موضوعی که برای همهی استارتاپها از اهمیت بالایی برخوردار هست نحوهی سرمایه گذاری بر روی ایده و مدل کسب و کاری هست که به وجود آوردن یا می خوان بوجود بیارن. می دونم که اکثر فعالای اکوسیستم استارتاپی ایران بیشتر از اون که راجع به نحوه سرمایه گذاری در داخل ایران اطلاعات داشته باشند، در مورد سیلیکونولی می دونن.
اتفاقاً نحوهی انتقال دانش و تجربه در کشوری مثل آمریکا به صورتیه که ما هم از دانششون بی نصیب نمی مونیم.
ولی در داخل کشور خودمون چطور؟
چه جزییات و اطلاعاتی هستن که در داخل ایران و در مذاکره با سرمایه گذاران داخلی به دردمون می خورن؟
مثلاً دانش مالی نحوهی تسهیم سهام خیلی مهمه.
یا اینکه امروز یکی از فعالای همین حوزه مطرح کردن که اکثر وی سی های اکوسیستم استارتاپی ایران کمتر از 33.4 % رو به عنوان سهام در نظر نمیگیرن! چون در تصمیمگیریها تاثیر بیشتری داشته باشن.
چه تجربه و اطلاعاتی از نحوه مذاکره با سرمایهگذاران ایرانی دارید؟
در مورد اینکه نحوه سرمایه گذاری در استارتاپها چه شکلی هست، در درجه اول خیلی وابستهس به اینکه استارتاپ به سرمایهگذار درستی مراجعه کرده یا نه.
خیلی استارتاپ ها رو میبینیم که در مرحله Seed هستن و به VCهایی مراجعه میکنن که در مراحل بالاتر سرمایهگذاری میکنن. یا میبینیم که شتابدهندههایی که وظیفهشون اصولا کار دیگه ای هست ولی دارن به استارتاپها پول تو جیبی میدن، شکل سرمایه گذار میگیرن و عملا استارتاپایی رو میپذرن که بدونن سودآور هستن. در حالی که کار شتابدهنده این نیست، کار شتبادهنده اینه که شتاب بده؛ سرمایه گذاری منطق و تکنینک دیگهای داره.
در ایران سرمایهگذاری به چه شکلی اتفاق میفته؟ درسته که ما با سیلیکون ولی متفاوتیم، ولی منطقی که داره اتفاق میفته همون منطق هست.
ببینین وقتی از سرمایه گذاری روی یه استارتاپ صحبت میکنیم از دو چیز صحبت میکنیم: economy و control.
بحث کنترلِ سرمایهگذاری
«کنترل» بخشی از اون چیزی هست که استارتاپ ها به عنوان term-sheet میشناسن. راجع به این هست که:
این شرکت مال کی هست و کی قراره این رو اداره کنه؟
عضو هیات مدیره چه کسانی هستن؟
اگه هیات مدیره به توافق نرسیدن رای با کی هست و کی تصمیم نهایی رو میگیره؟
وظیفه جذب سرمایه با کیه؟
و … .
بحث اقتصادی سرمایهگذاری
قضیهی سرمایهگذاری یه بخش «economy» هم داره که ارزشگذاری یه استارتاپ فقط یه بخشش هست، از بخشهای دیگهش مثلا سهام ممتاز هست: اگه قراره پول برداشت شه در استارتاپ، اول کی برداشت میکنه.
یا اگه سرمایه گذار جدیدی اومد، ایا سرمایه گذار قبلی این حق رو داره که جلوی رقیق شدن سهامش رو بگیره یا نه (که اینها البته تا حدی تو کنترل میان).
تفاوتهای سرمایهگذاری استارتاپها در داخل و خارج ایران
یه سری مباحث ولی وجود داره که سرمایهگذارها تو ایران در نظر نمیگیرن و به نظرم باید در نظر بگیرن:
یکیش موضوعی هست به اسم option pool. ببینین در استارتاپ هایی که خارج از کشور تاسیس میشه، یک مقدار سهام مثلا ده درصد از کل سهام کنار گذاشته میشه برا اولین کارمندانی که میپیوندن. و یا در استارتاپهایی که قراره خیلی بزرگ شن و میخوان مدیرعامل بزرگی رو جذب کنن، یه مقداری سهم کنار گذاشته میشه. این رو بهش میگن option pool. معمولا استارتاپ ها و VCها روی option pool تو ایران صحبت نمیکنن، و به نظرم باید صحبت شه. مثلا یکی از موضوعات وارد مذاکره اینه که این ده درصد برای option pool، از سهم چه کسی داره پرداخت میشه.
موضوع دوم که خیلی وقت ها روش مذاکره نمیشه، مسئله وستینگ vesting هست. به این معنا که شمای استارتاپ اومدی پول سرمایه رو گرفتی و ۳۵ درصد رو دادی. از کجا معلوم این پولی که اومد رو حیف و میل نمیکنی و نمیری؟ از کجا معلوم شرکت رو تعطیل نمیکنی. به همین خاطر مکانیزمی که در نظر گرفته میشه بهش میگن وستینگ، شما مالک ۶۵ درصد سهام هستی ولی الان ۳۵ درصد رو در اختیار داری و سی درصد باقیمونده رو در طی ۳ سال سالی ده درصد بهت میدم.
فکر میکنم در نهایت دو چیز دیگه میمونه که در داخل و خارج از ایران با هم متفاوته:
یکیش همین مسئله ۱/۳ هست. قانون تجارت ایران محدودیتهایی در نظر گرفته شده برای برگزاری نوع خاصی از مجامع عمومی که اختیار انحلال شرکت رو دارن. در نتیجه، VCها معمولا حداقل ۳۵ درصد از سهام استارتاپ رو میگیرن تا استارتاپ یهو به واسطهی قانون اتاق تجارت این قدرت رو نداشته باشه که به خاطر اینکه ۷۰ درصد سهام رو داره، مجمع عمومی فوق العاده تشکیل بده و شرکت رو منحل کنه یا موضوع شرکت رو تغییر بده. این هم جز مکانیزم های کنترل وارد میشه.
البته در موضوع کنترل روشهایی مثل حق وتو پیشبینی میشه که طبق اون کسی حتی اگر مثلاً 65 درصد سهام رو داشته باشه هم نمیتونه تغییرات اساسی در شرکت بده
یه نوع از تامین مالی هم هست که در خارج از ایران وجود داره، ولی تو ایران هنوز مکانیزمهای قانونیش وجود نداره: که اصطلاحا بهش میگن bridge loan ها. مثلا یکی از اقلامش convertible noteها که اینجوریه که مثلا پادپُرس صدمیلیون میخواد، ولی نمیتونیم الان ارزش پادپُرس رو تخمین بزنیم. من ۱۰۰ تومن به پادپرس میدم، در قبال وام که اصل و فرعش رو پس بده.
و اگه یه ماه دیگه - یا یه سال دیگه پادپرس تونست سرمایه گذار دیگه ای پیدا کنه یا به روشی که من مشخص کردم ارزشش مشخص شد، من این اختیار رو دارم (و نه اجبار) که این صدمیلیون تومنی که به پادپرس دادم رو به منزله خرید سهام در نظر بگیرم. البته به قیمت امروز که بهش وام دادم و نه قیمت یه سال دیگه.
بعضیها دارن تلاش میکنن این رو تو ایران پیاده کنن، ولی چون از نظر قانونی اجراش یه کم سخته و پیچیدگی داره، VCها دنبالش نمیرن. استارتاپها هم به نفعشون نیست چون به جای جذب سرمایه میرن زیر دین وام.