گروه مالی اکسل، برای صنایع خودروسازی سرمایه فراهم میکنه. این گروه یه موقعیت در زمینه فروش محصولات جانبی در نظر گرفته: ارائه سرمایهگذاری دوجانبه و بیمه به مشتریهای خودش. اکسل قصد داره با صنایع عمده در این بخشها همکاری کنه و خدمات این صنایع رو به مشتریهای خودش ارائه بده. این شرکت تصمیم گرفته که یک تیم برای ترسیم استراتژی مربوط به این فروش جانبی تشکیل بده. به همین منظور، آلن توکر، معاون توسعه کاری، رو در راس این پروژه قرار دادن.
دستور کار آلن خیلی سادهست: تیمی تشکیل بشه که بتونه استراتژی فروش جانبی رو تنظیم کنه به نحوی که فروش محصولات سرمایهگذاری دوجانبه و بیمه به بیشترین مقدار برسه، خدمات عالی به مشتری ارائه بشه، در عین حال اثر منفی روی کار اصلی شرکت ایجاد نشه. به آلن گفته شده که میتونه از افراد داخل شرکت استفاده کنه ولی اگر که نیاز دید میتونه فردی از خارج شرکت رو هم استخدام کنه.
اولین باره که آلن مسئول تشکیل تیم شده. از این فرصت هیجانزدهست، ولی کمی هم سردرگمه:
تیم باید چند نفر باشه؟
آیا باید یه گروه کوچک، چابک و متحد درست کنه یا گروهی بزرگتر، متنوعتر با مهارتهای متنوع؟
آیا باید به تنهایی تیم رو انتخاب کنه یا اجازه بده تیم خودش در انتخاب بقیه دخیل باشه؟
چه افرادی بهتره وارد تیم بشن؟
اون میخواد افرادی که در کار خودشون حرفهای هستن رو وارد کنه، ولی در عین حال دوست داره که افراد تصویر بزرگتر و افق بلندمدت رو هم ببینن. آیا باید روی تجربه و دانش مناسب تاکید کنه یا روی مهارتهای مناسب ارتباطی و حل مسئله؟
بهتره به توان ذهنی وزن بیشتری بده یا نظم و اخلاق کاری؟
آیا بهتره که افراد مشتاق و نابغه رو انتخاب کنه یا افرادی که ذهن باز دارن و از همدیگه حمایت میکنن؟
آیا میشه تیمی رو ساخت که فقط از طریق اینترنت جلسه داشته باشن؟
و در نهایت آیا میتونه که افرادی که فقط میتونن نیمه وقت کار کنن رو هم در نظر بگیره؟
خیلی از ما وقتی در موقعیت آلن قرار میگیریم، با همین سردرگمی روبرو میشیم. همه ما میخوایم تیم درست رو انتخاب کنیم. ولی هنوز خیلی مطمئن نیستیم که چه موادی رو برای تیم انتخاب کنیم تا با مخلوط کردن اونها بتونیم یک تیم موثر درست کنیم. قبول کنیم که انتخاب مواد لازم مهمترین قدم در پختن یک غذای فوقالعادهست.
اعتقاد عمومی بهمون میگه که باهوشترین افراد با بهترین مهارتهای ارتباطی باید اولین انتخاب ما برای تیم باشن. ولی تجربه بهمون میگه که این انتخابها به سادگی امکانپذیر نیستن: افراد باهوش ممکنه خیلی اهل نظم و پشتکار نباشن. از اون طرف افرادی که دارای روحیه جمعی و حمایت از بقیه هستن، ممکنه مجبور باشن نیمهوقت کار کنن. … .
در انتخاب تیم معمولا با موارد زیادی از این وضعیتهای مبهم روبرو میشید. با در نظر گرفتن این واقعیتها، تیم رو باید چطور انتخاب کنید؟
تجربهت رو بگو تا برای تشکیل تیم، ازش کمک بگیریم!
برای ادامه دادن این مقاله و ایجاد راهنمایی برای تشکیل تیم، مشارکت افراد رو لازم دارم: دنبال سیاه کردن صفحات وب نیستم، بلکه دلم میخواد باهم یاد بگیریم!
به تجربه هاتون رجوع کنین و بگین تو موقعیت مشابه مبنای تصمیمگیریتون چی بوده؟ نتیجهی این تصمیمگیریها چی بوده؟ اگه به جای آلن بودین، کدوم ابهاما رو اول برطرف میکردین؟ چطوری؟ دوستاتون که کار تیمی یکی از ارزشهاشون هست رو دعوت کنین به این موضوع تا از تجربههاشون برامون بگن. همتیمیهاتون رو خبر کنین و بهشون بگین موقع انتخابشون معیارتون چی بود دقیقا؟
مقالات زیر به ترتیب میتونه کمکتون کنه تا تعریف و تاثیر تیم و تفاوتش رو با گروه تکرهبری بهتر متوجه بشین:
من هم بارها با سوالاتی که در ذهن آلن ایجاد شده، مواجه شدم! معمولا هم اولین سوالی که برام ایجاد میشه اینه که:
الان خودم وقت بذارم برم یاد بگیرم و انجام بدم، یا دو برابرِ همون وقت و انرژی رو بذارم و همتیمی مناسب رو پیدا کنم و مسیر اولیه رو براش هموار کنم؟
در چند مورد طبق تجربه به یه سری نتیجهها رسیدم که معمولا موقعی که نیازه تیمی تشکیل بشه و یا توسعه داده بشه، ازشون استفاده میکنم:
یه گروه کوچک و چابک و متحد چندین برابر کارامدتر از یه گروه بزرگ و متنوع هست، پس حتی روزی که نیاز به افراد بیشتری هست، بهتره در قالب گروههای کوچک و چابکِ در کنار هم باشن تا گروه بزرگ!
راجع به سوال های ۳ تا ۵ نظری ندارم.
نظم و اخلاق کاری در بلندمدت خیلی موثرتر از توان ذهنی هست! یا بهتر بگم کسی که توان ذهنی داره ولی نمیخواد نظمِ حداقلی رو بپذیره به درد کار تیمی نمیخوره. و بهتره در قالب برونسپاری کار ازش کمک خواسته بشه تا همراهی با تیم.
و اینجا منظورم از نظم، یه دیسیپلین نظامی نیست. بیشتر اون نظم پایه هست که با نبودش کارکرد تیم مختل میشه.
تیم خوبه توش تنوع وجود داشته باشه، هم فرد مشتاق و نابغه حضور داشته باشه و هم فردِ حامی با ذهن باز. در اینجا راجع به تنوع روحیات مناسب برای یه تیم مدلی رو معرفی کردم که بهش اعتقاد دارم.
بله تیم دورکاری ممکنه، فقط دورکاری قلقهای خودش رو داره که بهتره حواست بهش باشه.
دستاورد خیلی مهم تر از وقتی هست که هر کسی صرف میکنه. پس به جای اینکه تمرکزت روی پاره وقت یا تمام وقت باشه، تمرکزت روی دستاوردایی باشه که یه فرد میتونه در طول زمان بهش برسه.
کار ما خیلی یک پروژه بزرگ است که شاید بتوانم بگویم جهان شمول است، تامین ارتباطات تلیفوتی و انترنتی در سطح جهان، ما یک شرکت مخابراتی هستیم که متشکل از تیم های IPO,Transmission and planing , Microwave,IN,IT,NSS,BSS,Security ,seals ,Marketing,Radio Frequency, ,Vsat, و ده ها تیم دیگر که ارتباط تلیفوتی افغانستان با تمام کشور های جهان را تامین میکنند و همچنان تامین انترنت و ارتباطات انترنتی، تیم من تیم آی پی است که در وسط حلقه سبز قرار دارد و مرکزیت و هسته تمام تیم های تخنیکی است، اولین کار مارا تیم Transmission و planning و sequrityو RF میکنند که ساحه را از نگاه امنیتی سینگال و موقعیت جغرافیایی بررسی میکنند مجموع این چهار تیم را تیم سروی میگوییم، بعداز سروی تیم Power در ساحه جدید جنراتور های برقی میفرستد و برق ساحه را تامین میکند، بعد تیم دیگری دست بکار میشود و دیش های بزرگ مایکروویو با انستال میکنند که ارتباط نقطه جدید با مرکزیت برقرار شود، و تیم مایکروویو در خواست آی پی پلان میکند که توسط تیم ما تامین میشود و بعد تیم بی اس اس دستگاه های 3g , LTE در سایت نصب میشود که از طریق دستگاه ها سگنال 2G 3G 4G برای مردمان ساحه تامین میشود، سیگنال وویس یعنی صدا از طریق هر سه جنریشن انتقال میکند و داتا همچنان ولی سرعت ها تفاوت میکند، خیلی یک بخش کوچک از کار تیمی ام را تشریح نمودم این کار ها در طول ما ها انجام میگیرد و خیلی وقت زیادی را در بر میگیرد تا داتا و صدا به کوه پایه ها انتقال کند کار های تیمی فراوانی ضرورت است که انجام پذیرد، خیلی از تیم های دیگری هم هستیند که بعضی را حتی نمیدانم بعضی هم به گونه های دخیلی هستند مانند تیم ترانسپورت که آماده کردن سفر ها و ماشین به دوش آن تیم است، خوب شکل زیر که به اشتراک گذاشتم شکل نتورک تنها شهر هرات است که ارتباط با ولایت های دیگر را نشان میدهد در حقیقت در هر ولایت چنین نتورکی داریم که توسط انجینران اداره میشود و ما تیم مرکزی هستیم که باید مشکلات صدا و داتا را حل کنیم به اصطلاح تروبلشوتینگ یا عیب یابی کنیم. درین شبکه بزرگ دستگاهای زیادی دخیل اند که تشریح آن در حد توان نوشتن نیست که هر کدام دنیایی از معلومات را ضرورت دارند. فقط خلاصه نام گذاری کردم چون شما عزیز درخواست فرموده بودید که نمونه از کار تیمی را شرح دهم به عنوان مثال خلاصه تشریح کردم.
تقریبا ۴ سالی میشه که به صورت تیمی کار میکنیم. البته هدف این بوده و الان حدودا ۲ سال هست که واقعا به صورت تیمی کار میکنیم. اولش سعی و خطا بود.
هم تیمی مهم ترین چیزیه که توی تیم وجود داره. هم تیمی خوب باعث میشه هدفِ تیم رو هدف خودتون بدونید و تلاشتون رو در راستای رسیدن به منافع جمعی ببینید. هر تیمی احتیاج به یک رهبر یا لیدر داره تا مسیر رو برای اعضای تیم روشن تر بکنه و هدف رو بیشتر نمایان کنه.
کار تیمی بسیار لذت بخش تر از کار های انفرادیه به شرطی که شما بتونید یک عضو خوب باشید. هر تیمی یه هسته مرکزی داره که مدیریت تیم و سیاست گذاری ها رو انجام میده. در تیم ها تصمیم گیری ها به صورت عمومی انجام میشه (نه همه تصمیمات. تصمیماتی هستند که فقط هسته مرکزی تصمیم گیری میکنه که خود هسته هم یه تیمه) و کار های تیم به اشخاص سپرده میشه و هرکسی بسته به توانایی هاش گوشه ای از کار رو انجام میده. هرچقدر افراد تیم با هم هماهنگ تر عمل کنن نتیجه مثبت چندین برابر میشه و تاثیرش رو خود اعضا میبینند. عموما بهتره که اعضا دارای تخصص های مختلف باشن تا از دیدگاه های مختلف بتونن به تیم کمک کنن. اعضای تیم هدف رو باید هدف خودشون ببینن و از جان و دل برای هدف تلاش کنن و با نظرات و فعالیت هاشون تیم رو به هدف نزدیک تر کنن.
از همکاران پادپرسی عزیزم که از نتورک چیزی میدانند صمیمانه در خواست میکنم که نظر شان را در باره دیاگرام که دیزاین خودم است ارایه بدارند آیا کدام نقص و عیبی دارد یا صحیح است. تشکر