تو دوران مختلف تاریخی ایران افراد زیادی که روشن فکر بودند تلاش کردند تا با الگو برداری از فرهنگ غرب یا اقتصاد یا سیاست جامعه رو مترقی کنه ولیی به دلیل اینکه هیچ وقت این سوال برایی ماها مطرح نبوده ماها هیچ وقت نگاه درستی به این موضوع نداشتیم. ممکنه یه نفر به المان فرانسه امریکا و یا خیلی از کشورهایی پیشرفته نگاه کنه و بگه مثلا برایی اینکه صنعتی بشیم باید عین المانیا بشیم و بعدشم بسطش به اینکه خوب باید اب جو بخوریم وقت شناس باشیم یه خورده بی اعصاب باشیم یا … ودر نتیجه با واکنش سراسری روبرو بشیم ولیی واقعا ماها باید به کجایی یه فرهنگ مترقی تر از خودمون نگاه کنیم و باید چطور الگو برداری کنیم؟
موضوع جالبی مطرح کردی، و یه نکته هم بهش اضافه کنم: دوستی میگفت ما مستشرق داریم ولی مستغرب نداریم! و این خیلی موضوع مهمی هست، نشون میده غرب چقدر براش مهم بوده مطالعهی درست مسائل شرقی. حتی همین الان هم غرب آگاهی خوبی از مشکلات و مسائل ما داره (حتی تو حوزههای کسب و کار و خارج از فضای سیاست) و بعید میدونم چنین آگاهی به شکل برعکس وجود داشته باشه.
یه مثال بزنم مثلا شرکت هلندی که به خوبی از نیاز به آب ایران آگاهی داشت و طی دوره ی ایدهآب شریف که اتفاقا خیلی هم دورهي خوبی بود به مطالعه هم پرداختن. یعنی هزینه کردن بازار ایران رو از نزدیک ببینن و در ضمن اعتباری هم در این بازار کسب کردن.
ولی ما چنین زمان و هزینهای برای مطالعه سرمایهگذاری نمیکنیم. فقط بعضی مشاهدات رو داریم. و با مشاهدهي صرف تنها اتفاقی که میفته الگوبرداری کورکورانه س، که نتیجه ش ممکنه آوردن الگویی به داخل ایران باشه که با فرهنگمون متناسب نیست.
به نظر من علت اصلی این موضوع بهت و خود باختگی اکثر ماهاست.البته که آشنایی ما با زبان و فرهنگ غرب میتواند در شناخت نقاط ضعف و نقاط برجسته فرهنگ بیگانه و نیز فرهنگ خودمان باشد ولی کسانی که با فرهنگ غرب آشنا میشوند در آن فرهنگ همه برجستگی و در فرهنگ خودمان همه ضعف می بینند و این به این علت است که آشنایی کامل با فرهنگ خودمان ندارند
فکر کنم یک نکته مهم توی مونتاژ فرهنگ، اینه که جای علت و معلول رو عوض میکنیم. فرهنگ توی هر جامعه ای یه مسیر یادگیری طولانی مدت رو طی میکنه و این طولانی مدت بودن چندتا نکته مهم داره که در وارد کردن بخش زیادی از فرهنگ دیگران قابل اجرا نیست.
اولین نکته اینه که مردم به عنوان عناصر نهائی که فرهنگ رو اجرا میکنن، هم به خوبی با اون اشنا میشن، هم چرائی فرهنگ رو میفهمند.
نکته مهمتر که در فرهنگ بومی کاملا رعایت میشه، تطابق با شرایط محیطی و اجتماعی هست. این تطابق برای امکان اعمال فرهنگ خیلی مهمه، چون اگه وجود نداشته باشه، در تضاد با هدف اصلی فرهنگ برای بهبود شرایط اجتماعی قرار میگیره.
توی این بحث باید بین وارد کردن عمده و سریع فرهنگ و تعامل طولانی مدت بین فرهنگها تفاوت قائل بشیم. توی تعامل فرهنگی، معمولا قشر متوسط دخیل هستند و تغییرات آرام هست ولی مورد وارد کردن سریع فرهنگ، که در چند دهه اخیر توی ایران برای اون تلاش شده، عموما با تضاد با منابع و ساختار اجتماعی قرار گرفته.
توی ساختار فرهنگی در دنیای پیشرفته، در کنار شباهتها، تنوع زیادی دیده میشه که نشان میده هر جامعه ای برحسب نیاز و منابع خودش مسیر بهبود شرایط را انتخاب کرده نه با الگوبرداری.
نشانه های جالبی توی آموزش ایران، در گذشته و امروز هست که ارزش توجه داره. خیلی از مباحث آموزش اجتماعی ما، بر مبنای غلط بودن ساختار اجتماعی و لزوم تغییر در اون هست که به همین تلاش برای تغییر سریع برمیگرده. در حالی که در آموزش مناسب باید برای شناخت ضعفها و لزوم اصلاح تدریجی (با نوآوری یا الگوبرداری مناسب از بقیه) تاکید بشه. به همین خاطر در راستای بحث @lolmol، ما اول باید مستشرق داشته باشیم بعد مستغرب.
کاری اصلی یک روشنفکر (به عقیده من) نقد فرهنگ جامعه خویش است . از یک طرف با نگاهی به جوامع پیشرفته متوجه میشویم که اصول پیشرفت تقریبا ثابت و یکسان اند به عنوان نمونه خصوصیاتی که منجر به پیشرفت ژاپن پس از تخریب و شکست جنگ جهانی دوم شد را میتوانیم عینا در آلمان مشاهده کنیم . ایضا اصول پیشرفت دو ملت بریتانیا و امریکا نیز وجه مشترک بسیاری دارد که عینا شبیه به اتفاقاتی است که در ژاپن و آلمان شاهدیم .
به همین دلیل جز برنامه ریزیهای کلان توسعه که هرکشوری مختص با شرایط خودش دارد ؛ اصول کلی موفقیت و توسعه ثابت اند .
خب حال روشنفکر که با مطالعه نسبت به این اصول آگاهی یافته است میتواند با نقد و نصیحت اجتماع در جهت آگاهی بخشی مردم در مسیر توسعه کمک کند . مثل تاکید بر قانونمداری ، احترام به حقوق متقابل ، احترام به حقوق شهروندی ، سخت کوشی و …
امیرعلی عزیز،
اگر هشتاد/ نود سال به عقب برگردیم، خواهیم دید که کشورهای ایران و ژاپن عده ای دانشجو به فرانسه فرستادند. پس از پایان تحصیلات و برگشت ایشان به کشورهایشان، اولین قدم روشنفکران ژاپنی، ایجاد یک سازمان نوآوری بود. هم زمان عدۀ زیادی از روشنفکران ما جهت تبادل نظر ادبیات و شعر در کافه نادری با یکدیگر ملاقات داشتند.
یکی از دلایل موفقیت غربیان و ژاپن اینست، که روشنفکران دانش و قدرت خود را به اشتراک گذاشته و در جامعه پخش میکنند، و از آن مهمتر هیچ ترسی از خود انتقادی ندارند. در صورتیکه در کشورهای در حال توسعه و یا عقب نگهداشته شده، اکثر ایشان سعی در دست گرفتن قدرت هستند.
بحث جالبیه قطعا. به صورت تاریخی ما مهندسان خوبی داشته ایم و به کشورهای پیشرفته رفته اند و ساختارهای فیزیکی از کشورهای دیگه مثل اتوموبیل و تا حدی کارخانه و غیره کپی شده اند که به نظر این افراد توسعه در این خلاصه میشده است که البته تفکر نادقیق و تا حدی سطحی است.
من با این نظر در کلیت موافقم. هر چند که جدا از مرعوب بودن یا حاشا کردن باید توسعه غرب و استیلای چند قرنی آن بر دنیا را پذیرفت. تنها با پذیرفتن اشتباهاتی که ما ایرانیان در چند قرن قبل انجام داده ایم و منجر به عقب ماندگیمان شده است که میتوانیم درک درستی از مسیر رشد داشته باشیم، همانطوری که ژاپن، کره، چین و غیره انجام داده اند.
وظیفه افرادی که اندکی جلوتر از بقیه حرکت میکنند باید همین باشد که درک درستی از اشتباهات، شرایط اقلیمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی فعلی ایران بدست بیاورند و با مطالعه عمیق ممالک پیشرفته بتوانند نسخه ای مناسب شرایط فعلی ایران طراحی و پیشنهاد کنند.
جوانان و هموطنان عزیز، کپنهاگ 22.11.2018
اینجانب پس از تحصیل و کار در سال 1344/ 1965 برای ادامۀ تحصیل به کشور دانمارک عازم شده و پس از پایان دورۀ شهرسازی با تخصص توسعۀ پایدار محیط زیست به فعالیت خود در اسکاندیناوی، افریقای شرقی، مکزیک، چین و روسیه پرداختم. پس از باز نشستگی در سال 2013 به فعالیتهای اجتماعی مشغول و از سال 2015 یکی از فعالان توسعۀ دورۀ جدید " Meta modernism " که دنبالۀ پست مدرنیسم میباشد، هستم.
در سال 2017، یکی از جالب ترین کتابهای مربوط به چگونگی و تکامل دموکراسی در اروپا را بعنوان " الفبای دموکراسی " ترجمه کرده که متأسفانه اجازۀ چاپ آن در ایران داده نشد. هدف این کتاب، انتشار تجارب گستردۀ تاریخی، اندیشه ها، فلسفه، تکنولوژی، ایده ها و پرسشهایی است در بارۀ اینکه چگونه میتوانیم اصول دموکراتیکی را به مرحلۀ عمل در آوریم، میباشد.
پس از تحقیقات و همکاری با عده ای از دانشوران دانمارکی و ایرانی در سه سال اخیر، کتابی بعنوان " الفبای همکاری " جهت توسعۀ همکاری اجتماعی تألیف و امسال (2018) به چاپ رسیده است و امیدوارم که بتوانیم در ایران نیز به چاپ برسانیم.
این کتابها با زبانی بسیار ساده که مقدور اینجانب بوده نوشته شده و با همیاری عده ای از هموطنان و بدون هیج چشم داشتی، رایگان تقدیم هموطنان عزیز شده و می شود.
اکنون نیز شروع به نوشتن کتابی به عنوان " الفبای رفاه " کرده و امیدوارم که با کمک، معلومات، تحقیقات وهمکاری شما عزیزان بتوانیم با یک گفتگوی باز، راه حل های ممکن و ساده را برای کشورمان ارائه دهیم.
انجام هر کاری که بتواند منافع فردی و اجتماعی را در بر داشته باشد، مهم نيست که اين کار را چه کسی يا چه گروهی يا چه سازمانی، چه موقع و يا چگونه انجام داده و میدهد.
در خاتمه، اگر علاقه مند به دریافت دو کتاب الفبای دموکراسی و همکاری باشید ، با کمال میل ارسال خواهم کرد.
من با این داستان کلیشه ای خیلی مشکل دارم: اگه به تاریخ ژاپن نگاه کنید متوجه میشید که اولا به دلیل نداشتن هیچ گونه منابع طبیعی اونها هیچ وقت طمع کشورهایی دیگه رو برنمی انگیختن، مثلا اولین جنگ واقعی که ژاپن توش شرکت داشته جنگ جهانی اول بوده. حتی به تسلیحات جنگیشون نگاه کنید متوجه میشید برای جنگهای بزرگ طراحی نشدن.
از اون مثال بهتر کشور سوییس که صد سال قبل جزو فقیرترین کشورهایی اروپا بوده، ولی الان پولدارترین کشور اروپاست. نکته جالبش اینکه ما و سوییس هر دو تو جنگ جهانی دوم اعلام بی طرفی کردیم. در مورد ژاپن هم باید بگم هر دوی ما نخست وزیر و دموکراسیمون رو تقریبا با هم شکل دادیم، ولی تو اولین مرحله مدرن دموکراسیمون از دو جهت بهش حمله شد.
در ضمن بحث موضوع مخصوص روشن فکری نیست،بلکه پیشرفت یه کشور هست.
نکته مهم بعدی اینکه پیشرفت یه کشور الزاما به دلیل عزم داخلی که توش وجود داره، رخ نمیده. بلکه در کنار عزم واقعی، شما به سرمایه گذاری خارجی نیاز دارید.
برای روشن شدم حرف یه مثال میارم: فرض کنید شما در یک روستای خیلی خیلی دور افتاد زندگی میکنید و هیچ ارتباطی با خارج از کشور ندارید. سناریوی اول: نهایتا شما با تولیدات خودتون زندگیتون رو میگذرونید و هرچی هم نیاز داشتید، از طریق مبادله کالا به کالا با خارج از کشور بدست میاوردید. نتیجه اش این میشه که صد سال بعدم شما همون گاو و گوسفند رو دارید و مزرعه تون چون نیاز جدیدی پیدا نکردید پس الزامی برای توسعه دادن به کارتون هم نداشتید. حالا فرض کنید شما نیازمند به یه سری کالا خوب میشید. سناریوی دوم: مجبورید کالاهایی که داشتید رو ببرید با قیمت اندک بفروشید تا اونها رو تهیه کنید. در این حالت شما فقیرتر میشید چون در مقابل فروش اندک و ارزون کالاتون کالایی گرون رو خریدید. سناریوی سوم اینکه شما از بانک وام میگیرید یا اصلا یه سرمایه گذار شهری میاد و مزرعتون رو میخره یا روش سرمایه گذاری میکنه. الان شما محصول بیشتری برای فروش دارید و در نتیجه با خرید مقدار اندکی از کالای گرون فقیر نمی شید که هیچ، پولدارتر هم میشید.
با یه نگاه کلی به ایران متوجه میشید که تو چهل سال گذشته نه سرمایه گذاری خارجی رخ داده و نه ما اونطور که باید به بازار خارجی وصل بودیم. پس اصلا نمیشه گفت مشکل از روشن فکرامونه یا حتی مهندسامون. در واقع همین مهندسها و روشن فکرها وقتی تو سیستم خارجی قرار میگیرند خیلی هم عالی کار میکنند.
برای جمع بندی صحبتم میخوام بگم که یه بخش زیادی از مشکلات ما عدم اتصال به دنیاست و خوب برای کشوری با شرایط ویژه ی ایران قضیه فرق میکنه.
تو جواب سوال خودم یه پیش فرضم در نطر گرفته بودم و اونم این بود که پاسخ دهندگان ایران رو سنگ تی پا خورده افرینش و کلا مشکل نمی بینن.
پی نوشت:
-
واقعیت روند نوگرایی یا مدرنازیسیون ایران با در نظر گرفتن منابعی که داره اتفاقا خیلیم تند بوده.
-
یه نفر از اون کسایی که رفت همزمان با ژاپن و برگشت ذکاالملک بودش که اولین کتاب فیزیک دبیرستان رو نوشت، شاهنامه رو تصحیح کرد و جزو لژ فراماسونری شد و … . خدماتش به ایران واقعا تحسین برانگیزه.
این صحبت به نظر دقیق نمیاد چون در میانه قرن نوزدهم آمریکا به هدف استعماری وارد ژاپن شد و سعی کرد مثل جنگ تریاک میان چین و انگلیس، قراردادهای مورد نظر خود را به ژاپن تحمیل کند. از اینجا به تدریج ژاپن نیاز به اصلاحات که به بعدا به اصلاحات میجی معروف شد شروع کرد.
ژاپن قدرتنمایی خودش رو به طور قطع در سال 1905 وقتی روسیه رو در یک جنگ شکست داد، نشان داده بود.
دوستان عزیز و جوان،
از قرار معلوم بنده با 76 سال عمر، مسن ترین عضوجدید این گروه هستم با تجارب بین المللی و آمادۀ همکاری با ضعف در زبان فارسی.
اگر دوستان باور دارند، که بحث بیشتر و عمیق تر مربوط به نقش روشنفکران و تحصیل کردگان در جامعه ضروریست، بهتر می بود که به گفتگو ادامه داده و بیان خود را با جملاتی کوتاه، مفهوم و دوستانه در میان بگذاریم.
با مهر و سپاس
پرویز رهبری