با دستاوردهای ضد و نقیض علم تغذیه چه کنیم؟

چند وقت پیش داشتم یه برنامه ای رو تماشا میکردم. کارشناس برنامه متخصص تغذیه بود، در مورد نقش HDL و LDL داشتند صحبت میکردند . خب همونطور که میدونید در باور عموم ، HDL به کلسترول خوب و LDL به کلسترول بد معروفه . ایشون گفتند: اخیرا ثابت شده که اونطورها هم که در مورد LDL بد میگفتیم، بد نیست و فوایدی هم داره برای سلامتی. در پایان صحبت هاشون هم گفتند که دستاوردهای علم تغذیه نشون میده که به طور کلی چربی برای رژیم غذایی زیاد بد نیست و اون چیزی که مصرفش بیشترین ریسک رو داره قندها هستند. البته این فقط یه مثال خیلی کلی بود و قصد ندارم در این مورد خاص بحث علمی کنم، چون نه در تخصصم هست و نه هدفم این مورد خاص هست.

55

سوال اینه ، اینکه بخوایم مبنای رژیمها و عادات غذاییمون رو دستاوردهای علمی قرار بدیم، که کمتر از یک دهه، ممکنه کاملا عکسشون ثابت بشه ،کار درستی هست؟
و اگه بخوایم به علم تغذیه بی اعتنا باشیم پس مبنای عادات تغذیه ای چی باید باشه؟
این موارد برای اغلب ما و افرادی که سلامت کامل جسمی دارند ممکنه دغدغه ی بزرگی نباشه، ولی فکر کنید چه تعداد بیمار هستند که رعایت اصول خاص غذایی ارتباط مستقیمی با کنترل بیماریشون داره. واقعا باید چکار کرد؟

شخصا سالهاست این سوال توی ذهنمه و البته یه مقاله ی نسبتا جالب در این مورد پیدا کردم که یه پاسخ کلی جالب و نه البته دقیق داشت:
علم تغذیه و توصیه‌های ضدونقیض همیشگی؛ کدام توصیه‌ها را باید جدی بگیریم؟
البته توصیه میکنم در ابتدا مقاله رو مطالعه نکنید و بدون پیش فرض ذهنی به این سوال بر اساس تجربیات و نظر خودتون پاسخ بدید.

2 پسندیده

این علم تغذیه یکم بالا پایین داره .
مثلا شاید ندونید چقدر مقاله علمی وجود داره که خوردن شیر رو بد می دونند و سرطان زا
چقدر مقاله هست که گوشت رو بد می دونه
وظیفه ما اینه که واقعیات رو در نظر بگیریم و در نهایت سبک و سنگین کنیم و تصمیم بگیریم.
خب شکی در علم نیست ولی در حرف دانشمندها شک وجود داره.
به نظرم بهتره اون مباحثی که خیلی اثبات نشدند رو بذاریم کنار و بریم و به تجربه نگاه کنیم. مثلا به تغذیه مردم ژاپن نگاه کنیم که هم سالم هستند هم خوب عمر می کنند.
اینجا تجربه رو با علم ترکیب کنیم بهتره.
من خودم تو تغذیه 2 تا قانون دارم میگم هر چی مزه کمتر و هر چی به طبیعت نزدیکتر سالم تر

2 پسندیده

بله. درست میگید. ما توی تغدیه خیلی سردرگم هستیم.
بجز یافته های علمی که هر روز مطلب جدیدی رو ثابت میکنه و موارد قبلی رو نقض میکنه، یه درگیری بزرگتر هم داریم به اسم طب سنتی و طب اسلامی که تازه این دو هم توی مواردی با هم مخالفن چه برسه با علم جدید تغذیه!

با این جمله تون موافق نیستم، چون این یافته های دانشمندان هست که علم رو میسازه و اصولا ماهیت علم اینجوری هست که در طول زمان با یافته های جدید تغییر میکنه و به پیش میره. شکی نیست که نه فقط در علم تغذیه بلکه در همه ی علوم طبیعی و انسانی این ضد و نقیض ها و این روند رو به جلو وجود داره ، ولی چیزی که علم تغذیه رو متمایز میکنه اینه که به طور مستقیم با سلامتی افراد جامعه در ارتباطه و بنابراین برای اعتماد به یافته های جدید و وارد کردنشون به سبک زندگی باید کمی بیشتر تامل کرد.

1 پسندیده

واقعیت اینه که باید بدونید نتایج علم تغذیه و قسمتهای زیادی از علم پزشکی، مثل علوم پایه نیست که اثبات داشته باشه. معمولا نتایج به طریق روشهای شناختی به دست میاد، یعنی براساس مطالعات آماری رو نمونه‌های به اندازه کافی وسیع نتیجه‌گیری میکنن.

نتایج مدرن نشون میده که به جز سبزیجات، میوه و قهوه، تقریبا هر چیزی که مصرف می‌کنید امکان سرطان‌زایی داره، بخصوص گوشت قرمز و بویژه در شکل غیرطبیعی. من فکر میکنم این نتایج بیشتر نشاندهنده اینه که سبک زندگی امروز ما بسیار خطرناکه، به دلیل کم‌تحرکی شدید، در معرض استرس و خبرهای ناگوار بودن و خیلی رفتارهای غیرطبیعی دیگه.

ذهن و بدن ما به طور طبیعی برای این سبک زندگی ساخته نشده، شاید به همین خاطره که بیولوژی عمومی انسانها داره به هم میریزه و به شکلی تصادفی سعی میکنه با این شرایط خودش رو وقف بده. البته نتیجه این تغییرات عموما به شکل بیمار خطرناکی مثل سرطان خودش رو نشون میده!

نمیتونم بگم که باید چکار کنید ولی یک کارهایی برای سلامت جسمی و روانی بسیار مهمه: تحرک کافی داشته باشید، از استرس و نگرانی طولانی‌مدت جلوگیری کنید (البته با وضعیت مملکت این توصیه عملا غیرممکنه) و نکته مهمتر اینه که آینده چیزی نیست که لزوما فرصتی بهتر برای زندگی به افراد بده، حداقل در امروز زندگی کنید.

یک سئوال کمی بیربط: شاید من اشتباه میکنم ولی همیشه این برام یک معما بوده. حس میکنم که مردم ایران مردمی هستن که از زندگی خودشون راضی نیستن و غمگینن ولی به طرز عجیبی دنبال این هستن که بیشتر زندگی کنن. مثلا وقتی با یک نفر حرف میزنید، شانس اینکه بهتون بگه که سعی کن مراقب خود باشی و بیشتر زندگی کنی خیلی بیشتره تا اینکه بگه که چکار کنی که از زندگی حال حاضر لذت بیشتری ببری. چرا؟

2 پسندیده

کاملا موافقم . خانمی رو میشناختم که اینقدر درگیر مباحث تغذیه ای بود که برای رعایتش خودش و خانواده ش رو هم دچار استرس میکرد و برای من خنده دار بود که چطور یه خانم تحصیلکرده تشخیص نمیده که چند کالری بیشتر خیلی آسیبی به سلامتی خودش و خانواده ش نمیرسونه ولی این طرز وسواس گونه انتخاب غذاها و رژیم های غذایی، و اون مقدار استرسی که بابت رعایت سختگیرانه این عادت ها به خانواده ش تحمیل میکنه در دراز مدت قطعا سلامتی روح و جسمشون رو به خطر می ندازه

برای منم سواله .این که کمیت زندگی بی کیفیت رو بالا ببریم چه سودی داره!
فکر میکنم ریشه ی این دیدگاه اینه که بیشتر آدمها خصوصا کسایی که توی ایران برخورد مستقیم باهاشون داریم ،خودشون رو شبیه یه ماشین میدونن، که به موقع باید روغنش عوض بشه ، چکاپ بشه و …خیلی به بعد روحی روانی خودشون اهمیت نمیدن.

2 پسندیده

فکر کنم من نظرم رو بد گفتم
ببنید وقتی صحبت از علم هست یعنی همیشه، همه جا و در هر حالتی. مثلا من درون یک لیوان اب یک جسم فرو کنم اب میاد بالا این علم هست چون همیشه نتیجه همینه.
ولی مثلا خیلی از بحث ها علمی نیست فقط حدس و گمان و تجربه است ولی ما اون و علمی می دونیم چون مثلا یک دانشمند گفته
من دارم میگم هر حرف دانشمندی علم نیست.

خب یوسف اگر یادت باشه همیشه به ما می گفتند پیر شی پسر یا پیر شی دختر
این بخاطر این بود که قبلا خیلی از بچه ها می مردند و حتی به 30 سال هم نمی رسیدند و بهترین ارزو برای ما این بود که به سن پیری برسیم.
یک مقدار از اون تفکر درون ما مونده. ما خیلی نیست که به این سطح از زندگی رسیدیم یکم دیگه بریم جلو بحث کیفیت زندگی هم میاد وسط

2 پسندیده

متوجه منظورتون شدم. در واقع نظر شما اینه که بخشی از یافته های علمی که تبدیل به قانون شدن رو بپذیریم و بخشی از اونها که هنوز در حد فرضیه هستند و دلایل و امکانات کافی برای اثباتشون نداریم رو وارد سبک زندگیمون نکنیم،مثل قوانین کلی تغذیه ای که آقایوسف مثال زدن در مورد مصرف سیزیجات و میوه در برابر یافته های جدیدی که برای اینکه اثبات بشن نیاز به زمان طولانی، آزمایشهای کنترل شده و جامعه آماری خیلی بزرگ دارن .درسته؟

1 پسندیده

دقیقا.
یعنی حرف های دانشمندان تا وقتی که تبدیل به قانون نشه تبدیل به علم نمیشه. نمی دونم شاید بهش بگند شبه علم یا توصیه دانشمندان
مثلا نگنند علم میگه، بگند تجربه یا آزمایش ها اینطوری میگن

1 پسندیده

این درسته تا حد زیادی. پزشکی به معنی عمومی علمی مثل فیزیک یا شیمی نیست! بیشتر کارها براساس تجربه انجام میشه نه براساس فهم بیولوژی بدن. به همین خاطره که مثلا حرفی که در فیزیک زده میشه معمولا رد نمیشه ولی در پزشکی نتیجه‌گیری‌ها ممکنه خیلی نادقیق باشن چون آزمایشها ممکنه نتایج گمراه‌کننده‌ای داشته باشن و اصول علمی رو به شکلی درست بهتون ندن. دلایل خیلی زیادی وجود داره که چرا به علومی مثل پزشکی به این مسیر رفتن ولی در دهه اخیر کمی مسیرهای دقیق شدن این علوم به کمک ژنتیک هموار شده.

2 پسندیده

علاوه بر مثالی که در مورد ژنتیک زدید ، خوشبختانه اخیرا طب هم داره به یه سمت و سوی جدید حرکت میکنه ،طب کل نگر شاید عنوان خوبی باشه براش.
چیزی در مورد طب سوجوک شنیدید؟ توی یه بحث مجزا حتما باید در موردش صحبت کنم.

2 پسندیده

من نشنیدم. حتما یک مطلب بنویسید (داشتم توصیه میکردم که همین کارو انجام بدید :grin:)

1 پسندیده

چشم ،حتما. خیلی برای خودم جالبه و فکر میکنم برای اغلب بچه های پادپرس که فیزیک خوندن کلی بحث برانگیز باشه.

2 پسندیده