شاید این جمله رو زیاد شنیده یا خوانده باشید که توصیه میکنند «در لحظه زندگی کن». اینجوری خوشبختی بیشتر ، آرامش بیشتر یا غیره کسب میکنی.
من به شخصا فکر میکنم همیشه در لحظه زندگی کردم ولی وقتی گذشته رو مرور میکنم متوجه میشم که خیلی هم در لحظه زندگی نکردم.
در نتیجه برام سوال پیش آمد که اصلا در لحظه زندگی کردن یعنی چی؟
چه جوریه ؟
و
چه کارهایی باید انجام بدیم تا مطمئن باشیم در لحظه زندگی میکنیم؟
حضرت خیام میفرماید:
تا کی غم آن خوری که داری یا نه / وین عمر به خوشدلی گذاری یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست / کاین دم که فرو بری برآری یا نه
زندگی در لحظه یعنی زندگی در زمان حال یعنی قدر لحظه لحظه زندگی را دانستن و به خوبی استفاده کردن و این خوب معانی مختلفی داره که تعیین کننده است .
مدتی پیش نوشته شما رو دیده بودم و جوابی براش نداشتم، ولی امروز فکر کردم که جوابو دارم.
گاهی حال حالای آدم خوب نیست و میره سراغ موشکافی گذشته و بعد اوضاع بدتر میشه، امروز صبح اینجوری بودم . . .
من در عین حال که از زمان حالم تقریبا خوب استفاده میکنم ولی زیاد هم پیش میاد که در حال زندگی نمیکنم، فکر گذشته و آینده زیاد میاد تو ذهنم و کارآیی ام رو کم میکنه، نه اینکه فقط بخوام کار کنم، در واقع ممکنه فکر کردن به تجربههایی در گذشته حالم رو بد کنه، و حتی منو از آینده هم بترسونه، اونجاست که گاهی به خودم و دیگران یادآور میشم که
در حال زندگی کن، و خوشحال باش که الان هستی و تواناییها و شادیها و امکانات الانت رو ببین، و باهاشون خوش باش و کاری کن که اگه ازین لحظه در آینده یاد کردی یا یاد کردند، حس خوبی ایجاد بشه. امروز همینجوری شد که بلند شدم و از افکار منفی گذشته و آینده کندم و مشغول حال شدم.
یه نکته دیگه هم امروز فهمیدم؛
در لحظه زندگی کردن به این ربط داره که موقعی که داری کاری رو انجام میدی، اونموقع فقط متمرکز روی همون باشی؛ مثلا:
داری غذا میخوری فقط فکرت درگیر اون غذا و خوردن و خاصیتش و لذتش و فرایند ساختش و هضم و جذبش باشه.
داری ورزش میکنی فقط حواستو جمع اون ورزش و عضلات درگیر و درست انجام دادنش و لذتش باشه
داری با یه دوست حرف میزنی فقط با اون باش
داری کتاب میخونی درست بخون
میبینید، اینجوری آدم قشنگ؛
هدف گذاری و برنامه ریزی میکنه و درست عمل میکنه و لحظات نابی میسازه که حال الان و آینده اشو خوب میکنه.
این چیزیه که خودم دوست دارم بهش برسم.
درسته اهداف به ظاهر برای آینده هستند ولی معنا و هدف و برنامه داشتن خیلی موثره تو حال خوب اکنون.
و
نوشتن هم شاید تکنیکی باشه برای برگشت به حال خوب در لحظه اکنون، نوشتن حال اکنون و نوشتن از چیزهایی که بودن در لحظه رو تضعیف یا تقویت میکنه. من گاهی اینطوری از هجوم افکار و حال بد به اکنون خوب برمیگردم.
سلام وقت بخیر دوست عزیز
در لحظه زندگی کردن.یعنی مراقبه از اینکه چه میگویی چه میبینی چه مشنوی .مراقبه نه به اونصورتی که میگویند یعنی خوب دیدن وخوب گوش کردن در همان لحظه
اینکه شما نگاه به گذشته میکنی یعنی داری به گذشته فکر میکنی وفکر مال گذشته است
در لحظه حال بودن یعنی فکر نکردن .
یعنی وقتی چیزی رو میبینی با اون یکی شدن
در لحظه یعنی سکوت ذهن وفکر نکردن ورها از دانستن یعنی پاک بودن ذهن
که این هشیاری زیادی میخواهد.واینکه شما بگویی من همیشه در لحطه زندگی کردم .یعنی اینکه همیشه هیچ نوع فکری بسر شما نزده است
یعنی نه ترسیدی از چیزی نه حسادتی نه قصاوتی واز همه مهمتر هیچ مقایسه ای وهیچ خواسته ای
یعنی شما سراسر تمام لحظاتتان عشق بوده است
وعشق بوده که هرکاری خواسته کرده است .
پس ما لحظه ای در لحظه حال قرار میگیریم
که زمان ومکان وجود نداشته باشد مثل لحظه ای که غرق در تماشای منظره زیبایی میشوی .که کلا خودت را با همه فکرت وخواسته ها وناراحتی ها فراموش میکنی اون لحظه لحظه حال است
دوستان عزیز برای بهتر درک کردن لحظه حال کتاب
رهایی از دانستگی. نوشته کریشنا مورتی را مطالعه بفرمایید انهم حداقل سه بار
به نظرم تو لحظه زندگی کردن رو باید از بچه ها یاد گرفت بچه ای که شاد و خندونه نه به گذشته فکر می کنه نه به اینده اصلا چی براش مهمه جز اینکه یه گوشه بشینه اسباب بازی هاش و دورش بریزه و بازی کنه تو اون لحظه داره حال می کنه
«در لحظه زندگی کن»
یعنی
کارِ خودتو به بهترین نحو انجام بده
اگه تو این لحظه غذا میخوری، غذاتو آروم آروم بخور، کاملا بجو و مزه کن، بدون اینکه به غیر از غذات نگاه کنی، حرف بزنی یا به صدایی گوش بدی. و آخرش خدا رو شکر کنی که چنین غذای لذیذی بهت داده، و چشمانی که بتونی باهاش غذاتو ببینی، دهانی که بتونی بخوری، دندانهایی که بجوی، و زبانی که مزه کنی!
این میشه بهترین نحوهی غذا خوردن = مثالی برای «در لحظه زندگی کردن»