ما قرار نیست غلط املایی بگیریم وگرنه خوب شما هم توجیه رو توجیح نوشتید.
اگر دانشگاه رفتن رو حروم کردن میدونید خوب نرید! مسئله خیلی ساده است. اتفاقا من میگم اگر اون استادا نمیگذاشتن شما کار کنید، زودتر کار بیرون رو یاد میگرفتید (به قول خودتون) این طور نیست؟ زودتر تکلیفتون مشخص میشد که شما انرژی و جوونی و پول اضافه ندارید خرج دانشگاه کنید و میرفتید دنبال کارتون.
من هرگز از سیستم آموزشی دفاع نکردم، من هم به خاطر مشکلات، بعد از ۶ سال، تدریس توی بهترین دانشگاهها رو رد کردم، چون اعتقادم بود من مناسب این کار نیستم. سختی و مشکلاتی که اطرافیان به وجود آوردن رو هم به جون خریدم.
اتفاقا این رو دانشجوها خیلی میخواستن، من ۶ سال توی دانشگاههای تهران مثل صنعتی شریف درس دادم، حتی اونجا هم استادی رو دوست دارن که جزوه بگه. اگر شما مفهوم بگید، به هزار تا چیز متهم میشید.
من خودم هم خیلی شرایط سختی رو رد کردم. بالا داشتم پایین هم داشتم. خود من توی المپیاد کامپیوتر کشوری شرکت نکردم چون درگیر ورشکستگی پدر بودم و جای ثابت نداشتم. کلا ۷ روز تونستم برای کنکور بخونم اون هم توی پارک و با کلی مشکل، سیستم آموزشی هم به کسی که ادبیات و عربی جواب نده دانشگاه خوب ارائه نمیکنه.
قرار هم نیست خودم رو با دیگران مقایسه کنم، صدها بیوگرافی خوندم، تعداد آدمهای بزرگی که از اول وضعشون خوب بوده نزدیک به صفره! قرار هم نیست از همه آدمهایی که وضعشون بده، آدمهای استثنایی بیرون بیاد. همون جور که من برای بهبود شرایط فرزندانم (در آینده دو اگر صاحب فرزند شدم) تلاش میکنم، انتظار دارم پاداشش رو در رفاه فرزندم ببینم، اون پدر و مادری هم که سختی و دانش کمتری رو به کار گرفتن کمتر به فرزندشون رفاه میرسونن. خیلی از جبرها مانند جبر جغرافیایی، دانش، امکانات و از این دست وجود داره که خوب یه جورایی همه آدما به نوعی درگیرشن، یکی زیاد یکی کم. باید توی اون لحظه فکر کنیم با توجه به موقعیت الان بهترین کار چیه.
نکته اینجاست که مهم نیست شما چقدر وضعت خوبه، چقدر وضعت بده، باید روی حل مسئله در موقعیت خودت تلاش کنی، نه اینکه به زمین و زمان غر بزنی. اگر میخواهید یک کمپین راه بندازید برای هشدار به مسئولین که بگید برابری آموزشی وجود نداره من هستم، اما اینکه مرتب بشینیم دور هم غر بزنیم، فقط خودمون رو توجیه کردیم.
وقتی با ۱۰۰ تا مسئله مواجه هستی که خیلیهاش از دست تو خارجه، باید سعی کنی مسئله رو با امکانات خودت حل کنی نه با غر زدن و ناله.
اما در مورد
اگر شما قراره استاد شفیعی کدکنی رو در نظر بگیرید به عنوان استاد خوب، خوب من هم میگم اگر من تصمیم میگرفتم در کار و پذیرش دانشجو، فقط مریم میرزاخانیها رو میگرفتم، دانشگاه غیر شریف، آزاد و … رو پذیرش نمیکردم. بهشون کار هم نمیدادم! خودتون دارید میگید چیزی یادتون ندادن.
شما دارید در مورد آموزش پرورش فنلاند صحبت میکنید. لطفا برید از دوستانی که در کشورهای توسعه یافته زندگی میکنند بپرسید توی چند تاشون دانشگاه رایگان داریم؟ توی کدومشون میشه عشق و حال زندگی رو کرد وهمزمان درس هم خوند (بدون پول پسانداز پدر و مادر یا خودت)
انگلیس؟ آمریکا؟ استرالیا
حالا چند تا کشور شبه سوسیالیستی یک قوانینی گذاشتن (کل حرفهام در مورد دانشگاه هستش) ببینید از نظر رشد علمی، آکادمیک و اقتصادی کجان؟ اون فنلاندی که همه ازش دم میزنن رشد اقتصادیش تقریبا ۰ هست! یعنی اگر در کشورمون دنبالهرو اونها باشیم تقریبا کشور آخر دنیا خواهیم بود (اونها نقطه شروع خوبی داشتن و الان دارن نون اون نقطه شروع رو میخورن).
هر خانواده متوسط در در آمریکا و انگلیس و استرالیا باید از بچگی برای دانشگاه بچش پول پسانداز کنه مگر اینکه خود دانشجو بره سر کار. حالا ممکنه از چند تا آدمای تاپ که اپلای کردن شنیده باشید کمکهزینه گرفتن از اون ور. اونها استثنا هستند وگرنه شهریه یک دانشگاه با رنک خوب 40 هزار در ساله یعنی بالاتر از درآمد خالص متوسط یک خانوار در اون کشور.
از همتون میپذیرم، ما به اندازه اونها توسعهیافته نیستیم، اوضاع جهان (مخصوصا برای جهانسومیها) مساعد نیست. اختلاف طبقاتی بیداد میکنه، وضع دانشگاههای ما اصلا خوب نیست. استادای ما سواد کافی ندارن. وضعیت فرهنگی نامساعده. دانشجوها استادا رو فریب میدن و استادا از دانشجوها بیگاری میکشن…
صحبت اصلی من پاسخ به سوال پرسیده شده در این پست بودو نه چیز دیگه: چرا اساتید با کار کردن دانشجوها مخالفن؟