چطور می‌توانیم خلاقیت را در خود پرورش دهیم؟

قضاوت در مورد این مسئله ساده نیست. هر چند مدرسه و نظم خلاقیت رو نابود میکنه ولی برای پیشرفت جامعه لازمه. مگر اینکه بخوایم معنی پیشرفت رو تغییر بدیم.

2 پسندیده

مثلا الان کارکرد مدرسه چیه؟ آیا به جای دوازده سال درس خواندن کار بهتری نمیشه کرد؟مثلا 5 سال درس بخونیم و کار و عمل یاد بگیریم، یعنی اصول اولیه آموزش را یاد بگیریم و بعد دنبال زندگیمان برویم، من بعد از اینهمه درس خوندن هنوز نسبت به کارکرد این هفت سال آخر تردید دارم و دلیلش را اشتغال یک گروه در جامعه میدونم؟ امروز یکی از دوستان می گفت اگه میخوای بدونی در مسیر حرکت و پیشرفت چیزی اثر دارد یا نه؟ می تونید اونو حذف شده تلقی کنی و اثرات را ببینی؟ حالا ما 5 سال با کیفیت اول تا پنجم داریم و راهنمایی و دبیرستان نداریم مگه چی میشه؟

با توجه به گفته های شما و با توجه به این چند صفحه کتابی که گذاشتین، به این نتیجه رسیدم که باید تو مدارس و همین طور ما آدم بزرگا تو زندگی عادیمون فعالیت هایی رو بگنجونیم که این نیمکره راست رو (مسئوله خلاقیته؟) فعال نگه داره هر چند با نیمکره چپ هم ناچار هستیم که کار کنیم بالاخره!!!

مثلا وقتی یه مساله فیزیک مکانیک می بینیم نخوایم یه راست بریم سر تعاریف و فرمول های رایج. در واقع ببینیم در واقعیت اونچه که خودمون می بینیم و انتظار داریم چیه؟ یا دیدن کاریکاتور و برداشت مفهومی که پشتش هست. همینطور آموختن یکی از انواع هنر. همیشه برام سوال بود که بچه های هنرهای تجسمی چطور انقدر متنوع خلق می کنن. جوابم رو اون بالا گرفتم. مرسی فائزه

درسته . کار سختیه برای همین نوشتم مدرسه های فعلی
این مختص همه ادمها نیست. کسانی هستن که حتی به بچه هاشون یاد نمیدن که رنگهای اصلی چی هستن. شمارش تا ده رو حتی قبل مدرسه اموزش نمیدن بهشون به هر دلیلی.
اما مثالی که اینجا زدم فرق میکنه. مدارس فعلی مشکلاتی دارن که اگه به سمت بهبود پیش بره. چرا که نه؟
انوقت اون عده ای که خوداموز به بچه هاشون درس میدن هم بچه هاشون رو می فرستن مدرسه و اون همه وقت و انرژی شخصی پاشون نمیذارن

#تجریه
بابام وقتی معلم روستا بود میگفت ما بچه هایی داشتیم که تمام گیاهان منطقه رو با اسم می شناختن اما نمی تونستن مثلا تا بیست بشمارند ، بعد اون زمان طبق یه بخشنامه هایی این بچه ها رو باید میذاشتن توی بخش کند ذهنا! خب این سیستم یه جای کارش می لنگه … برای همین معلمها توی فرمها دست می بردن. سیستم های غربالگری بچه ها توی مدارس مقداری جالب نیست.

اموزش همگانی باید باشه، اما چه اموزشی؟ اموزشی که بهینه شده باشه . و این بهینه شدن هم تعریف خاصی داشته باشه. به جای این که مردم را تحت اموزش قرار بدن که به چه چیزی فکر کنن باید به انها اموزش بدن که چگونه فکر کنن

یه مثالش پاسکال هست. تفاوتش با بقیه چیه؟ این که اون به جای این که به قله های حساب دیفرانسیل برسه به قله احتمالات رسید. چون پرسشهایی از خودش پرسید که دیگران نپرسیده بودن

3 پسندیده

به نظر من این موضوع خیلی ساده هست در عین حال پیچیده!
اگر ما به اطراف خودمون یه نگاهی بندازیم و چیز
های ساده ای که البته به نظر ما ساده و معمولیه
متوجه میشیم که درون همین سادگی چیزی نهفته هست که ما میتونیم اون رو کشف کنیم.
برای این کار نیاز به یک ذهن آرام داریم و
همچنین یه کم توجه به محیط پیرامون…

هر چیز و هر کاری، یه ابزاری میخاد. ابزار خلاقیت هم مهارته. داشتن مهارت، به آدم اعتماد به نفس میده و این یکی از ابزارهای مهم خلاقیته که نداشتن باعث مردن خیلی از ایده ها میشه.
برای مثال، ممکنه تو ذهن شما، یه ایده ای بیاد، که تو حوزۀ تخصصی شما نیست. بنابراین چون مهارتشو ندارین، در حد ایده میمونه و همونجا تموم میشه و یا اگر هم برین سراغش، بعد از صرف وقت و هزینه، چیز قابلی در نمیاد.
در کل، اگه بخام نظرمو جمع بندی کنم، اینو میگم که خلاقیت، نیاز به مطالعۀ زیاد تو حوزۀ تخصصی و نیمه تخصصی افراد داره. بعد فرد متخصص تو زمینه کاری خودش، نیازها رو میشناسه، و برای رفعشون فکر میکنه و یه محصول خلق میشه. البته اگه تواناییش رو داشته باشه، تیمی کار کنه هم زیاد بد نیست.

1 پسندیده

واقعا اگر اینطوری می شد بهتر نبود؟ اگر سنگ دستشویی اینطوری نبود، چطوری میشد؟ اگه گوشی همراه دکمه نداشت چطوری میشد؟ اگر خطوط بصورت کابلی نبودند چطور میشد؟به جای ماشین از چه چیز دیگه ایی میشود استفاده کرد که کارکرد ماشین را داشته باشه ولی دودزا نباشه، سوخت فسیلی نداشته باشه؟ به جای اتوبوس گازوئیلی از چه وسیله ایی میشه استفاده کرد؟ اگه این شکلی نباشه چه شکلی میشه؟ به جای شمع برای روشنایی از چی میشه استفاده کرد؟ در داخل شهرها به جای لوله کشی گاز از چه تکنولوژی میشه استفاده کرد؟ به جای اجاق گاز از چه وسیله ایی میشه استفاده کرد؟ جهت روشن کردن خونه اگه لامپ نباشه چه چیزی جایگزینش میشه؟ جهت جابجایی سریع مریض تو ترافیک های سنگین شهری پیشنهادی دارید و هزاران هزار سوال در اطرافمان، اگر بصورت فازی داخلش بشیم چقدرش ناشی از مهارت است و چه مقدارش برخاسته از نیاز؟ این نیاز و مهارت را چگونه پرورش بدهیم تا حرکت کنیم و خلق نماییم؟

اولا که ما باید در ابتدا محیط و اتفاقات اطرافمان را به چالش بکشیم تا بتوانیم چیزی یا موضوعی اختراع کنیم.ولی واقعیت این است که جامعه ای که ما در آن زندگی میکنیم،به شخصی که میخواهد فکر خلاقانه خود راعملی کند،بهایی داده نمیشود و آن فرد،شخصا باید برای عملی شدن فکر خود هزینه گزاف پرداخت کند،که آیا از ایده وی استقبال گردد یا خیر.متعاقبا در چنین جامعه ای کسی به خلاقیت ذهن،فکر نمیکند و افراد،صرفا به دنبال روزمرگی های خود می باشند.

2 پسندیده

داشتم به تصویر تولستوی نگاه میکردم، می اندیشیدم چی میشه که یک انسان، متفکر بزرگ بشه؟ واقعا فکر انسان در محیط نمی گنجد و حتی می تواند فراتر از زمان و مکان خود حرکت کند، واقعا فکر انسان ابزاری عجیب و شگفت انگیزیه، ولی انچه ذهن منو مشغول میکنه حرکت جوامع بعد از قرن نوزدهمه، واقعا چه اتفاقی افتاد که در این چند قرن چند برابر تمدن بشر در نوزده قرن قبل و قبلتر از میلاد مسیح پیشرفت علمی، دانشی و فکری رخ داد و انچیزهایی که روزی در رویاهای ژول ورن، آیزاک آسیموف بود محقق شد؟ کی فکرشو میکرد روزی روی کره ماه یک انسان قدم بزند یا بخواد بره مریخ، مگر این انسانها همون انسانهای ده هزار سال یا دو هزار سال یا اصلا انسانهای قبل از جیمز وات نبودند؟ واقعا چه اتفاقی افتاده؟؟؟؟

1 پسندیده

یه سری عوامل دست به دست هم دادن : پیشرفتهای سیستم حمل و نقل و مهاجرتها، صنعت چاپ و … بقیه اش رو شما بگید که چی شد :

بیایین فرض بگیریم که همه تاریخ بشر در یک سال اتفاق افتاده، هر روز تقویم رو معادل چهار هزار سال در نظر بگیریم، مبدا تقویممون، یک فروردین، وقتی هست که اولین ادم بدوی به این دنیا اومده؛ همون “هوموهابیلیس” یا انسان ماهر. اولین بار ایشون بودن که پاشدن سرپا تا ببینن توی دنیا چی میگذره. سه ماه طول کشید تا ایشون بتونه به شکل تقریبا رایج امروزی صحبت کنه.



حدود 8 هزار سال اخیری که براش تاریخ مدوّن داریم توی دو سه روز آخر سال می گنجه. سقراط، افلاطون و ارسطو در ساعت نه صبح روز 29 اسفند به دنیا اومدن. مسیح در ساعت دوازده ظهر و کریتسف کلمب در ساعت 9 و نیم شب. آخرین ساعت آخرین شب سال، تمام رویدادهای دو قرن نوزده و بیستم اتفاق افتادن. پادپرس هم در کسری از چند ثانیه اخر نطفه اش بسته شده :wink:

چی شد؟
چی باعثش شد؟
بعد از این سرعت رشد چطور خواهد بود؟ سرعت خلق کردن؟ ورود خلاقها؟

4 پسندیده

این اون مقاله ای هست که ازش صحبت کردم، عنوانش :
Beyond Big and Little: The Four C Model of Creativity

توی این مقاله (2009) اشاره شده که تا قبل از این مطالعاتی که خلاقیت رو بررسی می کردن یه دیدگاه دوتایی داشتن به موضوع. ادمها به دو دسته تقسیم میشدن یا خلاقیت روزمره دارن (little-c) یا خلاقیتی شبیه خلاقیت دانشمندا و مخترعین (Big-c) توی این مقاله اومده اشاره کرده که این وسط ادمهایی هستن که خلاقیتشون به حد Big نیست ولی از Little(خلاقیت روزمره) هم بیشتر هست اینا رو کجا جا بدیم ؟ و البته تعریفهای مختلف خلاقیت رو هم کمی بررسی کرده. و در نهایت یه مدل دیگه ارائه داده که توش دو دسته دیگه هم گنجانده شده : Mini_c و Pro-c

Eminent Accomplishments Big-C Approaches
Everyday Innovation: Little-c Approaches
Professional Expertise: Pro-c Creativity
Transformative Learning: mini-c Creativity

اشاره شده که در اغلب موارد تعریف این که خلاقیت چی هست، به بی راهه میره و تعریف مشترک پیدا کردن کار سختیه. برای همین ادمها رو به دو دسته با خلاقیت زیاد و کم تقسیم می کردن. برای مثال سال 2004 سه تا محقق 90 تا مقاله که در عنوانشون کلمه "خلاقیت " درج شده بوده رو از ژورنالهای مختلف : 60 تاش از دوتا ژورنالی که در مورد خلاقیت مقاله چاپ می کردن و 30تاش از ژورنالهای مختلف که در زمینه های روانشناسی، کارآفرینی و… می نوشتن، انتخاب کردن. در نهایت نتیجه این شده که فقط 38 درصد موارد تعریفی که ارائه شده صریحا مطرح کردن که خلاقیت چی هست؟

همینطور اشاره شده که همچنان ماهیت خلاقیت خودش زیر سوال هست : این که ایا خلاقیت یه ویژگی مثبت هست در افراد و دیدگاه روانشناسی مثبت گرا در این زمینه چی می تونه باشه؟ و یا این که خلاقیت خروجی یه مغز بیمار هست؟

مثلا خلاقیت بزرگ در بیشتر موارد همراه این هست که فرد از نظر روانی با بقیه افراد جامعه متفاوت هست. و بیمار شناخته میشه.

مثال از ادمهایی که خلاقیت بزرگ دارن : کسانی که جایزه هایی مثل جایزه پولیتزر رو می برن ، یا اون دسته از افراد که تمام جنبه های زندگیشون رو فدای یک هدف خاص می کنند و بعد چندین سال به نتیجه دلخواهشون می رسند. و … چندتا تئوری پیشنهاد داده شده واسه این مدل

در مدل کوچک خلاقیت ، برای بررسی میرن سراغ دانش اموزا و دانش جوها ، یا مثلا یه خانمی که توی خونه اش اشپزی می کنه اما در روند اشپزی دست می بره در دستور پختها و چیز جدیدی خلق می کنه.

حالا سوالی که بعد مطرح کرده یه چیزی شبیه این هست که اون خانمی که یه کتاب اشپزی مخصوص پخت و پز در ماشین ظرفشویی می نویسه یا بچه چهار ساله ای که در حین بازی اعلام می کنه که وقتی بزرگ شد می خواد ملکه قارچها بشه اینا در کجای مدل دوتایی جا میگیرن؟ ادمی که کارآفرینی می کنه چطور؟

1 پسندیده

پست به موضوع جدیدی منتقل شد: تعریف خلاقیت چیه؟

ایده مفهوم یا اثر ذهنی و ساخته و پرداخته اراده و ذهن بشر است.
چارلی چاپلین می گوید :« من دریافته ام که ایده های بزرگ زمانی به ذهن خطور می کنند که اراده کنیم چنین ایده هایی را داشته باشیم بنابراین ایده پردازی از اراده بشر سرچشمه می گیرد.»
منشاء خلاقیت از ذهن انسان سرچشمه می گیرد.

بی شک تو این مورد اراده هم مهمه. اما به نظرم تمرین و تقویت خلاقیت هم مهم هست با توجه به چیزی که @Faezeh.T گفته:[quote=“Faezeh.T, post:35, topic:844”]
اغلب بچه ها تا زمانی که مدرسه نرفتن و بعضی هم حتی بیشتر تا ده دوازده سالگی شاعر و هنرمند و فیلسوف هستن و قوه تخیل قوی دارن. یه بچه سه ساله می تونه به صورت بداهه شعر بگه. نمیدونم دیدین یا نه. دختر بچه ها مخصوصا. اکثر بچه ها دوستان خیالی دارند. اگه باهاشون بازی کرده باشید متوجه میشین.
[/quote]

با افزایش تعداد افرادی که با سواد شدن و با تکیه بر کشفیات بشر (دو قرن اخیر) آدم خیلی راحت تر تونسته طبیعت رو کشف کنه و ازش بهره ببره و مشکلاتشو رفع کنه از طرف دیگه انتقال اطلاعات سریع تر صورت می گیره. مثلا همین الان رو با زمان پدرای خودمون در دهه شصت مقایسه کن. واقعا میتونی تصور کنی اگر اینترنت نبود چقدر حوصله گشتن بین مقالات و کتاب ها رو داشتیم؟ چطور اصلا به خیلی از مسایل روز آگاه می شدیم؟

اینقدر علم پیشرفت کرده و همه چیز در هر جا و هر مکان مورد دسترسی هست که بشر حتی حس نمیکنه نیاز به چیزهای جدید داره .
خلاق بودن از طرفی بستگی به محتاج بودن داره ادمی تا کارش گیر نکنه از خلاقیت خودش استفاده نمیکنه مگر اون دسته ادم هایی که واقعا کار و حرفشون رو دوست دارن و با علاقه یه چیزی رو دنبال میکنن

1 پسندیده

میتونیم با توجه به اطراف و وسعت دادن به دید و افکارمون خلاقیت رو خلق کنیم
میتونیم به بچه ها اموزش بدیم که چطوری از فکرشون استفاده کنن با استفاده از بازی های فکری وعضویتشون تو کارهای علمی هرچند که اشتباه انجام دادن ولی بازم تشویقشون کنیم که به درستی انجام بدن
در مورد خودمون هم همینه اگر دست از تلاش برنداریم میتونیم خلاقیت رو افزایش بدیم.

1 پسندیده

خلاقیت را باید از کودکی پرورش داد. اکثریت کودکان تا وقتی که بیدار هستن سوالات مختلفی میپرسند. چرا آسمان بالاست و زمین پایین؟ چرا اسم توپ، توپ است؟ چرا دو چشم داریم و یک بینی؟ و چرا و چرا های دیگر…انقدر که فریاد والدین را به آسمان بلند میکنند
تمام کودکان قبل از دبستان دارای استعداد خلاقیت در عالی ترین حد خود هستند و هنر والدین و معلمان، خاموش کردن و سرکوب کردن این استعداد است ! بهتر است بدانید کودک خلاق، کودکی است که با جواب های سطحی شما قانع نمیشود ، به اعتقاد تورنس متخصص خلاقیت در کودکان ، در سه سالگی خلاقیت بچه ها افزایش می یابد و تا چهار تا چهار و نیم سالگی به اوج خود میرسد .امادر پنج سالگی و با ورود به آمادگی ناگهان سقوط میکند.

1 پسندیده

سلام. بحث جالبی بود. و فقط میخوام به اصطلاح پنج سنتم رو ادا کنم در ازای خوندن چنین بحث شیرینی.

جمله ای هست در وصف خلاقیت: «خلاقیت اینه که به خودت اجازه بدی هر اشتباهی بکنی و هنر اینه که بدونی کدوم رو نگه داری». با این توصیف به نظرم خلاقیت چیزی نیست جز تلاش بی وقفه، حالا این تلاش میتونه برای ساخت شعری باشه، و یا یک نقاشی و یا داستان یا هر چیز دیگه.

کافیه به تاریخچه ی خلق هر طرح یا شعر یا … که از نظرمون خلاقانه ساخته شده نگاه کنیم.

اگه چنین چیزی رو قبول داشته باشیم، اون وقت شاید بهترین راه پرورش خلاقیت اینه که تلاش و پشتکار رو در خودمون پرورش بدیم. یا به اعتباری شروع کنیم به خلق اون چیزی که دوست داریم.

1 پسندیده

خلاق کسی هستش که بیاد فلافل و فست فود سالم تهیه کنه و اثبات کنه با روش علمی که محصول تولیدیش همون مزه و طعم فست فود های عادی رو میده اما روش طبخ و مواد تهیه ابداعی توسط اون باعث از بین رفتن مضرات فست فودهای شده وگرنه همه می تونن ی قاب پنیر و دوتا نون سنگک داغ و یک کیلو خیار قلمی و یک کیلو سبزی خوردن بگیرن و نوش جان کنند (اوخ دلم خواست )

با ریز بینی و دقت و به جزییات. و با تمرین دیر یا زود به دست میاد. یکبار یک نفر یک مثالی درباره خلاقیت زد گفت من اگه الان دوتا خط روی تخته بکشم شما چی میبینید همه گفتن دوتا خط!!!بعد گفت خلاقیت یعنی اینکه به جای اون دوتا خط یک خط به ضخامت ده برابر این دوتا خط رو هم ببینی (خطی که با این دوتا خط تشکیل میشه)

3 پسندیده