یکی از روش هایی که اکثرا مشاورا برای فراموش کردن موضوعی پیشنهاد می کنن، روش درد هست. کافیه وقتی بهش فکر می کنی یا به شمارش فکر می کنی کش رو بکشی و ول کنی تا دردت بیاد. این راه باعث میشه ذهنت یاد بگیره وقتی به این مسئله فکر کنه دردش میاد و به مرور زمان، باعث میشه فراموشش کنی. ولی باز میگم استفاده از یه مشاور خوب میتونه خیلی کمکت کنه.
بله منم گفتم ک فراموش کردن به صورت کلی و قطعا اصلا امکان پذیر نیست مگه ممکنه انسان یه چیزو کامل فراموش کنه انگار ک مثلا یه آمپول بزنی صب پاشی هیچی ازاون یادت نباشه
قطعا ک باید مسائل و مشکلاتی ک دراون رابطه داشته تو ذهنش کاملا برطرف بشه طوری م وقتی به یاد اون میوفته دیگه حداقل مثل یه آدم عادی باشه براش یا حداقل حداقل آزارش نده
این موارد فقط موارد جزئی بود ک باعث میشه کمتر اذیت بشه و راحتتر کنار بیاد طرف ک اگر جلسات درمانی با این راهکار ها همراه بشه ماکزیمم و عالی میشه
فلسفه رنج طولانی چیه چرا نمیشه کمتر باشه
وقتی مجنون حالش خیلی خراب شد و رسوای عالم شد، پدرش او را به کعبه برد و به مجنون گفت از خدا بخواه که کمکت کنه تا درد جدایی لیلی را تحمل کنی و بتونی لیلی را فراموش کنی و
گو یارب از این گزاف کاری
توفیق دهم به رستگاری
رحمت کن و در پناهم آور
زین شیفتگی به راهم آور
دریاب که مبتلای عشقم
و آزاد کن از بلای عشقم
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجست
در حلقه زلف کعبه زد دست
میگفت گرفته حلقه در بر
کامروز منم چو حلقه بر در
در حلقه عشق جان فروشم
بیحلقه او مباد گوشم
گویند ز عشق کن جدائی
کاینست طریق آشنائی
من قوت ز عشق میپذیرم
گر میرد عشق من بمیرم
پرورده عشق شد سرشتم
جز عشق مباد سرنوشتم
آن دل که بود ز عشق خالی
سیلاب غمش براد حالی
یارب به خدائی خدائیت
وانگه به کمال پادشائیت
کز عشق به غایتی رسانم
کو ماند اگر چه من نمانم
از چشمه عشق ده مرا نور
واین سرمه مکن ز چشم من دور
گرچه ز شراب عشق مستم
عاشقتر ازین کنم که هستم
گویند که خو ز عشق واکن
لیلیطلبی ز دل رها کن
یارب تو مرا به روی لیلی
هر لحظه بده زیاده میلی
از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیلی افزای
گرچه شدهام چو مویش از غم
یک موی نخواهم از سرش کم
از حلقه او به گوشمالی
گوش ادبم مباد خالی
بیباده او مباد جامم
بیسکه او مباد نامم
جانم فدی جمال بادش
گر خون خوردم حلال بادش
گرچه ز غمش چو شمع سوزم
هم بی غم او مباد روزم
عشقی که چنین به جای خود باد
چندانکه بود یکی به صد باد
میداشت پدر به سوی او گوش
کاین قصه شنید گشت خاموش
دانست که دل اسیر دارد
دردی نه دوا پذیر دارد
چون رفت به خانه سوی خویشان
گفت آنچه شنید پیش ایشان
کاین سلسلهای که بند بشکست
چون حلقه کعبه دید در دست
زو زمزمهای شنید گوشم
کاورد چو زمزمی به جوشم
گفتم مگر آن صحیفه خواند
کز محنت لیلیش رهاند
او خود همه کام ورای او گفت
نفرین خود و دعای او گفت
وااااي خداي من اين وحشتناك ترين كار ممكنه تو رو خدا نكنيد
به قول رضا مارمولك، به تعداد انسان های روی زمين، راه رسيدن به خدا هست…
برعكسش به ازاي هر ١٠٠ ميليون نفر تو دنيا، يه راه درست واسه فراموش كردن عشق واقعی هست…
گاهي با جايگزينی يه عده خوب ميشن كه من جز اون عده نيستم
گاهي با مشاوره، كه باز به درد من نخورد
به درد من يه چيز خورد، اونم اين كه اينقدر خودم رو كوچيك كردم و التماسش كردم، كه خودش رو بالا گرفت و تونستم ازش متنفر بشم، تنها راهش اين تنفر بود، ولي راه اسونی نيست و به هر كسی توصيه نميكنم.
حالا با دیدگاه منفی روش خودتون رو نوشتید ولی یکی از موثرترین راهها همین هست: اجازه بدین در یک مسیر سخت وارد بشین و تا ته داستان برین. این باعث میشه اون احساس توهم ناشی از عشق باقی مانده در ذهن، از بین بره. البته بستگی به میزان سختی و خطرات مسیر هم داره.
شاید بشه مثل یه سرماخوردگی بهش نگاه کرد: خیلی وقتها توصیه میشه که بزارین سرماخوردگی به شکلی طبیعی درمان بشه، این بیماری ساده به سیستم بدنی شما درسهای خوبی برای زیستن میده.
صحبتهایی خیلی از بچه ها رو خوندم. ببینید شما نمی تونید اون رو فراموش کنید چون بخشی از تاریخچه شماست. به نظرم دلیلیم نداره ادم سعی کنی بخشی از روزهایی خوبش رو فراموش کنه. باید یاد بگیرید که نبود ایشون و یا ارتباطشون با کسی دیگه و یا حتی فقدانشون رو بپذیرید. البته تمامی مواردی که گفتم همشون تواما با زخمی هستن که به روحتون خورده ولی مثلا با چک کردن عکسهایی اینستاگرام و یا … صرفا انگار یه چاقو برداشتید و تو زخمتون فرو میکنید.
متاسفانه تعریف عشق و رابطه تو ایران خیلی واضح نیست و ما باور نمی کنیم که هر رابطه ای یه سرش جداییه.
پس به خودتون فرصت بدید و اصلا هم سعی نکنید اون رو فراموش بکنید به این فکر کنید که یه همراه خوب داشتید و از یه جا مسیرتون عوص شده ( البته به این راحتیا نیست) ولی خوب میتونید به این فکر کنید که شاید ایشون الان خوشحال تره و شمام حق دارید رابطه خوب داشته باشید پس بهتره با رفتن پیش یه مشاور خوب اشنباهات رو پیدا و رفع کنید تا رابطه بعدی موفق تر باشه.
اینم بدونید همه ادمها یکی دو بار چنان عاشق میشند که فکر میکنند بدون اون طرف میمرند و خوب خیلیاشون الان زندگیشون رو با یکی دیگه تشکیل دادن و اون خاطراتم برا خودشون حفظ کردن.
اگه خوب بود شده خاطره
بد بود شده تجربه
چرا باید بترسم و فراموش کنم
اصلا زمان چرا…
من برای خوب بودن و داشتن خودم و قدر دونستن خودم باید تجربه کنم و خاطره سازی کنم…شاید اولش با به یاد اوردن خاطره های خوبم باهاش گریه کنم …اره ی زمانی همون خاطره های خوب سبب میشن اشکت در بیاد…ولی ی روز که داری بلند میخندی. یاد این خاطره بیفتی فقط ی لبخند میمونه!
درد شکست عشقی رو میگن انگار 48 ساعته…این روزای خوب ما با یاروعه که مارو داغون میکنه…اگه جنبه نداری نباید عاشق بشی
همیشه خوبی در بدی و بدی تو خوبی هست گاهی هم غم لازمه جالبه ب این فکر کردین شادی خوبه و غم بده اما فکر نکردید غم گاهی اروم میکنه؟
چرا فکر می کنی طرف مقابل از شما خیلی بالاتر بوده که با وجود اینکه شما رو قابل ندونسته و رها کرده اینقدر بهش فکر کنی؟
من فکر می کنم تو رابطه، طرفی که اعتماد به نفس خیلی بالایی داره با رفتنش به طرف مقابل حس کم بودن میده. بعضی از دخترا تو نشون دادن این اعتماد به نفس بالا و ابراز بی نیازی از هر چیزی توانایی بالایی دارن.
ولی همیشه یادت باشه اگه کسی شما رو رها کرد، با آرامش بپذیر و بدون که برگ برنده دست توئه. تو پیشرفت کن و برو جلو، بعدا شاید از تصمیم اش پشیمون بشه و اگه برگشت تو موضع بالاتری داره. نه اینکه بخوام تو رابطه جایگاه بالاتر و پایین تر تعیین کنم. ولی بعضی ها از روی قدرنشناسی و نگاه به معیارهای نه چندان مهم ممکنه شما رو ترک کنن ولی وقتی رشد شما رو می بینن مطمئن باش پشیمون میشن و این برگ برنده ای هست که در دست شماست.
البته فکر نکن من حس شما رو تجربه نکردم و دارم از بیرون گود حرف می زنم. منم تجربه کردم ولی فکر می کنم چرا نباید طرف مقابلت یه خرده به تو فکر کنه؟ چرا همه اش تو باید ناراحت از دست دادن اون باشی؟
خیلی راه سختی بوده، ولی راهی هست که جواب میده.