هميشه باثبت دانشها نميتوان دانش رو به دگران رسوند
بايد دانش هاي فردي خود را به ديگران فهماند
واقعا چشم انداز ما اين همه ثبت چيست
چند تجربه شخصی در مورد ثبت مستندات فکری را در این موضوع میاورم تا بعدش نتیجه گیری هام رو بنویسم.
تجربه شخصی 1: عدم دسترسی به تجربیات شخصی مکتوب
دو سال قبل من در شرکت صاایران به عنوان سرباز مشغول به کار شدم و در اون مجموعه متوجه شدم که یه نوع چسب خیلی گرون هست که اتفاقا خیلی روی کیفیت محصولاتشون تاثیر-گذاره و البته با توجه به شرایط تحریمی اون مواقع خیلی هم گرون بود. توی اون موقع تصمیم گرفتیم تا با استفاده از امکانات که تو همون مجموعه مرکز کارافرینی شریف بود این چسب رو بومی سازی کنیم. نکته ای که خیلی مهم بود این بود که این کار ده سال قبل شروع شده بود و تو انیستیتو پلیمر ایران ساخته شده بود؛ ولی ما این رو نمی دونستیم و بعد از اینکه کلی شرایط اولیه برای تولید این محصول فراهم کردیم و برای ثبت مجوزها پیش مسئول بالاتر رفتیم از این نکته با خبر شدیم.
این تنها نکته خالی از لطف نبود. هر ساله تعداد زیادی از تحقیقات دانشجویی حول مشکلات اساسی کشور به وسیله سرباز معلم ها جمع اوری و حل میشه من جمله کار خود من که یکی از مشکلات سوختن قطعات الکترونیکی رو بررسی کرده بودم. البته مکتوبم میشه منتها دسترسی به این مکتوبات هنوز ساختارمند نیست . مثلا در مورد اون چسبی که قبلا گفتم این موضوع کاملا مورد توجه قرار گرفته و مکتوب شده ولی هیچ دیتابیسی که برای عموم مردم قابل دسترسی باشه وجود نداره و در نتیجه این موضوعات خیلی وقتها علی رغم مکتوب شدن، خیلی ساده گوشه کتابخونه ها خاک خواهد خورد. در حال حاضر تو ستاد نخبگان نیروهای مسلح تعداد زیادی پایان نامه که مشکلات اساسی نیروهای نظامی و یا وزارت خونه ها توش بررسی شده تلمبار شده؛ ولی چیزی جز پز دادن تعدادشون هیچ استفاده ای نداره.
ایده
مدتیه که دانشگاه هاروارد اقدام به ثبت تاریخ شفاهی ایران و سایر کشورها کرده و روالشم اینه که ادمهای مطلع راجب به اتفاقات تاریخی مختلف از دیدگاه خودشون وقایع رو شرح میدن.که میشه از ته تهش کلی اطلاعات کسب کرد. من به شخصه تمام تلاشمو کردم تا تجربیات شخصی افراد رو در قالب همین تاریخ شفاهی ثبت کنم و برای همین موضوع سعی کردم از قالب گروه های تلگرامی که مربوط به دهستان پدریمه استفاده کنم تا بتونم وقایع تاریخی و تجربیاتشون رو جمع کنم منتها برای اینکه بشه یه ساختار مناسب و دقیق از هر اتفاق تاریخی داشت نیاز به یه چارچوبه تا ادمها بتونن اون سوالات رو از ادمهایی دیگه هم بپرسن تا این جوابها به ازمایش گذاشته بشه که این موضوع هنوز میسر نشده.
تجربه شخصی 2: نکات فرهنگی و اجتماعی که مانع از جمع اوری ایدهها میشه
تجربیات پدر بزرگم
پدر بزرگ من در کشاورزی و تولید سیفی جات خیلی مهارت داشت و همیشه تولیداتش خیلی خیلی با کیفیت بود و البته بدون مصرف کوچکترین مواد شیمیایی بود ولی در طول تمام این سالها هیچ گونه جمع اوری اطلاعاتی از اون صورت نگرفت و تمامی نکات کشاورزی اون که کاملا مخصوص همون اقلیم بود کاملا با خودش به خاک سپرده شد. این موضوع در مورد خیلی از نواحی ایران صحت داره .
این وسط دو عامل باعث این موضوع شد:
-
اعضای خانواده من، من جمله عموهای من با توجه به مهاجرت به شهر به هیچ عنوان به دنبال کشاورزی نبودند و از طرفی خیلی از نکاتی که پدر بزرگ من مورد استفاده قرار میداد سخت بود و چون تفکر جدید در ان صورت نگرفته بود مورد استقبال قرار نگرفت.
-
در حال حاضر عده ای از پیرمردهای اون روستا هستند که این نکات رو به کار میگیرند ولی به خاطر برخی از نکات اشتباه فرهنگی ان را به دیگران انتقال نمی دهند. چیزی شبیه رقابت یا سایر موارد.
تجربیات مادرم
مادر من نسل اندر نسل با داروهای گیاهی اشناست و ماها خیلی وقتها با این تجربیات بزرگ شدیم ولی رویکرد ادمها در تلویزیون و سایر رسانه ها طوری به من و برادر القا کرده که توی سنین جوانی به این تجربیات به دیده شک نگاه کنیم و در مقابل اون مقاومت کنیم چراکه بیشتر توصیه های رسانه مبنی بر اینکه اینها تجربیات علمی نیستند و نباید به سمتشون رفت و این نکات باعث شده که مثلا از جانب ما برای انتقال این تجربیات به توسط مادر به سایر افراد مقاومت صورت بگیره.
تجربه شخصی 3: دسترسی به صاحبان تجربه
من مدتی قبل درگیر مسئلهی گرفتن وقت برای سفارت خونه المان بود و هرچی تلاش میکردم موفق نمی شدم. تا اینکه یه بار به درب سفارت خونه رفتم و از اونجا تونستم با گروه تلگرامی که توش تمامی نکاتی که ادمها موفق تونسته بودند وقت بگیرند رو جمع اوری کرده بود و به مردم اموزش داده بود و جالب بود ادمهایی که عضو اون کانال بودند خیلی راحت تر میتونستند وقت بگیرند تا ادمهایی که به اون کانال دسترسی نداشتن.
ولی سوای اینکه تمامی تجربیات شخصی اون افراد در اختیار ما قرار گرفته بود مکانی برای بحث و تبادل نظر وجود داشت که باعث میشد ماها اگه در زمان خوندن مستندات گرفتن وقت مشکلی پیدا کردیم بتونیم اونو از نویسنده هاش بپرسیم. و اونها بهمون جواب میدادند.
سوای تمامی موانعی و نکاتی که در بالا ذکر شد باید این موضوع رو در نظر گرفت که مثلا نوشتن مقالات علمی که در دنیایی علم کاملا پذیرفته شده و ساختار منده در زمینه های تجربیات شخصی ادمها خیلی مورد توجه نیست و شاید یه ایراد خیلی بزرگ ماها همین باشه. و نکته مهم دیگر اون اینکه مثلا من اگه یه سری تجربیات شخصی از کشاورزی پدر بزرگم داشته باشم امکان اینکه بتونم اون رو چاپ کنم ندارم و از طرفی شمایی که احیانا ( در صورتیکه امکان به اشتراک گذاشتن تجربیات شخصی وجود داشت) نمی تونید صحت این تجربیات شخصی من رو تست کنید و مورد استفاده قرار بدهید چون ماها تو ایران چارچوب مشخصی برای ثبت تجربیات شخصی نداریم.
سوال
شماها تا به حال به چه موانع فرهنگی و اجتماعی برای انتقال تجربیات بر خورد کردید؟
نمی فهمم چرا بعضی از دانشگاهها پایاننامه هاشون رو ترشی میاندازند. اول این که اجازه دسترسی به پایاننامهها برای تمام دانشجوها میسر نیست. مثلا شما نمیتونی فایل پی دی اف یک پایاننامه رو از دانشگاه دیگری درخواست کنی. حتی در همان علوم پایه زنجان که فرهنگ بهتری نسبت به فرهنگ قرون وسطایی دانشگاه تهران داشت، من نمیتوانستم نسخه پی دی اف یک پایاننامه رو داشته باشم. خارج کردن پایاننامه از محیط کتابخونه هم غیر قانونی بود. پیشرفت علمی با خوندن تجربیات بقیه به دست میاد. بنابراین ترشی انداختن پایاننامه هیچ کمکی به رشد علمی نمیکنه.
نکته دیگه خساست افراد یک جامعه علمی برای ثبت تجربههاست. مثل همون مثالی که در مورد رقابت بین کشاورزها زدی، مثالهای زیادی در مقالهها و پایاننامهها وجود داره. این نوع خساست در نوشتن و توضیج کامل تجربه فقط مختص ایران هم نیست.