگیری علم، قدرته. علم (شناخت) به ما قدرت میده.
حالا این قدرت و توانمندی گاهی مداخله در امورات فنی و مکانیکیه، گاهی مداخله و تغییر در طبیعت و گاهی هم اعمال کنترل و تفسیر و تغییر در رفتار انسانهاست (چه روان فردی، چه یک جامعه).
هرچند که ممکنه کسی بگه بین قدرت و ثروت مرزی نیست، اما در واقع تنها در موقعیتهایی خاص و اندک شمار مرزی بین این دو نیست و به شکل ملموس، واضح و عیان، بین قدرت و ثروت شکاف عمیقی وجود دارد.

دنبال توضیح و تفسیر نیستم اما خلاصه اینکه فکر میکنم سوال اصلی پرسش بین این باشه که دوست داری قدرتمند باشی یا ثروتمند؟ اینجا دیگه بحث اخلاقی هم پیش نمیاد که فلانی ثروت رو انتخاب کرد پس چه ادم سطحی باید باشه! قدرت هم به اندازه ثروت لذت بخشه و بنده شخصا هوادار قدرتم تا ثروت.

پی‌نوشت: حالا ممکنه کسی بگه خب من با تعریف علم از نگاه بیکن مخالفم و برای علم چنین هدفی قائل نیستم. اونوقت بحث متفاوت میشه. من با تعریف بیکن از علم معتقدم ماهیت سوال، پرسش بین خواستنِ قدرت یا خواستن ثروته‌.

به نظر من این سوال که از بچگی هی بهمون گفتن کاملا غلط هستش اما چرا؟
این سوال مثل این می مونه که از یک بچه بپرسی بابات رو بیشتر دوست داری یا مادرت رو؟ یا اینکه بپرسی فصل تابستون رو بیشتر دوست داری چون مدرسه تعطیل هستش یا فصل زمستان چون می تونی برف بازی کنی؟
و ما بدون اینکه خودمون بدونیم بچه رو مطلق گرا بار می آوریم و بچه مجبور است که همیشه بین دو چیز انتخاب کند و هیج وقت یاد نمی گیرد که پدر و مادر یا تابستان و زمستان در کنار یک دیگر هستند که معنا پیدا میکنند.