هفتهی پیش حرکتِ رو شروع کردیم. هدفمون این بود که بیشترین سوالات ممکن راجع به مسائل حوزههای خاص رو از افراد مختلف جذب کنیم تا برای دعوت از یه سری آدم باحال در ماههای آينده آماده بشیم.
این کار رو در سطح تلگرام و بعضی کانالهای تلگرامی مربوط معرفی کردیم، اول هم از موضوع جامعهشناسی شروع کردیم و افراد رو دعوت کردیم از طریق بات تلگرامی، ارسال ایمیل و یا خود سایت؛ پرسشها و مسئلههاشون رو در اختیارمون قرار بدن:
در کنارش، پادپُرسیها هم بیکار نبودن و پرسشهای خوبی از سمت کسانی که روحیهی پرسشگریشون قویتر بود، مطرح شد.
ادامهی این حرکت
تا قبل از نُوآ۰۰۸، میخوایم چنین کاری رو در دستهبندیهای موضوعی مختلف، فلسفه، آموزش، کودک و نوجوان، تکنولوژی، علوم کامپیوتر، فیزیک، شیمی، … ادامه بدیم. طوری که پرسشهای کافی در هر دسته و با روحیات افراد مختلف وجود داشته باشه و بشه به مرور تجربیات خودمون رو در پای موضوعات به اشتراک بذاریم و در ضمن از افرادی که در این حوزهها دانش یا تجربه دارند، دعوت کنیم برای عمیقتر شدن در بحثها.
البته!
قبل از انجام قدم بعدى دلمون مى خواد كه نقدهاتون رو بشنويم و بازخوردهاتون رو بخونيم. و چقدر عالى ميشه اگر فكرهاتون رو براى بهتر انجام شدن اين كار بهمون بگين.
منتظر نقدها، نظرات، بازخوردها و ايدههاتون در مورد «بانک پرسشها» هستيم.
بدی: کسی پیگیر اصل سوال نیست. و این وسط اگه سوال شفاف نباشه و یا مطلوب بقیه نباشه، پیگیری نمیشه و مسیر تکاملش تو نطفه خفه میشه. یعنی این سوالا سخت میتونن گفتگویی سازنده ایجاد کنن.
خوبی: در کنار سوالایی که خود پادپرسیا مطرح میکنن، سوالا و مسئلههایی هم از دل جامعهی خارج از پادپُرس بیرون میاد. یعنی اینجا به یه جای ایزوله به دور از دغدغهها و یا ذهن دنیای خارج از اینجا تبدیل نمیشه.
به نظرم مراحل چکشکاری و رسیدن به سوالای بهتر، حتی برای سوالای بیصاحب هم مناسبه. و ایجاد دسترسی به این سوالا به نفع پادپرسه.
چرا دیگران برداشت یا نظرشون رو درباره ی اون سوال مطرح نمیکنن؟
به نظر من درباره ی چنین سوالاتی دیگران باید از منظر خودشون به سوال پاسخ بدهند و یا اگر ابهاماتی دارند،در قالب سوال دیگری طرح کنند تا به بحث گذاشته بشه
شاید خوب نفهمیدم قراره چکاری انجام بشه، ولی اگر که قرار بر تعیین میزان زیادی سئوال باشه چیزی شبیه به مسائل کتابهای درسی پیش میاد. یعنی یه سئوال به شکلهای مختلف و با کمی تغییر تکرار میشه. شاید بشه با اجباری کردن مثال بیرونی و تجربی، کمی از این وضعیت بشه بهتر بهره برد.
یه سوال یه خطی بود، که بعد از فیدبک از یه مخاطب، کمی ادیتش کردیم و بعد یه بحث خوب پاش گرفت (بدون حضور پرسندهی سوال) و تعامل افراد پای این سوال کمک کرد منبع خوب اولیهای راجع به زبانهای برنامهنویسی و تجربهی افراد در این سوال ایجاد شه.
در واقع جذابیت سوال، مربوط به بحثی هست که پاش شکل گرفته؛ نه هنر پرسنده و یا اهمیت سوال و … .
ببخشید بابت تاخیر. در لابلای سوالای دیگه تقریبا گم شد.
تقریبا همین طوره و قرار به ایجاد میزان زیادی سوال های برگرفته از مشاهده و تجربهی افراد هست. ممکنه در سوال ها تکرار وجود داشته باشه و یا اینکه سوال ها و یا پاسخشون به هم مربوط باشن.
احساس اینه که آدمها رو آوردن به تولید انبوه سئوالها بدون معنی خاصی. من احساسم اینه که به نسبت یک سال گذشته کیفیت پرسشها و حتی پاسخها افت شدیدی داشته به همین دلیل. دلیل عمیقتر بهتر پیدا بشه قیل از اینکه تعداد این مطالب غالب بشه بر مطالب قابل قبول. برای کوتاه مدت، هر هفته میشه از @top خواست که یه سئوال هر کدوم مطرح کنن تا نمونه ای برای بقیه باشه و پویائی محیط هم حفظ بشه.
من برداشتم از بارش سوال @lolmol اینه که روحیه پرسشگری رو زنده و تقویت میکنه، تو جامعه هدف با جرقه و تلنگر چراها، آدما رو وارد روند تفکر و تعمق میکنه، این که از کنار رفتارها و اتفاقات و تصمیم های دور و برشون سطحی که چه عرض کنم ندیده و نشنیده نگذرن، اما
فرض کنیم تعداد زیادی سوال برای هر موضوع ایجاد شد، سیستم مدیریت سوال ها خیلی مهمه، چه باید کرد با این همه سوال، چقدر نفر و ساعت باید پای سوالا مصرف کرد، برای دسته بندی و ویرایش و . . .
به نظرم این قالب سازی تا حدی مانع بروز خلاقیته، از کجا معلوم دیگران سوال های بهتری نپرسند،
شاید بهتر باشه مشخص کنید منظورتون از کیفیت سوال ها چیه؟ چه ملاک هایی دارید؟
برداشتم از صحبت @yousef، دغدغهای بود که @somo849 هم بهش اشاره کرده بود؛ سوالایی که خام مطرح میشن و خام هم میمونن. مقداریش به این دلیل هست که اصلا طرح پرسش یا مسئله یه جور هنر و مهارت هست که هر کسی ممکنه نداشته باشه. و همون طور که @leilay گفتن، این بارش سوال خودش یه راه تقویت این هنر و مهارت هست (و حتی بالاتر به فکر انداختن و عمیق شدن).
یه آزمایش قبلی: از انتهای تیر (بعد از نوآ۰۰۶) تا اواسط مهر (بعد از نوآ۰۰۷ و قبل از شروع بانک مسئله) طرح مسئله رو محدود به کسانی کرده بودیم که یه حداقل مطالعه و مشارکتی داخل پادپرس داشتن. فلسفهی این کار هم دسترسی به مسئلههای پختهتر بود؛ برای نگه داشتن استاندارد موضوعات اینجا محدودیت خوبی بود؛ ولی طبق نتیجهی تست سه ماهه، الان زود بود برای این کار.
برای نگه داشتن استاندارد، میشه موضوعات خام رو در یه حالت قرنطینه نگه داشت و بعد از ویرایش و یا فیلترهای اولیه در سطح محتوا منتشرشون کرد. چنین ویرایشی الان در سطح املای کلمات و یا نکات نگارشی اعمال میشه. ولی حتما راههای بهتری هم هست. چون این ویرایش محتوایی، کلا هم حس مالکیت رو نسبت به سوال از افراد میگیره و هم مانع اموزش و ارتقای افراد میشه!
اگه به جای قالب سازی به شکل یه نمونه الهامبخش نگاهش کنیم، فکر میکنم به رشد فردی منجر شه که خودش بروز خلاقیت رو هم به همراه داره.
این مورد که شما میگین کاملاً به طرز استفاده افراد مختلف بستگی داره و نمی شه به صورت یک الگو درش آورد(میشه ها ولی شما فرض کن یه قانون سخت جلو راهت در نوشتن وجود داره، یعنی نمی ذاره آزادانه فکر کنی). البته اینکه هر کسی برداشت خودش رو از سوالات مختلف عنوان کنه و بعد شروع کنه به جواب دادن مهارت خیلی بارز و مهمیه.
سوال منم همینه تو این دنیای بی در و پیکر همه اش سواله از ابتدای خلقت تا انتهاش چراهایی که تغییری در وضعیت مشکلات ایجاد نمیکنند اصولا به چه دردی میخورند
ولی اینک یک گونی سوال که روز به روز به حجمش افزوده میشه و بعضیهاش جواب داره و بعضی نه خُب آخرش که چی؟ فرضا همه جواب بدن و جوابها هم همگی منطقی باشه، آیا در این مملکت بلبشو گوشی برای شنفتن این سوال و جوابها هست؟ تازه هم باشه چه نتیجه مثبت عملی به دست میاد؟ شاید پادپرس یه بازیه مثل نهنگ آبی
اگه منظور مفهوم عام بازی باشه، و قبول داشته باشیم که کل زندگی میتونه یه جور بازی باشه، بله پادپرس هم یه بازی هست، و به هیچ وجه شبیه نهنگ آبی نیست، چون واقعی است!
برای شکل دادن به بازی بانک پرسشها دو راه به ذهنمان رسید:
به افراد مستقیم بگیم که ما با چند متخصص مشورت کردیم و ایشان قول دادهاند اگر افراد سوالات خوبی بپرسند و در ضمن بانکی از سوالات اولیه در دسترس باشه، وقتشان را برای به اشتراک گذاری تجربهشان سرمایهگذاری میکنند.
میتونستیم همین کاری که الان کردیم را بکنیم. بدون هیچ انگیزهی خارجی، افراد را دعوت کنیم پرسشها و مسئله هایی که برایشان پیش میآید را مطرح کنند. و فقط چرایی کار را برایشان توصیف کنیم.
بازی اول مخصوص افرادی است که حتی وقتی راه میروند نیاز به هول داده شدن از سمت بیرون را دارند؛ بازی دوم مخصوص افرادی که برای حرکتشان انگیزههای درونی دارند. و ما حتما دوست داریم در ابتدا افراد خودانگیخته همراه جمع پادپرس شوند. چون این آدمها میدونن حتی وقتی سوالی میپرسن برای پاداش بیرونی نمیپرسن و خودشون توانایی رسیدن به پاسخ مناسب رو دارن.
برای معزل نمی دونم، ولی در مورد معضلات یک بخش مهم از راه حل به درد بخور اینه که جوری طراحی بشه که اولا مشارکت طیف وسیعی از ذینفعان رو جلب کنه و ثانیا وقتی اجرایی شد در ماتریس استراتژی ذینفعان یک نقطه کانونی بشه