ریشه ی دو کلمه ی لابی گری و پارتی بازی و یا انگلیسی این دو کلمه رو میشناسین؟ چی هستن؟ هر کدوم از این اصطلاحات، چه معنایی داره از لحاظ کارکردی؟ و چه ارزشی ایجاد میکنه؟
لابی گری و پارتی بازی، در چه مواردی در فرایندهای تجاری و کسب و کاری استفاده میشن؟ تا الان استفاده ی خوبی از لابی کردین؟
استفاده خوب از پارتی بازی چی؟ استفاده ی بد از هر دو چی؟ تجربه داشتین؟
به ریشه کلمه کاری ندارم منتها به نظر من جفتشون یکیه با توجه به چیزایی که تو بازار دیدم !
تنها تفاوتی که دارن اینه که لابی گری ادبی تر و با کلاس تره . مثلا آدم هیچوقت نمیگه بابام برام پارتی بازی بهم کاردادن . میگه بابام لابی گری کرد تا تونستم کار رو بگیرم !!!
به نظر من ذات این واژه اصلا مثبت نیست و مثل یه واژه ای تو مایه های دروغ میمونه . هر جوری بهش نگاه کنی بده و یه جورایی آفت هر سازمانی هست . چون پارتی بازی یعنی این که یه فرصت رو بدون شایسته در نظر گرفتن شخصی صرفا بخاطر این که باهاش آشنایی داری بدون قد و شرط بهش بدی . فرضا چون دوست نماینده مجلس هستی بهت یه وام بدون بهره بدن … شاید بهتر بود سوال اینطوری مطرح میشد که فرق لینک زدن با پارتی بازی چیه .
تو فرایند های تجاری لینک زدن برعکس پارتی بازی بسیار ابزار قوی هست اتفاقا . فرضا من یه محصول دارم میخوام براش سرمایه گذار جذب کنم . خودم سرمایه گذاری رو نمیشناسم ولی از یه شتابدهنده کمک میخوام که منو به سرمایه گذار لینک کنن و به شخصه از اینجور لینک زدن ها خیلی استفاده کردم برای گرفتن پروژه یا موقیعت های کاری .
به نظرم یکی نیستن، هر چند حس خودم نسبت به هر دو منفیه و این سوال رو بیشتر برا همین مطرح کردم که بفهمم چرا هر دو مفهوم به نظرم منفی میاد و چه استفاده ای از لابی گری ممکنه درست باشه؟!
نظر خودم اینه که لابی بیشتر چیزی از جنس ریکامند کردن هست، من شما رو میشناسم و به تواناییها و لیاقتتون اعتماد دارم. من شخص دیگهای رو هم میشناسم که ایشون به من اعتماد دارن. این وسط من حالت واسطهای رو بازی میکنم که دو فرد رو به هم معرفی میکنم، یه جور داد و ستد اعتماد. و تنها کاری که کردم این بوده که معرف شدم.
ولی پارتی یعنی من به واسطه ی قدرتی که در جایی دارم، باعث میشم که فردی نالایق برای امکانی مستقیم انتخاب شه!
اگه لابی همون ریکامندیشن یا توصیه باشه باز هم آفت سازمان هست؟ دروغ هست؟ پس ساز و کار مناسب برای توسعه ی اعتماد به افراد چی میتونه باشه؟
اول یک توضیح بدم که من هم از نظر شخصیتی مثل شما هستم و با این روالهای قانونی که پر از راههای دررو و در موارد بسیاری حقخوری واضحه، راحت نیستم. شاید حتی خیلی بدتر از افراد اینجا باشم و در زندگی از این بازیهای قانونی که وارد نشدم، بسیار ضربه خوردم. این رو گفتم که بگم توضیحاتی که دارم میدم، بیشتر دانستههای شخصیه و پیچیدگیهای کاربردی که داره منجر به فساد کسالت آور میشه که شبیه به یک بازی بیانتها میمونه و اکثر ما از این بازی سر در نمیاریم، به همین خاطر معمولا ضربه میخوریم و احساس بدی بهمون دس میده!
تعریفهای سیاسی
بزارید به طور خلاصه، از مفهوم حق از نظر اجتماعی شروع کنیم. از نظر اجتماعی، حقوق یک فرد چیزی نیست که در ذات وجود داشته باشه، بلکه از لحاظ قانونی به فرد تفویض میشه. یعنی قانونگذاران در یک اجماع حقوقی رو به افراد تفویض میکنن. بنابراین ادعای اینکه یک نفر حق خاصی داره، باید از روالی قانونی مورد بررسی قرار بگیره.
البته ما در همه موارد با این مسئله برخورد نداریم، ولی این مکانیسم پایه برای توضیح مسائل بعدی کاملا ضروریه. این رو باید بدونیم که به جز مواردی معدود، در بسیاری از موارد، نظراتی بسیار متفاوت در مورد یک موضوع خاص در جامعه وجود داره. در اصل، هستههای تصمیمگیری و قانونگذاری به دلیل همین تنوع نظرات تشکیل شدن، وگرنه نیازی به این ساختارهای پرپیچ و خم برای اداره جامعه نبود!
پس برای هر تصمیمگیری مجموعهای از افراد به عنوان نماینده جمع، با سلایق متفاوت حضور دارن. اگر در مواردی مشخص، راههای متفاوتی برای تصمیمگیری پیش پای افراد باشه، ارجحیت این راههای از طریق بحث تعیین میشه. این مواردیه که لابیگری وارد کار میشه، در واقع لابیگر و کسانی که اون رو پشتیبانی میکنن، حداقل ادعا میکنن که مسیری که در ذهن دارن برای اجتماع مفیدتره! این نکته بسیار مهمیه که لابی در نهایت به طور مستقیم به نفع فرد یا گروهی عمل نمیکنه، هرچند از طریق تصمیمی که در نهایت گرفته میشه فرد یا گروه میتونن منتفع بشن.
لابیگری (lobbying) از واژه لابی میاد و از نظر تاریخی اشاره داره به حضور افراد در لابی مجلس عوام انگلیس برای اثرگذاری روی تصمیماتی که مجلس اتخاذ میکنه. از نظر قانونی، شفافیت یکی از تفاوتهای عمده این روش با روشهای پنهانی اثرگذاری روی تصمیماته. یعنی در مسائل سیاسی کشورهای مدرن، تمام موارد لابی از طریق گروههای مشخص و با ثبت قانونی انجام میشه.
در سیاست، اساسا لابیگری و شفافیتی که برای اون لحاظ شده برای جلوگیری از فساد سیاسیه که پارتیبازی، رشوه و … شامل این نوع رفتار میشه. ولی در کل همیشه این خطر وجود داره که مرز بین این دو مورد به راحتی کنار گذاشته بشه.
باید توجه کرد که اساسا لابی و پارتیبازی نقاط اثر متفاوتی دارند. در لابیگری روی انتخاب بین موارد قانونی مختلف اثرکذاری انجام میشه ولی در پارتیبازی قانون دور زده میشه و مورد انتخابی اساسا نباید در فرآیند تصمیم وارد میشد. همچنین در لابیگری روی خصوصیات عمومی و قابل اعمال برای همه تاکید میشود نه روی شخص و رابطه با لابیگر، در حالیکه در پارتیبازی خصوصیت فردی یک نفر معیار انتخابی عمومی قرار میگیرد.
براین اساس
توصیهنامهای که به خصوصیات مناسب فرد برای کاری اشاره میکنه (مثلا توصیهنامههای علمی) نوعی لابیگری به شمار میاد. بویژه اینکه، توصیهنامه معمولا شفاف و قابل ارزیابی از طرف افراد قانونی ارايه میشه!
لینک زدن لابیگری نیست و جزئی از پارتیبازی به حساب میاد چون منفعت یک فرد موردنظره. در لینک زدن، صرفا ردپای ارتباظ فرد با شخص اثرگذار، از حالت ارتباط قبلی به ارتباط لینکی تغییر کرده. مگر اینکه لینک به توصیهنامه شفاف منجر بشه!