رابطه یک مسئله آنی نیست یک مسیر هست که دو طرف قدم به قدم در اون پیش میرن. بنابراین ممکنه این اتفاق بیوفته اگر این قدمها به اعتماد و درک متقابل منجر بشه. بخصوص اینکه در ازدواج برخلاف دوستی بین دو همجنس، پیچیدگی تفاوت بین ذهنیت هم وجود داره. یعنی دو طرف برای غلبه بر این پیچیدگی باید به طرز نگاه جنس مخالف به مسائل هم اهمیت بدن. معمولا مشکل از مسائل و رازها نیست، مشکل از این تفاوت نگاه هست که باعث میشه تعامل بسیار سخت بشه.
ممکنه بگین این تیپ رابطه موردپسند هر کسی نیست و چرا باید این همه انرژی برای یک رابطه کامل صرف بشه. به نظرم میزان عمق رابطه رو اگه با همین درصد از مسائل مشترک تعریف کنیم، بیشتر یک انتخاب هست تا اجبار. یعنی ممکنه شما به فردیت حداقلی اعتقاد داشته باشین و اساسا رابطه مشترک کامل رو نپسندین. این نکته باید به طور مشترک از دو طرف پذیرفته بشه یعنی هر دو طرف روی میزان اشتراک توافق نسبی داشته باشن. البته باید توقع از پایداری رابطه و بقیه مسائل مربوط هم متناسب با همین دیدگاه باشه.
خوب این یه حرف اخلاقی هست تا کاربردی و قانونی. عملا نتیجه این حرف اینه: ازدواج نکن! چون قسمت اول با واقعیت نمیخونه و هر کسی با این دیدگاه ازدواج کنه در نهایت سرخورده میشه.
یکی از مفاهیمی که نمیدونم توی حقوق به اون پرداخته شده یا نه (به طور ضمنی احتمالا وجود داره) چیزی مثل «حق مشترک» میتونه باشه. معنی این حرف چیه؟ معنی این حرف داستان قدیمی جمعی هست که سوار بر قایق هستن و یک نفر ادعا میکنه من صاحب بخشی از این قایق هستم و دوس دارم این بخش رو سوراخ کنم. یعنی آزادی استفاده از حق شخصی در مسائل مشترک، منوط میشه به اینکه عدم تضییع حقوق بقیه.